کتاب: تحفة الانام فی ترجمه و توضیح احسن المرام فی التخلق باخلاق الکرام

تحفة الانام فی ترجمه و توضیح احسن المرام فی التخلق باخلاق الکرام

تحفة الانام فی ترجمه و توضیح احسن المرام فی التخلق باخلاق الکرام

تألیف: استاد محترم الحاج ابوبکر آخوند آنایی

زبان: فارسی

موضوع: اخلاق اسلامی

قطع: وزیری

ناشر: مکتبة البشری

پیرامون کتاب: این کتاب شرح فارسی بر کتاب «احسن المرام فی التخلق باخلاق الکرام» تألیف استاد علامه عبدالرحمن آخوند تنگلی حفظه الله میباشد که به زبان عربی تألیف شده و استاد آنایی بجهت سهولت استفاده عوام، آن را به فارسی ترجمه کرده و ذیلا شرحی نیز بدان افزوده اند. این فایل به صورت پی دی اف بوده و حجم آن یک 2 مگابایت میباشد. لینک دانلود در زیر قرار گرفته است.


دانلود این کتاب ـ Bu kitaby göçürip al


فهرست

پیشگفتار مترجم. 7

مقدمة. 9

بیان الخلق الحسن.. 11

و ضِدُّهُ اَلخُلُقُ السَّیِّئُ.. 18

بَیَانُ الحِلمِ. 23

و ضِدُّهُ اَلغَضَبُ… 29

بَیَانُ السَّخاء. 33

و ضِدُّهُ البُخُلُ. 37

بَیانُ الحَیَاء. 43

و ضِدُّهُ البَذَاءُ. 46

بَیَانُ التَّواضُعِ. 48

و ضِدُّهُ التَّکبُّرُ. 53

بَیَانُ العَدَالَةِ. 56

و ضِدُّهَا اَلظُّلمُ. 60

بَیَانُ السُّرُورِ لِفَضلِ الغَیرِ. 65

و ضِدُّهُ اَلحَسَدُ. 68

بَیَانُ القَنَاعَةِ. 71

و ضِدُّهَا اَلحِرصُ… 74

بَیَانُ الاَمَانتِ… 78

و ضِدُّهَا اَلخِیَانَةُ. 84

بَیَانُ الحِکمَةِ. 86

و ضِدُّهَا اَلغَبَاوةُ. 90

بَیَانُ الصَّبرِ. 95

و ضِدُّهُ اَلشَّکوی.. 99

بَیَانُ الصَّفحِ.. 104

و ضِدُّهُ اَلحِقدُ. 107

بَیَانُ رِقَّةُ القَلبِ… 110

و ضِدُّهَا غِلظَةَ القَلبِ… 113

بَیَانُ الزُّهدِ. 116

و ضِدُّهُ حُبُّ الدُّنیا 121

بَیَانُ الاِخلاَصِ… 125

و ضِدُّهُ اَلرِّیَاءُ. 128

بَیَانُ الذِّکرِ. 132

و ضِدُّهُ الغَفلَةُ. 137

بَیَانُ الشَّجَاعَةِ. 141

و ضِدُّهَا اَلجُبنُ.. 144

بَیَانُ التَّوبَةِ. 146

و ضِدُّهَا اَلاِصرَارُ. 150

بَیَانُ الشُّکرِ. 152

و ضِدُّهُ اَلکُفرَانُ. 156

بَیَانُ الصِّدقِ.. 159

و ضِدُّهُ اَلکَذِبُ.. 162

بَیَانُ حُسنِ الظَّنِّ.. 165

و ضِدُّهُ سُوءُ الظَّنِّ.. 167

بَیَانُ اِیفَاءُ العَهدِ. 170

و ضِدُّهُ نَقضُ العَهدِ. 173

بَیَانُ الرِّضَا 175

و ضِدُّهُ اَلسَّخَطُ.. 178

بَیَانُ مُخَالِفَةِ النَّفسِ… 180

و ضِدُّهَا اِتبَاعَهَا هَواهَا 182

بَیَانُ العِفَّةِ. 185

و ضِدُّهَا اَلفُجُورُ. 187

بَیَانُ المُسَارِعَةِ فِی الخَیرَاتِ.. 189

و ضِدُّهَا اَلتَّکَاسُلُ فِیهَا 192

بَیَانُ الجُوعِ. 195

و ضِدُّهُ اَلشَبعُ. 197

بَیَانُ المُدَارَاتِ.. 200

و ضِدُّهَا اَلمُدَاهَنَةِ. 202

بَیَانُ اِتبَاعِ السُّنَّةِ. 204

و ضِدُّهُ اِختِیَارُ البِدعَةِ. 208

بَیَانُ الشَّفَاعَةِ الحَسَنَةِ. 211

و ضِدُّهَا الشَّفَاعَةُ السَّیِّئَةُ. 213

خَاتِمَةُ. 215

پیشگفتار مترجم

اَلحَمدُللهِ الهَادِی اِلی الصَّوابِ. وَ اَشهَدُ اَن لا اِلَه اِلا اللهُ الکَرِیمِ الوَهَّاب، وَ اَشهَدُ اَنَّ سَیِّدِناَ مُحَمَّداً رَسُول الله مَن آتاه ُاللهُ الحِکمَةَ وَ فَصل الخِطاب. اَللَّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّم وَ بَارِک عَلَیهِ وَ عَلَی آلِهِ وَ اَصحابِهِ وَ مَن اَحیا سَننه اِلَی یَوم الدِّین. اما بعد:

منجی عالم بشریت با شعار «اِنَّمَا بُعِثتُ لِاُتَمِّمَ مَکَارم الاَخلاقِ» یعنی همانا من مبعوث شده­­­­­­­­­­­­­­­ام برای کامل و تمام نمودن مکارم اخلاق، مبعوث شده اند. زمانِ پیش از بعثت پیامبر اکرم زمانی به دور از مکارم اخلاق بوده و همه در جاهلیت بسر می بردند و پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم بعد از بعثت خود اعلام  نمودند که برای اتمام مکارم اخلاق مبعوث شده ام یعنی وجود و زندگی و صفات آن حضرت سراسر اخلاق حمیده بوده و برای سایر انسانها نیز الگوئی است جهت تزکیه نفس و متخلق شدن با اخلاق والای رسول اکرم صلی الله علیه و سلم.

و نیز سرورانی بوده اند که با امیال نفسانی و شیطانی مبارزه نموده و قلوب خود را با انوار صفات حمیده منور نموده و به درجات عالی رسیده اند که متخلق شدن با اخلاق آن عزیزان و پیش گامان میدان مکارم اخلاق و مبارزه با رذائل اخلاقی بر همه ما لازم و ضروری است.

بدین جهت استاد بزرگوار و سرور گرامی حضرت الحاج عبدالرحمن آخوند تنگلی مدیر و بانی حوزه علمیه عرفانیه عرفان آباد، رساله ایی موجز اما بسیار پر محتوی و با ارزش را تألیف کرده اند. شخصی که خواهان اصلاح و ارتقای اخلاق و متخلق شدن با اخلاق کرام است با مرور و مطالعه این رساله و عمل به محتوای گهربار آن می تواند به این مقاصد و اهداف عالی خود برسد.

اما چون استاد بزرگوار این رساله را به زبان عربی تألیف نموده بودند و فهم و درک مطالب آن برای همه امکان پذیر نبوده، بدین لحاظ این حقیر با وجود نداشتن بنیه علمی کافی با کسب اجازه از محضر استاد بزرگوارم تصمیم به ترجمه و توضیح این رساله با ارزش به زبان شیرین فارسی نموده ام به این امید که عام المنفعه بوده و همه اقوام میهن عزیز اسلامی از هر زبانی که باشند از آن بهره ببرند و نیز به این امید که خدمتی در جهت اصلاح و تقویت اخلاق مسلمانان نموده باشم.

ابوبکر آنائی(انادردی)

طلبه حوزه علمیه عرفانی عرفان آباد (ایران: استان گلستان، ترکمن صحرا)

شاگرد استاد و محقق بزرگوار الحاج عبدالرحمن آخوند تنگلی

مقدمة

بسم الله الرحمن الرحیم

الحَمدُللهِ العَلِیِّ الکَریم، الّذی مَنَّ عَلَینا بِالفَضلِ واللّطفِ العَمِیم، وَ اَرسَلَ اِلَینا عَبدَهُ و رَسُولَهُ مُحَمَّداً صَاحب الخُلُقِ العَظِیم، وَالصَّلاةُ وَالسَّلاَمُ عَلَیهِ وَ عَلی آلِه وَ اَصحابه ذَوِی الفَضلِ الجَسِیم. و عَلَی مَن تَبِعَهُم بِاِحسانٍ اِلَی یَومِ النَّعیمِ.

ترجمه: ثنا باد بر خداوند بزرگ و بخشنده، خداوندی که با فضل و لطف عام خود بر ما منّت نهاد. و برای ما بنده و رسول خود حضرت محمد صلی الله علیه و سلم را فرستاد رحمت و درود خداوند بر او و بر آل و اصحاب صاحب فضائل کثیر او باد. و بر کسانی باد که تا روز دخول جنت با نیکی و احسان از آنها پیروی کردند.

اَمَّا بَعْدُ: فَلَمَّا جَاءَ النَبِیُّ المُطَهَّرُ عَنِ الرَّذَائِلِ، والمُتَّصِفُ بِالفَضَائلِ، مُنَادِیاً بِقَولَتِهِ الصَّحِیحَةِ: اِنَّمَا بُعِثتُ لِاُتَمِّمَ صَالِحَ الاَخلاَقِ، وجَبَ عَلَینَا التَّخَلُّقُ بِاَخلاَقِهِ الحَمِیدَةِ، والتَّزَیُّنُ بِاَحوالِهِ الشَّرِیفَةِ فَلِذَا اَلَّفتُ هذِهِ الرِّسَالَةُ الوجِیزَةَ المُفصِحَةَ عَنِ الاَخلاَقِ الحَمِیدَةِ والذَّمِیمَةِ و سَمَّیتُهَا بِاَحسَنِ المَرَامِ فی التَّخَلُّقِ بِاَخلاَقِ الکِرَامِ و هِیَ مُشتَمِلَةٌ عَلی بَیَانَاتٍ عَدِیدَةٍ، نَسأَلُ الله المَنَّانَ اَن یَنفَعَ بِهَا اُمَّةَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و سَلَّم.

ترجمه: زمانی که پیامبر اکرم آمد، پیامبری که پاکیزه از رذائل اخلاقی و موصوف به فضائل، و در حالی که با قول صحیح خود می فرمایند: من فرستاده شده ام تا اخلاق حسنه و صالح را به اتمام برسانم، بر ما واجب شد تا با اخلاق حمیده آن حضرت متخلق و با احوال شریف حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم متزین شویم.

بدین جهت این رسالۀ کوتاه و مختصر و بیان کننده اخلاق حسنه و ذمیمه را تألیف کردم و احسن المرام فی التخلق باخلاق الکرام نام نهادم. و این رساله مشتمل بر چندین بیانات است از خداوند منان خواهانیم که با این رساله به امت محمد صلی الله علیه و سلم منفعت رسانیده و مفید واقع گرداند.

بَیان الخُلق الحَسَن

بیان اخلاق حسنه

هُو مَلَکَةٌ رَاسِخَةٌ فی النَّفسِ تَصدِرُ بِهَا عَنهَا الاَفعَالُ الجَمِیلَةُ بِسُهُولَةٍ مِن غَیرِ تَکَلُّفٍ کَالحِلمِ والسَّخَاوةِ والحَیَّاءِ و غَیَرِهَا تُوضِحُهَا البَیَانَاتُ الآتِیَةُ.

ترجمه: خلقِ حسن یعنی ملکه و صفتی راسخ در نفس است که بوسیله آن صفت، افعال جمیله به سهولت و بدون تکلف و مشقت از نفس صادر می­شوند مانند حلم، سخاوت، حیاء و غیره… خلق حسن را بیانات آینده  توضیح می­دهند.

قَالَ اللهُ تَعَالی: و اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ. (قلم/4)

ترجمه: خداوند متعال می فرمایند: همانا شما متخلق به اخلاق والائی هستید.

شرح: این آیه خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم می باشد که خداوند در این آیه خطاب به نبی اکرم می فرمایند که شما همه اخلاق حسنه و والا را دارا می باشید یعنی اخلاقِ هیچ شخصیتی به اندازه اخلاق شما نخواهد بود و شما در والاترین منزلت اخلاق هستید.

و قَد صَحَّ عَن النَّبِیِّ صَلَّی اللهُ تَعالی علیه و سَلَّم: اَکمَلَ المُؤمِنِینَ اِیمَاناً اَحسَنُهُم خَلقاً و خِیَارُکُم خِیَارُکُم لِنِسَائِهِم. (ترمذی، ابوداود، ابن حنبل)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در حدیث صحیح خود می فرمایند: کاملترین مؤمنان از روی ایمان نیکوترین آنها از روی اخلاق است. و بهترین شما بهترین شما برای همسرانشان هستید.

شرح: یعنی ایمان کسانی کامل است که اخلاق نیکو و حسنه داشته باشند. با اخلاق نیک می­توان ایمان خود را کامل نمود و بهترین مردمان کسانی هستند که همسرانشان را دوست داشته و با آنها مهربان باشند یعنی مفهوم این است که اگر شخصی همسرش را دوست داشته و با اومهربان اشد از این دوستی می توان فهمید که آن شخص اخلاق حسنه دارد چون شخصی می­تواند با همسرش سازگاری نماید که اخلاقش خوب بوده و به خطاها و ناسازگاریهای همسرش توجه ننماید و گذشت داشته باشد وبدون دلیل با همسرش ناسازگاری ننماید.

و ایضاً: عَلَیکَ بِحُسنِ الخُلُقِ فَاِنَّ اَحسَنَ النَّاسِ خُلُقاً اَحسَنُهُم دِیناً. (جامع الصغیر ج2/ص340)

ترجمه: بر تو لازم باد اخلاق حسنه همانا انسانهائی که دارای اخلاق حسنه هستند دارای دین کامل تری می باشند.

شرح: مفهوم حدیث این است هر کس هر قدر اخلاقش خوب بوده و او هرچه بیشتر خود را با مکارم اخلاق بیآراید. در دینش کامل تر بوده و استوارتر خواهد بود. پس اگر ما خواهان دین کامل تری هستیم همیشه باید در جستجوی اخلاق و کردار نیک باشیم.

و ایضاً: اِنَّ المُؤمِنَ لَیُدرِکُ بِحُسنِ خُلُقِهِ دَرَجَةَ الصَّائِمِ القَائِمِ. (ابوداود، ترمذی، ابن حبّان)

ترجمه: همانا انسانِ مؤمن، با اخلاق نیک به منزلت و مقام شخصی که روزها روزه و شبها بیدار بوده و مشغول عبادت است خواهد رسید.

شرح: یعنی با اخلاق حسنه می­توان به آن منزلت و قُربی رسید که شخصی با هزاران زحمت روزها روزه گرفته و شب ها بیدار بوده و مشغول عبادت خداوند است می­رسد.

و اَیضاً: اَلخُلقُ الحَسَنُ زِمَامٌ مِن رَحمَةِ اللهِ. (الجامع الصغیر ج2/ص252)

ترجمه: اخلاق نیکو ریسمانی است از رحمت خداوند.

شرح: یعنی اخلاق نیک ریسمانی است از طرف خداوند که اگر آن ریسمان در شخصی وجود داشته باشد همیشه مورد لطف و رحمت خداوند بوده و به عذاب و غضب الهی دچار نخواهد شد. پس ای انسانها بیآئید  ارتباط خود را با آن ریسمان با خداوند تبارک و تعالی مستحکم کرده و همیشه پیش از پیش مورد رحمت خداوند قرار گیریم.

و اَیضاً: اَلخُلُقُ الحَسَنُ یُذِیبُ الخَطَایَا کَمَا یُذِیبُ المَاءُ الجَلِیدَ. (الجامع الصغیر ج2/ص251)

ترجمه: اخلاق نیکو، خطا و گناهان را ذوب می­کند همچنان که آب، یخ را ذوب می­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­کند.

شرح: مفهوم حدیث این است: اخلاق نیکو چیزی پاک کننده، موادی ذوب کننده است، با اخلاق حسنه می­توان خطا و لغزش هایی را که از یک انسان سرزده است محو و نابود کرد همچنان­که آب تگرگ و یخ را از بین برده و نابود می­نماید. با اخلاق حسنه می­توان آن زنگ­هایی را که فرا گرد قلبهایمان را فرا گرفته و ما را به ورطه سقوط می­کشاند پاک کرده و صیقل داده و از سقوط به ورطه نابودی نجات پیدا کرد.

و ایضاً: حُسنُ الخُلُقِ خُلُقُ اللهِ الاَعظَمُ. (الجامع الصغیر ج1/ص226)

ترجمه: حسن خلق و اخلاق نیکو، اخلاق والای خداوند تبارک و تعالی می­باشد.

و اَیضاً: اِنَّکُم لاَ تَسَعُونَ النّاسَ بِاَموالِکُم و لکِن لِیَسَعهُم مِنکُم بَسطُ الوجهِ و حُسنُ الخُلُقِ. (حاکم)

ترجمه: شما نمی­توانید مردمان را با اموال خود راضی نمائید. اما گشاده روئی و حسن خلق شما می­تواند آنها راضی کرده و تمیکن نماید.

شرح: یعنی با اموال فراوان و املاک بیشتر نمی­توان همه اشخاص را از خود راضی کرده و دل آنها را بدست آورد اما کسانی که همیشه بشاش و گشاده رو بوده و اخلاق نیک داشته باشند و معاشرت و برخوردش با سایرین خوب باشند، بخوبی می­توانند رضایت سایرین را جلب کرده و آنها را از خود راضی و مسرور نمایند.

بحُسنِ خُلق توان کرد صید اهل نظر

 بدام و دانه نگیرند مرغ دانا را

                                    (حافظ)

و اَیضاً: قَالَ رَجُلٌ: یَا نَبِیَّ اللهِ اَیُّ العَمَلِ اَفضَلُ؟ قَالَ: حُسنُ الخُلُقِ. ثُمَّ اَتَاهُ عَن یَمِینِه و قَالَ: یَا نَبِیَّ اللهِ اَیُّ العَمَلِ اَفضَلُ؟ قَالَ: حُسنُ الخُلُقِ. ثُمَّ اَتاه عَن شِمَالِهِ فَقَالَ: حُسنُ الخُلُقِ. ثَمَّ سَأَلَهُ مِن خَلفِهِ فَقَالَ مَالَکَ لاَ تَفقَهُ ؟ حُسنُ الخُلُقِ هُو اَن لا تَغضَبَ. (کتاب تعظیم الصلاة ج2/ص864 با اندکی تغییر)

ترجمه: شخصی گفت: یا نبی الله بهترین عمل چیست؟ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: حسن خلق (اخلاق نیک)، باز از سمت راست پیامبر اکرم آمد و گفت: یا نبی الله بهترین عمل چیست؟ فرمودند: اخلاق نیک. باز از سمت چپ آمده و سؤال کرد. باز هم (حضرت رسول) فرمودند: اخلاق نیک. باز از پشت سرآمد حضرت رسول صلی الله علیه و سلم فرمودند: بشما چه شده است که اینقدر نافهم هستی. اخلاق نیک و آن خشمگین نشدن است.

و اَیضاً: حُسنُ الخُلُقِ زِمَامٌ مِن رَحمَةِ اللهِ فِی اَنفِ صَاحِبِه والزِّمَامُ بِیَدِ المَلَکِ یَجُرُّهُ اِلَی الخَیرِ والخَیرُ یَجُرُّهُ اِلَی الجَنَّةِ. (شعب الایمان ج10/ص388)

ترجمه: حسن خلق ریسمانی است از رحمت خداوند در بینی صاحب خود، و ریسمان در دست فرشته قرار دارد، فرشته آن شخص را بسوی خیر سوق می­دهد و خیر نیز آن شخص را بسوی جنت هدایت می نماید.

شرح: مفهوم حدیث این است که اگر شخصی حیوانی مانند اسب داشته باشد و به گردن آن زمام را انداخته و یک طرفش را بدست گیرد به هر سو که می­خواهد می­تواند آن حیوان را هدایت کند. اخلاق نیک نیز ریسمانی است از رحمت ایزد منان به دور گردن صاحبش که یک طرف آن در دست فرشته قرار دارد. فرشته او را بسوی خیر و فلاح هدایت و راهنمائی می نماید و خیر نیز شخص مذکور را به جنت جاوید داخل خواهد نمود یعنی اخلاق نیک است که ما را به رستگاری و سعادت رسانده و در جنت جاویدان ماندگار خواهد نمود.

و اَیضاً: اِنَّ مِن اَحَبِّکُم اِلَیَّ و اَدنَاکُم مِنِّی مَجلِساً فِی الآخِرَةِ اَحسَنُکُم اَخلاَقاً. (التاج جامع للاصول ج5/ص64)

ترجمه: همانا بهترین شما نزد من و نزدیک ترین کسی که در آخرت با من همنشین و هم مجلس خواهد شد بهترین شما از روی اخلاق است.

شرح: حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم در این حدیث بشارت می دهد به کسانی که اخلاق حسنه دارند که آنها با آن حضرت همنشین خواهند شد. یعنی اگر شخصی بخواهد که در آخرت و جنت با سرور کائنات و خاتم الانبیاء همنشین شده و نزدیکترین شخص به آن حضرت گردد حتماً باید اخلاق نیک و حسن معاشرت داشته باشد.  با حُسن اخلاق می توان شایستگی هم صحبت شدن با نبی اکرم را دارا بود.

یا نبی الله السلام علیک

 انما الفوز و الفلاح لدیک

                                                  (مولانا جامی)

بر تو سلام باد ای رسول خدا که سعادت و نجات در نزد شماست

و اَیضاً: سُئِلَ مَا اَکثَرُ ما یَلِجُ بِهِ النَّاسُ فِی الجَنَّةِ؟ قَالَ: تَقوی اللهِ و حُسنُ الخُلُقِ. (ترمذی)

ترجمه: از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم پرسیده شد: بیشترین چیزی که مردم با آن به جنت داخل می­شوند چیست؟ حضرت رسول فرمودند: ترس از خداوند و اخلاق حسنه.

و اَیضاً: اَلخُلُقُ الحَسَنُ لاَ یُنزَعُ اِلاَّ مِن ولَدِ حَیضَةٌ اَو ولَدِ زَنیَةٍ. (الجامع الصغیرج2/ص252)

ترجمه: اخلاق نیک از هیچ شخصی منتزع و جدا نمی­شود مگر منتزع می­شود از ولد حیض و یا ولد زنا.

شرح: مفهوم حدیث این است که همه اشخاص دارای استعداد اخلاق حسنه بوده و می توانند خلق نیک داشته باشند و با پرورش آن استعداد می­توانند صاحب رفتار و کردار نیک باشند هیچ کسی وجود ندارد که نتواند با اخلاق شود مگر دو گروه، یکی اینکه اگر شخصی ولد حیض باشد نمی­تواند دارای اخلاق حسنه باشد و گروه دوم این که ولد زنا نمی­تواند دارای اخلاق حسنه باشد یعنی انسان هائی که نطفه آنها مشروع نبوده و غیر مشروع بدنیا آمده باشند. بنا به فرمایشات پیامبر اکرم صلوات الله علیه نمی­توانند صاحب اخلاق حسنه باشند.

و قَالَ خَواجَه حافظ: آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است، با دوستان تلطف با دشمنان مدارا.

شرح: شیخ اجل خواجه حافظ شیرازی در این بیت خود به طور وضوح بیان می­کند که آسایش دو گیتی، این جهان و جهان آخرت معجون با دو کلمه یعنی تلطف و مدارا می باشد یعنی اگر کسی به دوستان خود تلطف نموده و با مهربانی رفتار نماید و با دشمنان خود نیز مدارا نموده و تا حد امکان تا جائی که به دین و ایمان او آسیب نرساند سازش نماید در هر دو سرا سربلند و سعادتمند خواهد بود.

بی ادب مرد کی شود مهتر

 گرچه او را حلالت نسبست

با ادب باش تا بزرگ شوی

 که بزرگی نتیجه ادبست

و ضِدُّهُ اَلخُلُقُ السَّیِّئُ

ضد اخلاق نیک، اخلاق نکوهیده و زشت است.

هُو مَلَکَةٌ رَاسِخَةٌ فِی النَّفسِ تَصدِرُ بِهَا عَنها اَلاَعمَالُ القَبِیحَةُ بِیُسرٍ مِن غَیرِ تَکَلُّفٍ کَالغَضَبِ والبُخلِ والبَذَاءِ و غَیرِهَا تُبَیِّنُهَا اَضدَادُ البَیَانَاتِ التَّالِیَةُ.

ترجمه: اخلاق نکوهیده صفتی راسخ در نفس است که با آن صفت اعمال زشت به آسانی و بدور از تکلف صادر می شود مانند: غضب، بُخل و بذاء (بد خوئی) و غیره. و آن صفت را اضداد بیانات آینده (بیانات خلق حسن) تبیین خواهد نمود.

توضیح: یعنی در صفحه های آینده انواع حسن خلق بیان خواهد شد و در مقابل هر حسن خلقی نیز ضد آن بیان خواهد شد.

قَالَ الله تعالی: و مَن جَاءَ بالسَّیِّئَةِ فَلا یُجزی اِلاَّ مِثلَهَا و هُم لاَ یُظلَمُونَ. (الانعام/160)

ترجمه: هر کس کار زشت کند جز به قدر آن کار زشت مجازات نخواهد شد و بر آنها اصلاً ستم نخواهد شد.

و اَیضاً: و مَن جاءَ بِالسَّیِئَةِ فَکُبَّت وُجُوهُهُم فِی النَّارِ هَل تُجزَونَ اِلاَّ ما کُنتُم تَعمَلُونَ. (النمل/آیه90)

ترجمه: کسانیکه (در روز قیامت) بدکار و زشت کردار آیند به رو (صورت) در آتش جهنم افتند مجازات داده نمی­شوید مگر به سبب اعمالی که انجام داده اید.

و اَیضاً: و مَن جَاءَ بالسَّیِّئَةِ فَلاَ یُجزی الَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئآتِ اِلاَّ مَا کَانُوا یَعمَلُونَ. (القصص/آیه84)

ترجمه: هر کس (در روز قیامت) با اعمال بد آید مجازات داده نمی شود آنهائی که اعمال زشت انجام دادند مگر بسبب اعمالی که انجام داده اند. (یعنی کیفر و مجازاتشان به اندازه گناه و جرمشان است نه بیشتر)

و قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و سَلَّم: سُوءُ الخُلُقِ شُؤمٌ. (الجامع الصغیر،ج2 /290)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم گفت: اخلاق زشت و نکوهیده شوم است.

و اَیضاً: والخُلُقُ السُّوءُ یُفسِدُ العَمَلَ کما یُفسِدُ الخَلُّ العَسَلَ. (الجامع الصغیرج2 /251)

ترجمه: اخلاق زشت عمل را فاسد می­کند همچنان که سرکه عسل را فاسد می­کند.

شرح: اخلاق زشت و کردار بد اعمال انسانها را فاسد نموده و از بین می­برد همچنان­که سرکه عسل را ضایع می­سازد یعنی ما اگر چه اعمال خوب انجام دهیم ولی اگر رفتار ما حسنه نبوده و اخلاق نکوهیده داشته باشیم فایده ایی ندارد و با اخلاق زشت اعمال خود را محو و نابود می­نمائیم.

و اَیضاً: سُوءُ الخُلُقِ شُؤمٌ و شِرَارُکُم اَسواکُم خُلُقاً. (الجامع الصغیرج2/ص290)

ترجمه: اخلاق زشت شوم و نحس است و شرترین شما زشت ترین شما از روی اخلاق است.

شرح: یعنی کسانی که اخلاق زشت و نکوهیده دارند بدترین انسان ها هستند .

و اَیضاً: مَن سَاءَ خُلُقُه عَذَّبَ نَفسَهُ و مَن کَثُرَ هَمُّهُ سَقُمَ بَدَنُهُ و مَن لاَحَی الرِّجالَ ذَهَبَت کَرَامَتُهُ و سَقَطَت مُرُوئَتُهُ. (الجامع الصغیرج2/ص528)

ترجمه: هر کسی که اخلاقش زشت باشد به نفس خودش عذاب می دهد، و هر کس که غمش بیشتر باشد بدنش مریض می شود، و هر کس با مردم منازعه و مشاجره نماید کرامت و عزتش از بین می رود و مروّت جوانمردی آن شخص ساقط خواهد شد.

و اَیضاً: سُوءُ الخُلُقِ زِمَامٌ مِن عَذَابٍ فِی اَنفِ صَاحِبِه والزِّمَامُ بِیَدِ الشَّیطَانِ والشَّیطَانُ یَجُرُّهُ اِلَی الشَّرِّ والشَّرُّ یَجُرُّهُ اِلَی النَّارِ. (شعب الایمان ج10/ص388)

ترجمه: اخلاق نکوهیده و زشت ریسمانی است از عذاب خداوند در بینی صاحب اخلاق زشت و ریسمان نیز در دست شیطان قرار گرفته است، شیطان آن شخص را بسوی شر و هلاکت می­برد و شر نیز آن شخص را به عذاب خواهد افکند.

شرح: هر کسی که اخلاقش حسنه نبوده و زشت باشد ریسمانی را به دور گردن خود آویخته که مرتبط با عذاب خداوند است و راهنما و هدایت کننده آن زمام، شیطان لعین، دشمن سازش ناپذیر انسان ها است که با آن ریسمان صاحب اخلاق نکوهیده را بسوی شر و فساد برده و در آن غوطه ور نمی نماید  که عاقبتش آتش سوزان و عذاب دردناک جهنم خواهد بود. پس اگر ما بخواهیم از آن بلاهای هولناک نجات پیدا کنیم به اعمال و رفتار خود نظر افکنیم و اگر چنانچه نارسائی داشته و آلتی در دست آن لعین قرار گرفته باشیم تجدید نظر نموده و دست شیطان رجیم را قطع نمائیم و اگر چنانچه کوچک ترین اعمال خود را ناپسند تشخیص دادیم. در رفع آن کوشش نمائیم.

و اَیضاً: اِنَّ مِن اَبغَضِکُم اِلَیَّ و اَبعَدِکُم مِنِّی مَجلِساً فِی الاَخِرَةِ اَسوأَکُم اَخلاَقاً. (ابن حبان)

ترجمه: همانا دشمن ترین شما نزد من و دورترین هم مجلس و همنشین من در آخرت زشت ترین شما از روی اخلاق است.

شرح: یعنی انسان­هائی که اخلاق زشت دارند کسانی هستند که از همه کس بیشتر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم را خشمگین کرده و نمی­توانند در سرای آخرت از نزدیک هم مجلس و همنشین آن حضرت باشند.

و اَیضاً: قِیلَ یَا رَسُولَ اللهِ مَا الشُّؤمُ؟ قَالَ: سُؤُ الخُلُقِ. (الجامع الصغیر، المعجم الاوسط ج6/ص38، فیض القدیر ج4/ص242)

ترجمه: گفته شد یا رسول الله شوم و نحس چیست؟ گفت: اخلاق زشت.

و اَیضاً: سُوءُ الخُلُقِ ذَنبٌ لا یُغفَرُ.

ترجمه: اخلاق نکوهیده گناهی است نابخشودنی.

و اَیضاً: اِنَّ العَبدَ لَیَبلِغُ مِن سُوءِ خُلُقِهِ اَسفَلَ دَرکَ جَهَنَّمَ. (مساوی الاخلاق ج1/ص13)

ترجمه: همانا انسان بااخلاقِ زشت خود به پائین ترین و پست ترین جای جهنم خواهد رسید.

شرح: سه حدیثی که مذکور شد گواه این مساله هستند که اخلاق زشت چیزی شوم و گناهی است نابخشودنی و عملی است که انسان به  واسطه آن به پست ترین و پائین ترین طبقه و درجه جهنم خواهد افتاد. یعنی کسی که اخلاق و رفتارش زشت و ناشایست باشد راه مغفرت و نجات و رسیدن به زندگانی جاوید برایش بسته شده است.

مکن تا توانی دلِ خلق ریش

 و گر میکُنی می کَنِی بیخ خویش

و قَالَ یَحیی بن مَعَاذ: سُوءُ الخُلُقِ سَیِّئَةٌ لا تَنفَعُ مَعَهَا کَثرَةُ الحَسَنَاتِ.

ترجمه: اخلاق زشت گناهی است که با وجود آن فراوانی خیرات و حسنات فایده ایی ندارد.

شرح: یعنی سوء خلق همانندِ کِرمی است که با وجود خود، خوبی های فراوانی را که انسان بدست آورده است از بیخ و بن خورده و از رسیدن فوائد حسنات جلوگیری می­نماید.

و قَالَ الفَضِیلُ: لَاَن یَصحَبَنِی فَاجِرٌ حَسَنُ الخُلُقِ اَحَبُّ اِلَیَّ مِن اَن یَصحَبَنِی عَابِدٌ سَیِّئُ الخُلُقِ.

ترجمه: فضیل می­فرمایند: هم صحبت شدن مردی فاجر اما با اخلاق حسنه با من بهتر از هم صحبت شدن مردی عابد است اما با اخلاق زشت.

شرح: یعنی بنظر حضرت فضیل مردی که عابد بوده اما اخلاق ناشایست داشته باشد پست تر و فرو مایه تر از شخصی است که فاجر و فاسق بوده اما اخلاق نیک دارد.

بَیَانُ الحِلمِ

بیان حِلم، بردباری

هُو اَن یَکُونَ النَّفسُ مُطمَئِنَّةً لاَ یُحَرِّکُهَا الغَضَبُ بِسُهُولَةٍ و لاَ تَضطَرِبُ عِندَ اِصَابَةِ المَکرُوهِ.

ترجمه: حلم وجود آرامشی در نفس است که با وجود آن  آرامش، غضب نمی­تواند به سهولت نفس را تحریک نماید و هنگام مواجه با سختی و گرفتاری نیز مضطرب نمی شود.

قَالَ اللهُ تَعالی: اِنَّ اِبرَاهِیمَ لاَواهٌ حَلَیمٌ. (التوبه/114)

ترجمه: همانا ابراهیم دردمند و گریان و بردبار بود.

و اَیضاً: اِنَّ اِبرَاهِیمَ لَحَلِیمٌ اَواهٌ مُنِیبٌ. (هود/75)

ترجمه: همانا ابراهیم بردبار و ترسان، گریان و رجوع کننده به خدای بود.

و اَیضاً: فَبَشَّرنَاهُ بِغُلاَمٍ حَلِیمٍ. (الصافات/101)

ترجمه: پس بشارت دادیم او را (حضرت ابراهیم) به نوجوانی بردبار.

و اَیضاً: و لَقَد عَفَا اللهُ عَنهُم اِنَّ اللهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ. (آل عمران/155)

ترجمه: هر آئینه عفو کرد از ایشان خداوند، همانا خداوند آمرزنده و بردبار است.

شرح: آیه درباره کسانی که در روز احد صحنه نبرد را ترک کرده بودند نازل شده است، اما آنها بعداً از کار خودشان پشیمان شده و توبه کردند و طلب بخشایش از درگاه باریتعالی نمودند.

در بار گه  جلالت  ای عذر پذیر

 در یاب که من آمده ام زار و حقیر

ازتوهمه رحمت است واز من تقصیر

 من  هیچ نِیَم  همه  تویی دستم گیر

خداوند در جواب آنها می­فرماید که سبحانه و تعالی گناهان آنها را آمرزید و خداوند بردبار و حلیم است و هیچ وقت در تنبیه و مجازات گناهکار تعجیل نمی­کند.

خداوند در این چند آیه حلم و بردباری را یکی از صفات خودش و پیامبران قرار داده و فرمودند که من هم حلیم و پیامبران نیز حلیم و بردبارند. پس می­توان نتیجه گرفت انسانی که وجودش با صفت حلم مزین گشته و بردباری و از خود گذشتگی را طبیعت برای خود گردانیده باشد. آن شخص خود را با صفت خالق و پیامبران متصف گردانیده و به سعادت عظمی نائل شده است.

و قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ تَعالی عَلَیهِ و سَلَّم: کَادَ الحَلِیمُ اَن یَکُونَ نَبِیّاً. (الجامع الصغیر ج2/ص387)

ترجمه:نبی اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: شخص حلیم نزدیک شد به پیامبر شدن.

شرح: مفهوم حدیث شریف این است شخصی که بردبار و حلیم باشد منزله و مقامی همچون منازل انبیاء دارد یعنی همانطور که انبیاء در نزد خداوند تبارک و تعالی مُکرّم بوده و به درجات اعلی رسیده اند. شخص حلیم نیز به درجات اعلی دست خواهد یافت.

و اَیضاً: الحَلِیمُ سَیِّدٌ فِی الدُّنیَا و سَیِّدٌ  فِی الآخِرَةِ. (الجامع الصغیر ج1/ص233)

ترجمه: شخص بردبار در دنیا و آخرت سید و سرور است.

شرح: شخصی که بردبار بوده و هنگام مواجه با هیجان غضب بتواند نفس خود را مهار کرده و از خود گذشتگی نشان دهد می­تواند هم در این دنیا و هم در سرای آخرت سید و آقا شود. چون خداوند تبارک و تعالی در چندین جای قرآن متصف به این صفت را ستوده و پیامبران نیز متصف به این صفت هستند.

و اَیضاً: اَلحَلیِمُ رَشِیدٌ فِی الدُّنیَا والآخِرَةِ. (فیض القدیر ج3/ص416)

ترجمه: شخص بردبار در دنیا و آخرت هدایت شده است.

شرح: کسی که بردبار باشد حق سبحانه او را در هر دو جهان هدایت کرده و در صراط مستقیم قرار خواهد داد.

و اَیضاً: اَلحَلِیمُ یَتَغَافَلُ والکَرِیمُ اِذَا قَدَرَ عَفَا. (الفردوس بماثور الخطاب ج2/ص160)

ترجمه: حلیم تغافل نموده و شخص کریم اگر قادر باشد عفو می نماید.

شرح: تغافل یعنی خود را غافل وانمود کردن در حالی که غافل نبود، از روی قصد غفلت ورزیدن.

شخص حلیم با آن که می­بیند در اطرافش اعمالی صورت می گیرد که به ضررش است ضرر مالی دارد و یا ضرر حیثیتی و غیره مثلاً شخصی در یک مجلس با حرفی او را سر شکسته می­کند شخص بردبار از خود بردباری و شکیبائی نشان داده و هیچ عکس العملی بروز نمی­دهد مثل این که هیچ اتفاق نیافتاده است.

با تو گویم که چیست غایت حلم

 هر که زهرت دهد شکر بخشش
ج
کم مباش از درخت سایه فکن

 هر که سنگت زند ثمر بخشش

و اَیضاً: اِنَّ الرَّجُلَ  المُسلِمُ لَیُدرِکَ بِالحِلمِ دَرَجَةَ الصَّائِمِ القَائِمِ. (المعجم الاوسط ج6/ص232)

ترجمه: همانا شخصی مسلمان با بردباری خود به مقام و منزلت شخص صائم و شب بیدار خواهد رسید.

شرح: مرتبه حلم و بردباری بقدری والا و بلند است که با منزلت شخصی که روزها روزه گرفته و شبها بیدار مانده و مشغول عبادت و بندگی خداوند است برابری می نماید.

و اَیضاً: اِنَّمَا الِعلمُ بِالتَّعَلُّمِ والحِلمُ بِالتَّحَلُّمِ. (الجامع الصغیر ج1/ص154)

ترجمه: همانا علم با آموختن است و حلم با تکلف و بردباری نمودن است.

شرح: یعنی علم با آموختن و یاد گرفتن حاصل می شود و حلم نیز به تکلف و بردباری نمودن حاصل خواهد شد یعنی شخصی که می­خواهد حلیم بوده و بردبار باشد باید به تکلف افتاده و مشقات فراوان را تحمل نماید بردباری را به خود تلقین نماید، باید آموزش بردباری ببیند تا شخص بردبار و حلیم شود.

و اَیضاً: خَمسٌ مِن سُنَنِ المُرسَلِینَ: اَلحَیاءُ و الحِلمُ و الحِجَامَةُ و السِّواکُ و التَّعَطُّرُ. (الجامع الصغیرج2/ص241)

ترجمه: پنج چیز از سنن پیامبران است: 1ـ حیا 2ـ بردباری 3ـ حجامت 4ـ مسواک زدن 5ـ عطر زدن.

و قَالَ الاَحنَفُ بنُ قَیس: لَستُ بِحَلِیمٍ و لکِنَّنِی اَتَحَلَّمُ (مصنف ابن شیبه ج8/ص409)

ترجمه: احنف بن قیس میگوید: من بردبار نیستم امّا به تکلف افتاده بردباری می آموزم.

و قَیسُ بنُ عَاصِمٍ کَانَ حَلِیماً و مِن حِلمِهِ اِنَّهُ جِئَ لَهُ بِاِبنِ اَخِیهِ مَکتُوفاً و قَد قَتَلَ اِبنَهُ فَقِیلَ لَهُ هذَا اِبنُ اَخِیکَ قَتَلَ ولَدَکَ و کَانَ یُحَدِّثُ قَومَهُ فَمَا قَطَعَ کَلاَمَهُ حَتَّی فَرَغَ. ثُمَّ قَالَ لِاِبنِ اَخِیهِ بِئسَمَا فَعَلتَ قَتَلتَ اِبنَ عَمِّکَ و قَطَعتَ رَحِمَکَ و قَلَّلتَ عَدَدَکَ، ثُمَّ قَالَ: لِاِبنِهِ الآخِرِ حَلِّ وِثَاقَ اِبنَ عَمِّکَ و وارِ اَخَاکَ و اَعطِ اُمَّکَ دِیَةَ اِبنِهَا فَاِنَّهَا لَیسَت بِقَرِیبَةٍ لَنَا.

ترجمه: قیس بن عاصم مردی بردبار بود. (یک مورد) از حلم او: پسر برادرش را که فرزند قیس را کشته بود هر دو دستش را پشت کتف بسته پیش او آوردند و به او گفتند که این پسر برادرت فرزند شما را به قتل رسانده است و قیس در حال حدیث درس دادن به قوم خود بود. تا پایان درس سخنش را قطع ننموده و به درس خود ادامه داد. پس از پایان درس به پسر برادرش گفت: کار بسیار زشتی انجام دادی، فرزند عمویت را کشتی، صله رحم خود را قطع نمودی. سپس به فرزند دیگر خود فرمود: بند پسر عمویت را باز کن و برادرت را دفن نما و به مادرت دیة فرزندش را پرداخت کن. چون مادرت از خویشان ما نیست.

قَالَ عُمَرُ رَضِیَ اللهُ عنه: لا حِلمَ اَحَبُّ اِلی اللهِ مِن حِلمِ امامٍ عَادِلٍ و رِفقِه.

ترجمه: حضرت عمر رضی الله عنه فرمودند: در پیشگاه خداوند حلمی بهتر از حلم حاکم عادل و مهربانی او نیست.

توضیح: در کتاب تفسیرالرازی جلد 9 صفحه ی 50 و کتاب غرائب القرآن و رغائب الفرقان جلد 2 صفحه ی 292 با عبارت قال علیه الصلاة والسلام آمده است.

و اَیضاً: لاَ یَصلَحُ لِهَذَا الاَمرِ اِلاَّ اللَّیِّنُ مِن غَیرِ ضَعفٍ والقَوِیُّ مِن غَیرِ عَنفٍ.

ترجمه: شایسته نیست برای این امر (حاکم شدن) مگر شخص انعطاف پذیر و با نرمش بدون اینکه ضعف داشته باشد و نیز شخص قوی بدون اینکه سخت گیری و ظلم نماید.

و فِی المَثَلِ: اَلحَلِیمُ مَطِیَّةُ الجَهُولِ.

ترجمه: شخص حلیم و بردبار مرکب جاهلان است. (مثل)

و اَیضاً: لاَ تَکُن حُلواً فَتُستَرَطُ و لاَ مُرّاً فَتُعقِیَ.

ترجمه: نه آنگونه شیرین باش که ببلعند و نه آنطور ترش که دور اندازند. (مثل)

شرح:

با تو گویم که چیست غایت حلم

 هر که زهرت دهد شکر بخشش

کم مباش از درخت  سایه فکن

 هر که سنگت زند ثمر بخشش

هر که بخراشدت  جگر بجفا

 همچو کان کریم زر بخشش

از صدف یاد گیر نکتهء حلم

 آنکه برد سرت گهر بخشش

                                                                                                                (ابن یمین)

و ضِدُّهُ اَلغَضَبُ

ضد حلم و بردباری خشم است.

 هُو تَغَیُّرٌ و حَرَکَةٌ عِندَ غَلیَانِ دَمِ القَلبِ لِاِرَادَةِ الاِنتِقَامِ.

ترجمه: غضب تغییر و حرکتی است هنگام غلیان و جوشش خون قلب، جهت اراده انتقام.

شرح: غضب عبارت از حالت تعرض موجود زنده است برای مقابله با عواملی که منافع و مصالح او را تهدید می­کند. غضب حرکت نفس است و مبدأ آن ارادۀ انتقام است.

قَالَ اللهُ تَعالی: اَلَّذِینَ یُنفِقُونَ فِی السَّراءِ والضَّرَّاءِ والکَاظِمِینَ الغَیظَ والعَافِینَ عَنِ النَّاسِ واللهُ یُحِبُّ المُحسِنِینَ. (آل عمران/134)

ترجمه: آنان که انفاق می­نمایند در آسایش و سختی (ثروتمندی و تنگدستی) و فرو برندگان خشم و عفو کنندگان تقصیر از مردم و خداوند دوست می دارد نیکوکاران را.

شرح: یعنی خداوند کسانی را که در همه حال انفاق می­کنند و نیز کسانی را که با وجود توانائی و داشتن قدرت خشم خود را فروبرده  و از گناه و تقصیر مردم گذشت می­نمایند دوست دارد.

حکایت: آورده اند که ابوحنیفه رحمة الله علیه را کسی سیلی زد، امام فرمودند که من هم می­توانم تو را سیلی بزنم اما نمی­زنم، قادرم که نزد خلیفه از تو شکایت نمایم اما نمی کنم، می­توانم که در سحرگاه از جفای تو بحضرت اله بنالم ولی نمی­نالم و می­توانم که کمر خصومت بسته و داد خود را از تو بستانم آن نیز نمی­کنم. اگر فردا رستگاری باشد و شفاعت مرا بپذیرند بی تو قدم در بهشت ننهم.

مردی گمان مبر که بزورست و پُردلی

 با خشم اگر بر آئی دانم که کاملی

تفسیر حسینی می آورد که روزی حسین بن علی رضی الله عنه با جمعی بر سر خوانی (سفره) نشسته بود خادمش با کاسه آشِ گرم به مجلس آمد و از غایت دهشت پایش به حاشیه بساط درآمد کاسه بر سر امام حسین رضی الله عنه افتاد و بشکست و آش بر سر مبارکش فرو ریخت امام حسین رضی الله عنه از روی تأدیب از راه تعذیب در او نگریست، بر زبان خادم جاری شد که (وَ الکَاظِمِینَ الغَیظَ) امام فرمود که خشم فرو خوردم خادم گفت: (وَالعاَفِینَ عَنِ النَّاس) فرمود که عفو کردم خادم تتمۀ آیت بر خواند که (وَاللهُ یُحِبُّ المُحسِنِینَ) امام حسین رضی الله عنه جواب داد که از مال خودت آزاد کردم.

و قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و سَلَّم: لَیسَ الشَّدِیدُ بِالصُّرعَةِ اِنَّما الشَّدِیدُ الَّذِی یَملِکُ نَفسَهُ عِندُ الغَضَبِ. (الجامع الصغیر ج2/ص464، بخاری، مسلم)

ترجمه: رسول اکرم صلی الله علیه و سلم می فرمایند: نیرومندی به پهلوانی نیست. بلکه نیرومند کسی است که هنگام خشم به نفس خود مسلط شود.

شرح: یعنی به شخصی که زور و قدرت فراوان داشته و پهلوان است نمی توان نیرومند گفت بلکه نیرومند کسانی هستند که هنگام خشم، خشم خود را فرو برده و به نفس خود تسلط یابند.

و اَیضاً: اَلغَضَبُ مِنَ الشَّیطَانِ والشَّیطَانُ خُلِقَ مِنَ النَّارِ، والمَاءُ یُطفِئُ النَّارَ فَاِذَا غضِبَ اَحَدُکُم فَلیَغتَسِل. (الجامع الصغیر ج2/ص358، ابوداود)

ترجمه: خشم از شیطان است و شیطان نیز از آتش آفریده شده است. و آب آتش را خاموش می کند، پس چنانچه اگر یکی از شما خشمگین شود، غسل نماید.

شرح: خشم خصلتی است شیطانی و شیطان نیز بوجود آمده از آتش است، پس اگر شخصی خشمگین شد می­تواند با استحمام خشم خود را فرو نشاند چنانچه می­توان با آب آتش را خاموش کرد.

و اَیضاً: اَلغَضَبُ جَمرَةٌ فِی قَلبِ اِبنِ آدَمَ. (ترمذی)

ترجمه: خشم اخگری است در دل انسان.

چو لشکر برون تاخت خشم از کمین

 نه انصاف ماند نه تقوی نه دین

(سعدی)

و اَیضاً: جَاءَ رَجُلٌ اِلَی النَّبِی صَلَّی الله علیه و سَلَّم فَقَالَ عَلَّمنِی شَیئَاً و لاَ تُکثِر عَلَیَّ اَعِیهِ، قَالَ: لا تَغضَب فَرَدَّدَ ذلِکَ مِرَاراً کُلُّ ذَلکَ یَقُولُ لا تَغضَب. (بخاری)

ترجمه: مردی به نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم آمد و گفت: بمن چیزی بیآموز و بر من بیشتر مگردان و خلاصه باشد تا بتوانم حفظ کنم. (حضرت رسول) گفت: خشمگین مشو. آن مرد چندین بار سؤال خود را تکرار نمود و در هر مرتبه رسول اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: خشمگین مشو.

و اَیضاً: اَلغَضَبُ یُفسِدُ الاِیمَانَ کَمَا یُفسِدُ الصَّبِرُ العَسَلَ. (بیهقی)

ترجمه: خشم ایمان را تباه می کند همچنان که گیاهی بنام صَبِر عسل را تباه می کند.

شرح: انسان باید همیشه و در همه حال در حال مبارزه با خشم و غضب باشد چون خشم خصلتی است که می تواند انسان را از دایره ایمان خارج و ابد الابد بدبخت نماید.

به واسطه خشم است که شخص کلمه کفر گفته و بی ایمان می­شود به واسطه خشم است که انسان همسر خود را طلاق می­کند. به واسطه خشم است که انسان شخصی را به قتل می­رساند و خیلی اعمال دیگر، پس باید کوشش ما، تلاش ما این باشد که خشمگین نشویم تا مبادا از دایره ایمان خارج شویم.

و قَالَ جَعفَرُ بن مُحَمَّدٍ: اَلغَضَبُ مِفتَاحُ کُلِّ شَرٍّ.(جامع العلوم و الحکم ج1/ص145)

ترجمه: محمد بن جعفر می­گوید: خشم کلید همه شرهاست.

شرح: یعنی کلیه فساد و شری که به وقوع می­افتد مانند قتل، غارت، دزدی، ناراحت کردن پدران و مادران، رنجانیدن دوستان و آشنایان و استادان و سایرین، کلید همه آنها خشم است.

و فِی المَثَلِ: مَن غَضِبَ مِن لا شِئٍ رَضِیَ مِن لا شِئٍ.

ترجمه: کسیکه از چیز ناچیزی خشمگین می­شود از اندک چیزی راضی می­شود. (مثل)

و اَیضاً: غَضَبُ الخَیلِ عَلَی اللُّجُمِ.

ترجمه: خشم اسب به افسار اوست. (مثل)

شرح: این مثل در مورد کسانی گفته می شود که خشمگین و غضبناک می­شوند اما بی فایده است.

و اَیضاً: لاَ تَعُدُّ نَفسَکَ مِنَ النَّاسِ مَا دَامَ الغَضَبُ غَالِباً.(مفید الطالبین ص 8)

ترجمه: خود را از مردم مشمار تا زمانیکه خشم در تو غالب باشد.

بَیَانُ السَّخاء

بیان سخاوت

هُو بَذلُ المَالِ لِنَیلِ الثَّوابِ.

ترجمه: بذل و بخشش مال جهت کسب ثواب را سخاوت می­گویند.

 صــدر سخــی که لازم افعــال اوست بــذل

 
 این اسم مشتق است هم از مصدر سخاش

 

                                                                   (خاقانی)

سخی را باَندَرز گویند بس

 که فردا دو دستت بود پیش و پس

 (سعدی)

مَنگر اندر ما ، مکن در ما نظر

 اندر اکرام و سخای خود نگر

 (مولوی)

قَالَ الله تعالی: و اَنفِقُوا مِمَّا رَزَقنَاکُم مِن قَبلِ اَن یَأتِیَ اَحَدَکُمُ المَوتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَولاَ اَخَّرتَنِی اِلَی اَجَلٍ قَرِیبٍ فَاَصَّدَّقَ و اَکُن مِنَ الصَّالِحِینَ. (المنافقون/10)

ترجمه: انفاق نمائید از آنچه برای شما ارزانی داشتیم پیش از آنکه مرگ برای یکی از شما فرا رسد. پس گوید پروردگارا کاش مرگ مرا تأخیر می­انداختی زمانی اندک، تا صدقه بدهم و از صالحان باشم.

شرح: خداوند در این آیه می­فرمایند: قبل از این که مرگ فرا رسد انفاق کنید. اما هنگامی که مرگ فرا رسد صاحبان مال خواهند گفت بار الها از شما تقاضا مندیم که مرگ مرا به تأخیر اندازید و به ما مهلتی دهید تا در این مهلت صدقه کنیم و انفاق نماییم. اما دیگر مهلتی برای انفاق نیست و تا این روز هر چه کاشته شد در روز آخرت همان درو خواهد شد. پس اندیشه کنیم و عمل نمائیم.

و قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ علیه و سَلَّم: اَلسَّخَاءُ خُلُقُ اللهِ الاَعظَمُ. (الجامع الصغیر ج2/ص295)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرموده اند: بخشندگی از اخلاق بزرگ خداوند است.

شرح: یعنی بخشندگی صفتی است که خداوند تبارک با آن متصف است هر شخصی اخلاق سخا و بخشش داشته و خود را مزین به این صفت نموده باشد با اخلاق الهی متصف شده است.

و اَیضاً: اَلسَّخَاءٌ شَجَرَةٌ مِن اَشجَارِ الجَنَّةِ اَغصانَهَا مُتَدَلِّیَاتٌ فِی الدُّنیَا فَمَن اَخَذَ بِغُصنٍ مِنهَا قَادَهُ ذلِکَ الغُصنُ اِلَی الجَنةِ. (الجامع الصغیرج2/ص295)

ترجمه: بخشندگی درختی است از درختان بهشت، که شاخه هایش در دنیا آویزان وآویخته شده است، هر کس شاخه ایی از آن را بگیرد آن شاخه او را به بهشت خواهد برد.

و اَیضاً: اَلسَّخِیُّ قَرِیبٌ مِنَ اللهِ، قَرِیبٌ مِنَ النَّاسِ، قَرِیبٌ مِنَ الجَنَّةِ، بَعِیدٌ مِنَ النَّارِ. (الجامع الصغیر ج2/ص295، ترمذی، بیهقی، طبرانی)

ترجمه: مرد سخاوتمند نزدیک است به حق تعالی، نزدیک است به مردم،  نزدیک است به بهشت، دور است از دوزخ.

و اَیضاً: و لَجَاهِلُ سَخِیٌّ اَحَبُّ اِلَی اللهِ عَزَّ و جَلَّ مِن عَابِدٍ بَخِیلٍ. (ترمذی، بیهقی، طبرانی)

ترجمه: نادان بخشنده نزد خداوند گرامی تر از عابد بخیل است.

شرح: یعنی منزلت شخصی که جاهل اما سخاوتمند باشد، نزد خداوند والاتر از منزلت شخص عابد و مؤمن اما بخیل است. خداوند شخص سخی را گرچه نادان و جاهل هم باشد از شخصی که پرهیزگار بوده اما به صفت بخل موصوف شده باشد دوست داشته و گرامی می دارد.

و اَیضاً: اِنَّ اللهَ جَوادٌ یُحِبُّ الجُودَ. (الجامع الصغیر ج1/ص108)

ترجمه: همانا خداوند بخشنده است و بخشندگی را دوست می دارد.

و اَیضاً: تَجَافُوا عَن ذَنبِ السَّخِیِّ فَاِنَّ اللهَ آخِذٌ بِیَدِهِ کُلَّمَا عَثُرَ. (الجامع الصغیر ج1/ص194، المعجم الاوسط ج6/ص33، شعب الایمان ج6/ص303)

ترجمه: پرهیز نمائید از گناه سخی، همانا خداوند دستگیر اوست هنگامی­که لغزش نماید.

شرح: اگر شخص سخی مرتکب عمل خلاف و گناهی شد دیگران کاری به گناه شخص سخی نداشته باشند به این علت که اگر سخی خطا و لغزشی نموده و مرتکب عمل ناروائی شود خداوند دستگیر اوست و او را به راه سعادت هدایت خواهد نمود.

و اَیضاً: طَعَامُ الجَوارِ دَواءٌ. (الجامع الصغیر ج2/ص325) 

ترجمه: طعام شخص بخشنده و سخی دوا است.

و اَیضاً: اَلرِّزقُ اِلَی بَیتٍ فِیهِ السَّخَاءُ اَسرَعُ مِنَ الشَّفَرَةِ اِلَی سَنَامِ البَعِیرِ. (الجامع الصغیرج2/ص277)

ترجمه: رسیدن رزق به خانه ایی که در آن سخاوت و بخشندگی وجود داشته باشد سریعتر از رسیدن کارد به کوهان شتر است.

و اَیضاً: اِنَّ للهِ عِبَاداً یَخُصُّهُم بِالنِّعَمِ لِمَنَافع العِبَادِ. (الجامع الصغیرج1/ص142)

ترجمه: همانا خداوند بندگانی دارد که آنها را با نعمت های فراوان مخصوص گردانیده جهت منفعت مردم.

قَالَ اِبلِیسُ: اَبغَضُ النَّاسِ اِلَیَّ الفَاسِقُ السَّخِیُّ اَتَخَوفُ اَنَّ اللهَ تَعالی یَطَّلِعُ عَلی سَخَائِهِ فَیَقبِلَهُ.

ترجمه: ابلیس علیه اللعنه می گوید: دشمن ترین مردم نزد من فاسق سخی است می ترسم که خداوند از سخاوت او مطلع شده و اعمال او را قبول نماید.

شرح: و در مثل آمده است که: «اول الغضب جُنُونٌ و آخره نَدَمٌ» یعنی اول خشمگینی دیوانگی است و آخر آن پشیمانی.

و ضِدُّهُ البُخُلُ

ضد سخاوت بخل است

هُو اِمسَاکُ المَالِ و مَنعُ الواجِبِ والسَّائِلِ مِمَّا یَفضُلُ عِندَهُ.

ترجمه: بخل، بازداشتن مال و منع کردن واجب و سائل از چیزی که نزدش بیشتر است.

شرح: بخیلی یعنی نگه داشتن و بازداشتن مال نزد خود و نیز منع کردن واجبات است یعنی ندادن چیزی که به گردنش واجب شده، و آن نیز زکات و عشر و سایر واجبات است و نیز وقتی که سائلی محتاج جهت برآورده شدن احتیاجش به نزدش آمده و آن شخص نیز با وجود آنکه می­تواند احتیاج سائل را برآورده نماید برآورده نکند به آن صفت، صفت بخل گفته و به شخصی که دارای این صفت باشد بخیل می­گویند.

قَالَ اللهُ تَعالی: و مَن یُوقَ شُحَّ نَفسِهِ فَاُولئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ. (الحشر/9)

ترجمه: هر که را که نگاه داشته شدند از بخل نفس خود، پس آنها رستگارانند.

شرح: هر که نگاه داشته شد از بخل نفسش یعنی هر کسی که نفس خود را از حُبِّ مال و بغض انفاق بازداشت پس آنگروه رستگار و نجات یافته گانند و آنها کسانی هستند که به سعادت رسیده اند به ثنای عاجل در دنیا و ثواب آجل در آخرت. هر کسی که صفت بخل را از وجودش بزداید به سعادت عظمی نائل خواهد شد.

و اَیضاً: و لاَ یَحسَبَنَّ الَّذِینَ یَبخَلُونَ بِمَا آتاهُمُ اللهُ مِن فَضلِهِ هُو خَیراً لَهُم بَل هُو شَرٌّ لَهُم سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ یَومَ القِیَامَةِ. (آل عمران/180)

ترجمه: گمان نکنند آنانکه بخل می­کنند به آنچه خداوند عطا کرده از فضل خود که آن (بخل) برایشان خیر است. بلکه آن (بخل) برایشان شر است بزودی (به دور گردنشان) طوق کرده می­شود آنچه را که بخل کرده اند به آن در روز قیامت.

شرح: یعنی آنانکه دناءت همت دارند و بخیلی می­کنند به آنچه که خداوند از فضل و کرم از مال دنیا برایشان عطا فرموده است، نپندارند که بخل برایشان خیر است. بلکه شرترین چیز برای آنها بخل است هم در دنیا به جهت از بین رفتن برکت از اموال و هم در آخرت به جهت مستحق شدن به شدیدترین و هولناک ترین عذاب خداوندی. بلکه اموالی  را که بخل کرده و زکات آن را ادا ننموده اند در روز قیامت به صورت ماری بزرگ تمثیل نموده و به دور گردنش خواهند انداخت ماری که دو نقطه سیاه از زیر چشمان  آن هویدا بوده و خبیث ترین مارهاست و زبان به توبیخ گشاده و می­گوید: «اَنَا مالُکَ، اَنا کَنزُکَ» یعنی آن مال و گنجی که در دنیا برایش مباهات کرده و فخر فروخته و زکاتش را ادا نمی نمودی من هستم.

گنج را از دل برون کن مال را بیاَفکن زچشم

مال تو مارست در معنی و گنجت اژدهاست

و قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ تعالی علیه و سَلَّم: اَلبُخلُ شَجَرَةٌ مِن شَجَرِ النَّارِ اَغصَانُهَا مَتَدَلِّیَاتٌ فِی الدُّنیَا فَمَن اَخَذَ بِغُصنٍ مِن اَغصَانِهَا قَادَهُ ذلِکَ الغُصنُ اِلَی النَّارِ. (الجامع الصغیر ج2/ص295)

ترجمه: نبی اکرم صلی الله علیه و سلم می فرمایند: بخل درختی است از درختان جهنم که شاخه هایش در دنیا آویزان وآویخته شده است هر کس شاخه ایی از شاخه های آن درخت را بگیرد آن شخص را آن شاخه به جهنم خواهد برد.

شرح: یعنی هر کس که متصف به صفت بخل باشد شاخه ایی از شاخه های آتش را در دست گرفته که آن شاخه شخص مذکور را به طرف آتش جهنم سوق داده و به قعر آتش خواهد انداخت یعنی کسی که بخیل است راه خود را به طرف جهنم باز کرده است.

و اَیضاً: اَلبَخِیلُ بَعِیدٌ مِنَ اللهِ، بَعِیدٌ مِنَ النَّاسِ بَعِیدٌ مِنَ الجَنَّة، قَرِیبٌ مِنَ النَّارِ. (ترمذی، بیهقی، طبرانی)

ترجمه: بخیل از خداوند دور است، از مردم دور است، از بهشت دور است، به آتش جهنم نزدیک است.

شرح: مفهوم حدیث این است که شخص بخیل نزد پروردگار، نزد مردم، هیچ مقام و منزلتی ندارد و بی ارزش ترین انسانهاست. و با این بخل خود از نعمات بهشت جاویدان دور بوده و به عذاب هولناک آتش نزدیک است.

و اَیضاً: اِیَّاکُم والشُّحَّ فَاِنَّهُ اَهلَکَ مَن کَانَ قَبلَکُم، حَمَلَهُم عَلی اَن سَفَکُوا دِمَائَهُم واستَحَلُّوا مَحَارِمَهُم. (التاج جامع للاصول ج5/ص20)

ترجمه: بر حذر باشید از بخل چون پیشینیان بسبب آن به هلاکت رسیدند. بخل آنها را برای ریختن خون یکدیگر و حلال انگاشتن حرام برانگیخت.

شرح: یعنی همیشه باید مواظب بخل شد. صفت بخل را انسان باید از خود بزداید. چون بخل است که گذشتگان را هلاک گردانیده و نیز بخل است که انسانها را به خونریزی بر می انگیزد و نیز بخل چیزهائی را که شریعت حرام گردانیده و محظور داشته است در چشم انسان حلال نشان داده و به حرام بودن آنها بی توجه می نماید. خلاصه بخل سبب اصلی هلاکت و بدبختی است.

و اَیضاً: اَللهُمَّ اِنِّی اَعُوذُ بِکَ مِنَ البُخلِ.(بخاری)

ترجمه: پروردگارا پناه می برم بشما از بخل.

شرح: این حدیث دعایی است که پیامبر اکرم با این که خداوند درباره اش فرموده است «وَ اِنَّکَ لَعَلَی خُلَقٍ عَظِیم» باز هم از بخل بخداوند پناه می برد. پس باید سایر انسانها همیشه و در همه حال از این دناءت و پستی برحذر بوده و به پروردگار عالم پناه جویند.

و اَیضاً: طَعَامُ الشَّحِیحِ دَاءٌ. (الجامع الصغیرج2/ص325)

ترجمه: طعام بخیل درد و مرض است.

و اَیضاً: الشَّحِیحُ لاَ یَدخُلُ الجَنَّةَ. (الجامع الصغیرج2/ص303)

ترجمه: بخیل به بهشت داخل نمی شود.

و اَیضاً: الشُّحُّ والاِیمَانُ لاَ یَجتَمِعَانِ فِی قَلبِ عَبدٍ.

ترجمه: بخل و ایمان در قلب انسان جمع نخواهد شد.

شرح: یعنی بخل و ایمان صفتی هستند متضاد، تضاد آنها به حدی است که هیچ وقت در یک مکان با هم جمع نمی­شوند. شخصی که مؤمن است بخیل نمی­شود، و نیز شخصی که بخیل است مؤمن نمی­شود، انسانی که در وجودش بخل داشته باشد نمی تواند مؤمن واقعی باشد مؤمن واقعی کسی است که بخیل نباشد. مؤمن واقعی کسی است که حقوق اموال خود را ادا نموده و سائل را منع نمی­کند. یعنی بنا به فرمایش حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم: در هر انسانی یکی از این دو صفت موجود خواهد بود یا بخل و یا ایمان اگر انسانها  به عمق این سخن گرانقدر حضرت رسول پی ببرند خواهند فهمید که بخل چقدر مذموم است و همیشه دعا خواهد نمود که خداوندا، بار الها بخل را از من بزدا و مؤمن واقعی گردان.

و اَیضاً: اَلبَخِیلُ مَن ذُکِرتُ عِندَهُ فَلَم یُصَلِّ عَلَیَّ. (الجامع الصغیر ج1/ص197، ترمذی، نسائی)

ترجمه: بخیل کسیست که نزدش من ذکر کرده می­شوم اما برایم صلوات نمی­گوید.

شرح: هنگامی که نام مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم ذکر می­شود باید صلوات گفته شود  با این مقدمه خود پیامبر اکرم نیز می­فرمایند که کسی نام من نزدش ذکر می­شود اما آن شخص صلوات نگوید بخیل است. پس بر همه مسلمانها لازم است که هنگام ذکر نام مبارک حضرت صلوات بگویند.

و قَالَ اِبلِیسُ: اَحَبُّ النَّاسِ اِلَیَّ اَلمُؤمِنُ البَخِیلُ.

ترجمه: شیطان می­گوید: بهترین مردم نزد من مؤمن بخیل است.

علاج بخل چیست؟ بخل را می­توان بطریق گوناگونی علاج نمود. اول باید سبب بخل را شناسایی نمود که هر بیماری را که سبب آن را دانسته نشود علاج آن نتوان کرد، سبب بخل دوستی شهوتهاست که بی مال به وی نتوان رسید و به امید زندگانی دراز، اگر بخیل بداند که زندگانی وی یک روز و یا یک سال بیش نمانده است، خرج بروی آسان شود. (کیمیای سعادت)

و یک طریق دیگر علاج بخل مرور و مطالعه اخباری است که در مذمت بخل و مدح سخا، آمده است، تأمل کند و بیندیشد که جای بخیل جز دوزخ نیست اگر چه بسیار طاعت دارد. و آن را چه فایده باشد و خواهد بود در مال، پیش از آنکه بخل سبب ناخشنودی پروردگار شده و او را به دوزخ اندازه بخل را از خود دور ساخته و خود را باز خَرَد. (کیمیای سعادت)

بَیانُ الحَیَاء

بیان حیاء

هُو اِنقبَاضُ النَّفسِ مِن فِعلِ مَا یُذَمُّ شَرعاً.

ترجمه: حیاء، گرفتگی و انقباض نفس است از فعلی که شرعاً مذموم است.

قَالَ اللهُ تعالی: اِنَّ ذلِکُم یُؤذِی النَّبِیَّ فَیَستَحیِی مِنکُم. (الاحزاب/53)

ترجمه: همانا این کار شما می­رنجاند پیامبر اکرم را، پس پیامبر از شما شرم می­کند.

شرح: خداوند تبارک و تعالی در این آیه می فرمایند که این کار شما یعنی درنگ کردن شما بعد از فراغت از طعام و گوش دادن به صحبتها، پیامبر اکرم را آزرده خاطر نموده و می­رنجاند. خود پیامبر نیز شرم می­کند که بگوید بیرون روید. خلاصۀ آیه این است که بعد از فراغت از طعام بدون درنگ باید خانه رسول الله را ترک بگویند.

قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و سَلَّم: اَلحَیَاءُ مِنَ الاِیمَانِ. (الجامع الصغیر ج 1/ص234، مسلم، ترمذی)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: حیاء از ایمان است.

و اَیضاً: اَلحَیَاءُ والاِیمَانُ قُرِناً جَمِیعاً فَاِذَا رُفِعَ اَحَدُهُمَا رُفِعَ الآخَرُ. (الجامع الصغیرج1/ص234، مشکاة المصابیح ص432)

ترجمه: حیا و ایمان مقرون به هم هستند. پس اگر یکی از آنها برداشته شود، آن دیگر نیز برداشته خواهد شد.

شرح: مفهوم حدیث این است: حیاء و ایمان متصل بهم و بهم پیوند خورده است. اگر یکی از آنها از بین رود آن دیگر نیز از بین خواهد رفت یعنی اگر شخصی حیاء داشته باشد ایمان دارد. اگر ایمان دارد حیاء نیز دارد. اگر شخصی حیاء نداشته باشد ایمان نیز ندارد.

و اَیضاً: اَلحَیاءُ هُو الدِّینُ کُلُّهُ. (الجامع الصغیرج1/ص234)

ترجمه: حیاء یعنی تمام دین است.

شرح: یعنی بقاء دین در گرو حیاء می­باشد کسی که به خُلق حسنه حیاء متصف باشد می­تواند دین خود را کاملاً حفظ نماید و اگر کسی از این صفت عالیه برخوردار نباشد صدور گناه و اعمال نامشروع از آن شخص بعید نمی­باشد. «اِذا فَاتَکَ الحَیاءُ فَافعَل مَا شِئتَ» یعنی هر وقتی که حیاء از تو فوت شد انجام بده آنچه را که می­خواهی. و این حدیث این را می­رساند که اگر حیا نباشد انسان می­تواند به هر عملی دست زند.

و اَیضاً: کَانَ اَشَدَّ حَیَاءً مِنَ العَذرَاءِ فِی خِدرِهَا. (ریاض الصالحین ص301 ،امام احمد، بخاری، مسلم، ابن ماجه)

ترجمه: یعنی پیامبر اکرم از دختر بکری که در چادرش است با حیاتر است.

و اَیضاً: اَلحَیَاءُ حَسَنٌ و لکِنَّهُ فِی النِّسَاءِ اَحسَنُ. (کنوز الحقایق فی حدیث خیر الخلائق)

ترجمه: حیا نیکوست، امّا در زنان نیکوتر است.

شرح: یعنی حیا در همه کس نیکو است اما زنان هر چه بیشتر با حیاء و با شرم باشند بهتر است.

و اَیضاً: اَلحَیَاءُ شُعبَةٌ مِنَ الاِیمَانِ. (بخاری، مسلم)

ترجمه: حیا شاخه ایی از ایمان است.

و اَیضاً: اَلحَیَاءُ مِنَ الاِیمَانِ والاِیمَانَ فِی الجَنَّةِ. (الجامع الصغیرج1/ص234)

ترجمه:حیاء از ایمان است و ایمان نیز در بهشت است.

و اَیضاً: اَلحَیَاءُ لا یَأتِی اِلاَّ بِخَیرٍ. (بخاری، مسلم)

ترجمه: حیاء همیشه به همراه خیر می آید.

و اَیضاً: اَلحَیَاءُ مِنَ الاِیمَانِ و اَحیَاءُ اُمَّتِی عُثمَانُ. (الجامع الصغیرج 1/ص235)

ترجمه: حیاء از ایمان است و با حیاترین امت من عثمان است.

و اَیضاً: اَلحَیَاءُ عَشرَةُ اَجزَاءٍ فَتِسعَةٌ فِی النِّسَآءِ و واحِدٌ فِی الرِّجَالِ. (الجامع الصغیرج1/ص235)

ترجمه: حیا ده (10) جزء است که نه (9) جزء آن در زنان و یک جزء در مردان است.

و ضِدُّهُ البَذَاءُ

ضد حیاء بذاء است

هُو سَفَهٌ و عَدَمُ اِستَحیَاءٍ مِن فِعلِ مَا یُذَّمُ شَرعاً.

ترجمه: بذاء یعنی نادانی و خجالت نکشیدن از فعلی که شرعاً مذموم و ناپسند است.

شرح: معنی لغوی بذاء فحش در گفتار، بد زبانی و کلام قبیح می باشد.

قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و سَلَّم: اَلبَذَاءُ مِنَ الجَفَاءِ و الجَفَاءُ فِی النَّارِ. (الجامع الصغیر ج1/ص234)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: بذاء از ظلم است و ظلم نیز در جهنم است.

و اَیضاً: اَلبَذَاءُ شُؤمٌ و سُوءُ المَلَکَةِ لُؤمٌ. (الجامع الصغیرج1/ص191)

ترجمه: بذا نحس است و طبیعت و سرشتِ زشت عجیب است.

و اَیضاً: اَلبَذَاء و البَیَانُ شُعبَتَانِ مِنَ النِّفَاقِ. (التاج جامع للاصول ج5/ص60)

ترجمه: بذاء و بیان دو شعبه از نفاق هستند.

شرح: بیان یعنی گفتاری که با عمل موافق نیست. یعنی کسانی­که گفتارشان با عملشان موافق نباشند شعبه ایی از نفاق را صاحب هستند.

و اَیضاً: اِذَا لَم تَستَحِ فَاصنَع مَا شِئتَ. (التاج جامع للاصول ج5/ص59، مشکاةالمصابیح ص431)

ترجمه: اگر خجالت نکشیدی هر کاری را که خواستی انجام بده.

شرح: مفهوم حدیث این است که اگر شخصی حیاء نداشته باشد هر کاری را که دلش خواست انجام خواهد داد چه آن کار مشروع باشد و یا غیر مشروع، حیاست که انسان را از کارهای ناپسند و زشت و کارهایی که مشروع نیست باز می­دارد.

و فِی المَثَلِ: اِذَا فَاتَکَ الحَیَاءُ فَافعَل مَا شِئتَ.

ترجمه: اگر حیا نداری هرکاری که خواستی انجام بده. (مثل) (مفیدالطالبین ص4)

و اَیضاً: مَن قَلَّ حَیَاؤُهُ کَثُرَ ذَنبُهُ. (مثل) (مفید الطالبین ص 7)

ترجمه: کسی که حیایش کم باشد گناهش بیشتر است.

بَیَانُ التَّواضُعِ

بیان تواضع

هُو اَن یَخضَعَ الاِنسَانُ لِلحَقِّ و یَنقَادَ لَهُ و لَو سَمِعَهُ مِمَّن دُونَهُ.

ترجمه: تواضع یعنی فروتنی کردن انسان در برابر حق و مطیع شدن به آن است اگر چه آن را از شخصی که از خودش فرو مایه تر است بشنود.

زخاک آفریدت  خداوند  پاک

 پس ای بنده افتادگی کن چو خاک

حریص و جهانسوز و سرکش مباش

 زخاک آفرید ندت، آتش مباش

چو گردن کشید  آتش  هولناک

 به  بیچارگی تن  بینداخت  خاک

چو آن سرفرازی نمود، این کسی

 از آن دیو کردند از این آدمی

قَالَ اللهُ تَعَالی: و اخفِض جَنَاحَکَ لِمَن اتَّبَعَکَ مِنَ المُؤمِنِینَ. (الشعراء/215)

ترجمه:خداوند متعال می­فرمایند: پست کن بازوی خود را یعنی تواضع کن برای آنان که پیروی تو کردند از مسلمانان.

شرح: یعنی درمقابل مؤمنین متواضع و فروتن باش.

و اَیضاً: یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَن یَرتَدَّ مِنکُم عَن دِینِهِ فَسَوفَ یَأتِی اللهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُم و یُحِبُّونَهُ اَذِلَّةٍ عَلَی المُؤمِنِینَ اَعِزَّةٍ عَلَی الکَافِرِینَ. (المائده/54)

ترجمه: ای کسانی­که ایمان آورده اید هر کسی از شما که از دین خود برگردد (یعنی مرتد شود) پس خواهد آورد خدا گروهی را که دوست می­دارد ایشان را و ایشان دوست می­دارند او را (یعنی خداوند را) متواضعند برای مؤمنان، درشت طبع اند برای کافران.

شرح: یعنی خداوند افرادی را بجای مرتدین جایگزین خواهد کرد که خداوند آنها را و ایشان هم خداوند را دوست دارند و به مؤمنین متواضع و در برابر کافرین سر سخت و خشن می­باشند.

و قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و سَلَّم: اَلتَّواضُعُ لاَ یَزِیدُ العَبدَ اِلاَّ رَفعَةً فَتَواضَعُوا یَرفَعکُمُ اللهُ تَعالی. (الجامع الصغیرج1/ص204)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: فروتنی افزایش نمی­دهد برای بنده مگر بزرگی را، پس متواضع باشید خداوند شما را بلند مرتبه گرداند.

و اَیضاً: مَا تَواضَعَ اَحَدٌ للهِ اِلاَّ رَفَعَهُ اللهُ. (ترمذی)

ترجمه: هیچ کس برای خداوند فروتنی نکرد مگر خداوند او را بلند درجه گردانید.

یکی قطره باران زابری چکید

 خجل شد چو پهنای دریا بدید

که جائیکه دریاست من کیستم؟
ج
 گر او هست حقا که من نیستم

چو خود را بچشم حقارت بدید

 صدف در کنارش بجان پرورید

سپهرش بجائی رسانید کار

 که شد نامور لؤلؤ شاهوار

بلندی از آن یافت کوپست شد

 در نیستی کوفت تا هست شد

تواضع کند هوشمند گزین

 نهد شاخ پر میوه سر بر زمین

(سعدی)

واَیضاً: تَواضَعُوا و جَالِسُوا المَسَاکِینَ تَکُونُوا مِن کُبَرَاءِ اللهِ و تُخرِجُوا مِنَ الکِبرِ. (امام احمد)

ترجمه: با مساکین متواضع باشید و هم نشینی کنید که سربلند می­شوید و از کبر خارج  شوید.

شرح: یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم می فرمایند هر کسی که فروتنی کرده و همنشین و هم صحبت مسکینان و مستمندان شود اشخاصی هستند که خداوند او را مقام رفیع داده است.

و اَیضاً: تَواضَعُوا لِمَن تَعَلَّمُونَ مِنهُ و تَواضَعُوا لِمَن تُعَلِّمُونَهُ و لاَ تَکُونُوا جَبَابِرَةَ العُلَمَاءِ. (الجامع الصغیرج1 /ص203)

ترجمه: متواضع باشید برای کسانی که از او علم فرا گرفته اید و فروتنی کنید برای کسانی­که به آنان علم می­آموزید و از علمای متکبر نباشید.

شرح: مفهوم حدیث این است که دستور می­دهد برای کسانی که به شما تعلیم داده و برای کسانی که از شما تعلیم گرفته اند فروتنی نمایید  یعنی انسان باید هم برای استاد و هم برای شاگرد فروتنی کند و نیز این­که عالمان خصلت جبابره و تکبر نداشته باشد.

و اَیضاً: مَن تَواضَعَ للهِ رَفَعَهُ اللهِ. (امام احمد)

ترجمه: هر کس فروتنی کند به جهت رضای خداوند، خداوند او را بلند منزلت می­کند.

شرح: یعنی هر کسی فروتنی کند و فروتنی اش خالص برای رضای خدا باشد و با نیت خالص و صدق اخلاق فروتنی نماید خداوند درجه او را رفیع خواهد گردانید.

و اَیضاً: اَلتَّواضَعُ لا یَزِیدُ العَالِمَ اِلاَّ رَفعَةً.

ترجمه: فروتنی منزلت و مقام عالِم را زیاد می­گرداند.

شرح: علماء هر چه متواضع و مهربان باشند به منازل رفیعی خواهند رسید.

و اَیضا قَالَ اللهُ تَعَالی: نَظَرتُ اِلی قُلُوبِ الخَلاَئِقِ اَجمَعَ فَلَم اَجِد قَلباً اَشَدَّ تَواضُعاً مِن مُوسی فَلِهذا اِصطَفَیتُهُ و کَلَّمتُهُ.

ترجمه: خداوند تبارک و تعالی در حدیث قدسی می­فرمایند: به دلهای کلیه خلائق نظر افکندم هیچ دلی نیافتم متواضعتر از موسی و بدین جهت او را برگزیده و با او حرف زدم.

و اَیضاً: اَلتَّواضُعُ اَحَدُ مَصَائِدِ الشَّرَفِ و کُلُّ نِعمَةٍ مَحسُودٌ عَلَیهَا صَاحِبُهَا اِلاَّ التَّواضُعَ.

ترجمه: تواضع یکی از آلت صید کننده شرف است و غیر از فروتنی همه نعمتها برایش حسادت شده است.

شرح: فروتنی آلت صید شرف است هر کس که متواضع بوده و فروتن باشد می­تواند با شرافت باشد چون آلت صید شرف را داراست. و نیز اگر خداوند به شخصی نعمتی ارزانی کند در مقابل، شخصی پیدا می­شود که به صاحب آن نعمت حسادت کند بجز فروتنی، فروتنی نعمتی است که هیچ کس برایش حسودی نمی­کند.

قَالَ المَسِیحُ عَلَیهِ السَّلاَمُ: طُوبی لِلمُتَواضِعِینَ فِی الدُّنیَا هُم اَصحَابُ المَنَابِرِ یَومَ القِیَامَةِ.

ترجمه: خوشی و نیک بختی باد، به متواضعین در دنیا، آنها اصحاب منابر در روز قیامت هستند.

قیل اَلتَّواضُعُ فِی الخَلقِ کُلِّهِم حَسَنٌ و فِی الاَغنِیَاءِ اَحسَنُ.

ترجمه: گفته شده است که فروتنی در همه مخلوقات پسندیده است امّا در افراد ثروتمند پسندیده تر است.

و قَالَ الشِّبلِیُّ: مَن رَأی لِنَفسِهِ قِیمَةً فَلَیسَ لَهُ مِنَ التَّواضُعِ حِصَّةٌ.

ترجمه: شبلی رحمه الله فرمودند: هر کس به خودش ارزش قائل باشد آن شخص هیچ سهمی از تواضع ندارد.

شرح: حکیم آتا یکی از اولیاء بزرگ ترکمن می فرمایند:

خلق بوغدای من ثامن

 خلق یخشی، من یمان

یعنی: خلائق گندم، من کاه هستم، خلائق خوب، من بد هستم.

و ضِدُّهُ التَّکبُّرُ

ضد تواضع تکبر است

هُو اَن یَرَی المَرءُ نَفسَهُ فَوقَ غَیرِهِ فِی الکَمَالِ و اَن لاَ یَقبَلَ الحَقَّ مِمَّن قَالَهُ.

ترجمه: کبر یعنی خود را از دیگران در صفت کمال برتر دیدن و سخنان حقِ غیر را قبول نکردن.

شرح: در کیمیای سعادت نوشته امام غزالی آمده است: بدان که کبر خلقی است و اخلاق صفتِ دل بُود، و لیکن اثر آن بر ظاهر پیدا آید و خلق کبر آن است که خویشتن را از دیگران فرا پیش دارد و بهتر داند و از این اندر وی بادِ نشاطی پیدا آید، آن باد را که اندر وی پیدا شود کبر گویند. و رسول الله صلی الله علیه و سلم گفت: «اَعوذُ بِکَ مِن نَفخَةِ الکِبرِ» به تو پناهم از باد کبر.

قَالَ اللهُ تعالی: اِنَّ اللهَ لاَ یُحِبُّ مَن کَانَ مُختَالاً فَخُوراً. (النساء/36)

ترجمه: الله تبارک تعالی فرمودند: هر آئینه خدا دوست ندارد کسی را که متکبر و خود ستاینده باشد.

و اَیضاً: اَلَیسَ فِی جَهَنَّمَ مَثویً لِلمُتَکَبِّرِینَ. (الزمر/60)

ترجمه: آیا در جهنم برای متکبران جایی نیست؟ (مگر جایگاه متکبران جهنم نیست؟)

شرح: یعنی دوزخ جای متکبران و گردنکشان است که فرمان خدا و رسول او را اطاعت نمی­کنند.

و اَیضاً: سَأَصرِفُ عَن آیاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الاَرضِ بِغَیرِ الحَقِّ. (الاعراف/146)

ترجمه: بزودی باز خواهم داشت از تأمل در آیات خود کسانی را که تکبر می­کنند در زمین ناحق.

و اَیضاً: اَلکِبرِیَاءُ رِدَائِی و العَظَمَةُ اِزَارِی فَمَن نَازَعَنِی واحِداً مِنهُما قَذَفتُهُ فِی النَّارِ. (مسلم، ابوداود)

ترجمه: کبریا رداء من و عظمة ازار من است. اگر کسی در یکی از اینها با من منازعه کند او را به آتش خواهم انداخت.

شرح: یعنی بزرگواری و تکبر و عظمت صفات خاص خداوند هستند هر کسی که ادعای بزرگی کرده و متکبر شود با خداوند تبارک و تعالی منازعه کرده و خداوند او را در آتش جهنم خواهد سوزانید.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: لاَ یَدخُلُ الجَنَّةَ مَن کَانَ فِی قَلبِهِ مِثقَالُ ذَرَّةٍ مِن کِبرٍ. (مسلم، ترمذی)

ترجمه: نبی اکرم علیه السلام فرمودند: به بهشت داخل نمی­شود کسی که در قلبش ذره­ایی کبر داشته باشد.

و اَیضاً: اِنَّ فِی النّار قَصراً یُجعَلُ فِیهِ المُتَکَبِّرُونَ و یَطبِقُ عَلَیهِم.

ترجمه: همانا در آتش کاخی است که در آن متکبران را داخل می­کنند و آن آتش آنها را احاطه می­کند.

و اَیضاً: اَهلُ النَّارِ کُلُّ جَعظِرِیٍّ جَواظٍ مُستَکبِرٍ. (الجامع الصغیرج1/ص164)

ترجمه: افراد خشن و تندخو، پر خور و پر گوشت و متکبر اهل آتشند.

و فِی المَثَلِ: اَلوضِیعُ اِذَا اِرتَفَعَ تَکَبَّرَ و اِذَا حَکَمَ تَجَبَّرَ. (مفید الطالبین)

ترجمه: در مثل آمده است: وضیع (شخص فرومایه) اگر بلند منزلت شود تکبر می­کند و اگر حکم کند ظلم می­کند.

کسی کو تکبر کند باکسان

 به خواری شود کمتر از ناکسان

 (بوستان سعدی)

علاج بیماری کبر: امام محمد غزالی در کتاب الاربعین می­فرمایند: علاج بیماری تکبر و ریشه کن کردن این صفت به طور اختصار آن است که: انسان خودش را بشناسد و در آغاز و انجامش تفکر کند و بخاطر بیآورد که اولش نطفه خبیث و آخرش مرداری پلید است و در بین این دو حالت مقداری نجاست را حمل می کند و در مضمون این آیه دقت کند، «قُتِلَ الإنسَانُ مَا اَکفَرَه. مِن أَیِّ شَئٍ خَلَقَه، مِن نُطفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ، ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ، ثُمَّ اَمَاتَهُ فَاَقبَرَهُ» (عبس/20ـ16)

و در قسمتی دیگر می­فرمایند: پس چنین موجودی کَی و کجا شایان تکبر و افتخار است، بنده بیچاره که بر هیچ چیزی توانائی ندارد، بزرگیش کدام است، حسن بصری مردی را دید که با تکبر و غرور راه می رود و گفت: برای کسی که شکمش پر از نجاست است این طرز راه رفتن چیست و کسی که هر روز دوبار نجاستش را به دست خود می­شوید و همیشه حامل آن است، چگونه لیاقت تکبر دارد!.

بَیَانُ العَدَالَةِ

بیان عدالت

هِیَ وضعُ الشَّئِ فِی مَوضِعِهِ والاِنصَافُ فِی الاُمُورِ والمُسَاواتُ بَینَ النَّاسِ.

ترجمه: عدالت یعنی قرار دادن هر چیزی در جای خودش و انصاف در کارها و مساوات میان مردم است.

شرح: عدل یعنی انصاف در کارها، هر چیزیکه نه افراط است و نه تفریط.

عدالت کن که در عدل آنچه یک ساعت بدست آید

میسر نیست در هفتاد سال اهل عبادت را

قَالَ اللهُ تَعَالی: اِنَّ اللهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ والاِحسَانِ. (النحل/90)

ترجمه: خداوند عز وجل فرمودند: بدرستیکه خداوند امر می فرمایند به انصاف و نیکوکاری.

و اَیضاً: و اِذَا حَکَمتُم بَینَ النّاسِ اَن تَحکُمُوا بِالعَدلِ. (النساء/58)

ترجمه: اگر در میان مردم حکم کردید براستی و عدل حکم کنید.

و اَیضاً: اِعدِلُوا هُو اَقرَبُ لِلتَّقوی. (المائده/8)

ترجمه: عدل کنید، عدل نزدیک است به پرهیزکاری.

عدل کن زآنکه در ولایتِ دل

 در پیغبری زند عادل

عدل مشاطه ایست ملک آرای

 دین و دولت زعدل ماند بجای

 (مثنوی مولوی)

هرکجا عدل روی بنموده است                 نعمت اندر جهان بیفزوده است

                                                                                                             (سنائی)

و اَیضاً: و اُمِرتُ لِاَعدِلَ بَینَکُم. (الشوری/15)

ترجمه: فرموده شده ام تا عدل و انصاف کنم میان شما.

شرح: خداوند در این آیه به حضرت رسول الله علیه و سلم می­فرمایند که بگو من امر شده­ام که در حکم میان شما انصاف و عدالت کنم یعنی میان اشراف و اراذل هر دو را بحق خوانم و به عدل حکم کنم.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلیهِ السَّلاَمُ: اَلعَدلُ حَسَنُ و لکِن فِی الاُمَرَاءِ اَحسَنُ. (الجامع الصغیر ج2/ص351)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: عدل نیکوست و اما در امراء نیکوتر است.

شرح: عدل سلطان به از فراخی سال. (سنائی)

و قَالَ اَیضاً: سَبعَةٌ یُظِلُّهُمُ اللهُ فِی ظِلِّهِ یَومَ لاَ ظِلَّ اِلاَّ ظِلُّهُ: اِمَامٌ عَادِلٌ، و شَابٌّ نَشَأٌ فِی عِبَاَدَةِ اللهِ تَعَالی اَلحَدِیثَ. (بخاری، مسلم، نسائی)

ترجمه: حضرت رسول فرمودند: هفت کس است که خداوند او را در سایه خودش حفظ میکند. روزی که هیچ سایه ای وجود ندارد 1ـ امام عادل 2ـ جوانی که در عبادت خداوند بزرگ شده است.

شرح: نویسنده به جهت اختصار دو مورد را آورده است و اینک پنج مورد دیگر را در ذیل می­آوریم: «و رَجُلٌ قَلبُهُ مُعَلَّقٌ فِی المَسَاجِدِ، و رَجُلاَنِ تَحَابَّا فِی اللهِ اِجتمعاً عَلَیهِ و تَفَرُّقاً عَلَیهِ، و رَجُلٌ دَعَتهُ اِمرَأَةٌ ذَاتُ مَنصِبٍ و جَمَال فَقَالَ اِنِّی أَخَافُ اللهَ، و رَجُلٌ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فَأَخفَاهَا حَتَّی لاَ تَعلَمَ شِمَالُهُ مَا تُنفِقُ یَمِینُهُ، و رَجُلٌ ذَکَرَاللهُ خَالِیاً فَقَاضَت عَینَاهُ».

ترجمه: 3ـ مردی که قلبش مأنوس و معلق به مساجد است 4ـ دو مردی که جهت رضای خدا با هم دوست می­شوند ، به جهت رضای خدا با هم جمع می شوند و به جهت رضای خدا از هم جدا می شوند 5ـ شخصی که او را زنی صاحب منصب و جمال به کار نامشروع دعوت می­کند امّا او می­گوید من از خدا می­ترسم. 6ـ شخصی است که صدقه می­دهد بطور خفیه حتی دست چپش خبر ندارد که دست راستش چه چیزی انفاق کرد.  7ـ مردی که در جای خلوت خدا را ذکر کرده و از چشمانش اشک سرازیر می­شود.

و قَالَ حَسَنٌ القَصَّابُ: رَأَیتُ الذِّئَآبَ تَرعی مَعَ الغَنَمِ بِالبَادِیَةِ فی خِلاَفَةِ عُمَرَ ابنِ عَبدِالعَزِیزِ فَقُلتُ: سُبحَانَ اللهِ ذِئبٌ فِی غَنَمٍ لاَ یَضُرُّهَا؟ فَقَالَ الرَّاعِی: اِذَا صَلُحَ الرَّأسُ فَلَیسَ عَلَی الجَسَدِ بَأسٌ.

ترجمه: حسن قصاب گفتند: من گرگها را دیدم که علف چرانی می­کردند (زندگی می کردند) با گوسفندان در صحرا در خلافت عمربن عبدالعزیز گفتم: سبحان الله گرگ میان گوسفند بوده و به گوسفند ضرر نمی رساند؟ چوپان گفت: اگر سر اصلاح شود برای بدن ضرر نیست.

شرح: یعنی هر وقتی که رئیس مملکت، خلیفه، پادشاه دادگر و عادل بوده و خودش صالح باشد برای رعیت و مردم هیچ ضرر و زیانی نمی رسد، هیچکس بر دیگران ضرر نمی­رساند و همه به یکدیگر عدالت روا خواهند نمود. اما امان از آن روزی­که امراء و رؤسا عادل نبوده و ظلم و جور را پیشه کنند و به داد هیچ مظلومی رسیدگی نکنند که آن روز همه چیز دگرگون خواهد شد. این روایت درسی خوبی است برای امراء و رؤسا و برای کسانی­که مملکت داری می­کنند اگر آنها خواهان مملکت آرام و عدالت پیشه هستند باید از این روایت درس گرفته و همیشه خودشان عادل بوده و همیشه عدالت را پیشه خود سازند.

و ضِدُّهَا اَلظُّلمُ

ضد عدالت ظلم است

هُو عَدَمُ الاِنصَافِ فِی الاُمُورِ والتَّصَرُّفُ فِی مُلکِ الغَیرِ.

ترجمه: ظلم یعنی انصاف نداشتن در امور و تصرف در ملک دیگران است.

شرح:

هر کجا ظلم رخت افکنده است

 مملکت را از بیخ بر کَنده است

 (سنائی)

قَالَ اللهُ تَعالی: و لاَ تَحسَبَنَّ اللهَ غَافِلاً عَمّا یَعمَلُ الظَّالِمُونَ اِنَّمَا یُؤَخِّرُهُم لِیَومٍ تَشخَصُ فِیهِ الاَبصَارُ. (ابراهیم/42)

ترجمه: مپندار خدا را بی خبر از آنچه می­کنند ستمکاران، جز این نیست که موقوف می­دارد ایشان­را برای روزی­که خیره شوند در آن چشمها.

شرح: ای پیامبرگمان نکن که خداوند از کارهایی ستمگران انجام می­دهند بی خبر است بلکه مجازات آنان را به روزی حواله می­کند که چشم ها در آن روز از خوف و هراس چیزهایی که می­بیند باز می­مانند .

و اَیضاً: و مَن یَظلِمُ مِنکُم نُذِقهُ عَذَاباً کَبِیراً. (الفرقان/19)

ترجمه: و هر که ستم کرده باشد از شما بچشانیمش عذاب بزرگ.

و اَیضاً: و اَعتَدنَا لِلظَّالِمِینَ عَذَاباً اَلِیماً. (الفرقان/آیه 27)

ترجمه: و ما مهیّا کردیم برای ستمگران عذاب سخت و دردناک.

قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ الصَّلاَةُ والسَّلاَمُ: اَلظَّلَمَةُ و اَعوانُهُم فِی النَّارِ. (الجامع الصغیر ج2/ص331)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند:  ظالمان و مددکاران آنها در آتش هستند.

و اَیضاً: اَلظَّالِمُ مَطلُوبٌ والمَظلُومُ یَتَوقَّعُ النَّصرُ.

ترجمه: ستمکار مطلوب است و مظلوم امید نصرت دارد.

شرح: یعنی ظالم روزی به سزای اعمال خود خواهد رسید و مظلوم نیز امیدوار کمک و نصرت است یعنی مظلوم امیدوار است که برایش کمک شده و دادش از ظالم گرفته شود.

و اَیضاً: اَلظُّلمُ ظُلُمَاتٌ یَومُ القِیَامَةِ. (التاج جامع للاصول فی احادیث الرسول ج5/ص19)

ترجمه: ظلم تاریکی است در روز قیامت.

و اَیضاً: لَتُؤَدَّنَّ الحُقُوقُ اِلَی اَهلِهَا یَومَ القِیَامَةِ حَتّی یُقَادَ لِلشَّاةِ الجَلهَاءِ مِنَ الشَّاةِ القَرنَاءِ. (التاج جامع للاصول فی احادیث الرسول ج5/20)

ترجمه: هر آئینه ادا کرده می­شود همه حقوق به اهل خودش در روز قیامت، حتی قصاص کرده می­شود گوسفند شاخ دار را به جهت گوسفند بی شاخ.

شرح: یعنی در این دنیا هر ظلمی که به شخصی کرده می­شود در روز قیامت حق آن شخص برآورده خواهد شد. اگر در این دنیا ذره ایی به کسی ظلم شده در روز قیامت حقش را خواهد گرفت حتی اگر گوسفند شاخداری یک گوسفند بی شاخ را با شاخ خود زده و به او ظلم کرده باشد از گوسفند شاخدار به جهت ظلمی که کرده قصاص گرفته می­شود. یعنی در روز قیامت کوچک­ترین حقی پایمال نخواهد شد هیچ ظالمی نیست که داد مظلومی را از وی نستانند خلاصه روز قیامت روز رسیدگی به داد مظلومان و رنجدیدگان است.

خواجه عبدالله انصاری می­فرمایند:

مکن که آه فقیری شبی برون تازد

 هزار همچو تو از خانمان بر اندازد

ز تیر آه یتیمان مگر نمی ترسی

 ز سوز سینه پیری که ناوک اندازد

حذر نمای از آن ناله سحر گاهی

 که گر بکوه زند روزنی در آن سازد

بوقت نیم شبی گر بگوید ای الله

 فغان و ناله بعرش و ملائک اندازد

هزار جوشن فولاد اگر بپوشی تو

 زآه گرم فقیری، چون موم بگدازد
ج
متاز بر سر مظلومِ ساکن ای ظالم

 که دست فتنۀ ایام بر سرت تازد

اگر بخل نکند سائل ستمدیده
ج
 جزا دهنده ترا در جهنم اندازد

(مقالات خواجه عبدالله انصاری ص 14)

و اَیضاً: مَن اَخَذَ شِبراً مِنَ الاَرضِ ظُلماً فَاِنَّه یُطَوقُهُ یَومَ القِیَامَةِ مِن سَبعِ اَرَضِینَ. (التاج جامع للاصول ج5/ص19)

ترجمه: هر کس یک وجب از خاک را از روی ظلم گرفته باشد. همانا آن را به دور گردن آن شخص طوق و گردنبند خواهند کرد از هفت زمین.

شرح: یعنی اگر شخصی به کسی ظلم کرده و زمین وی را گرفته باشد  جهت رسوا کردن وی  آن را مانند گردنبندی از هفت طبقه زمین کرده و به گردن ظالم آویزان خواهند نمود.

و اَیضاً: مَن کَانَت لَهُ مَظلِمَةٌ لِاَحَدٍ مِن عِرضِهِ اَو شئٍ فَلیَتَحَلَّلهُ مِنهُ الیَومَ قَبلَ اَلاَّ یَکُونَ دِینَارٌ و لاَ دِرهَمٌ، اِن کَانَ لَهُ عَمَلٌ صَالِحٌ اُخِذَ مِنهُ بِقَدرِ مَظلِمَتِهِ و اِن لَم تَکُن لَهُ حَسَنَاتٌ اُخِذَ مِن سَیِّئَاتِ صَاحِبِهِ فَحُمِلَ عَلَیهِ. (التاج جامع للاصول ج5/ص20)

ترجمه: اگر کسی برای خودش مظلمه ایی داشته باشد (یعنی برای کسی ظلم کرده باشد) از آبرویش و یا یک چیز دیگر(یعنی اگر آبروی کسی را برده باشد و یا حق کسی راخورده باشد)، از او حلالیت بطلبد امروز قبل از آنکه دینار و درهمی نداشته باشد. اگر عمل صالح داشته باشد از آن گرفته می­شود بقدر ظلمی که کرده و اگر عمل صالح نداشته باشد از گناهان رفیقش (کسی که مورد ظلم واقع شده) گرفته شده و برای او حمل خواهد شد.

شرح: اگر شخصی برای کسی ظلم کرده باشد حتما باید او را راضی کند قبل از این­که روز قیامت فرا رسد روزی که در آن به کلیه اعمال رسیدگی می­شود و روزی­که در آن هیچ پولی وجود ندارد که بتوان طرف مقابل را با آن راضی کرد. اگر شخص ظالم عمل صالح داشته باشد از عمل صالحش کم شده و به طرف مقابل داده می­شود تا راضی شود، و اگر عمل صالح نداشته باشد از گناهان طرف مقابل کم شده و به گناهان ظالم افزوده خواهد شد. پس ای کسانی­که برای کسی ظلم کرده اید، آبروی کسی را برده اید بیائید قبل از این­که آنروز فرا رسد مظلوم را از خود راضی سازیم تا در روز قیامت رسوا و سرافکنده نشویم، آنروز روزی است آمدنی و هیچ شکی در آمدنش وجود ندارد.

و فِی المَثَلِ: اَلظّالِمُ مَیِّتٌ و لَو کَانَ فِی مَنَازِلِ الاَحیَآءِ.

ترجمه: ستمکار مرده است اگرچه در منازل زنده گان باشد. (مثل)

شرح: یعنی انسانهای ظالم در حقیقت مرده هستند گرچه در منازل زندگی کرده و به ظاهر زنده باشند چون ظالم با ظلم خود، خود را هلاک می­کند و این در حقیقت مردگی است.

و اَیضاً: ظُلمُ المَرءِ یَصرَعُهُ.

ترجمه: ظلم شخص، او را به زمین می زند. (مثل)

شرح: یعنی عاقبت ظلم شکست و سرشکستگی است شخص ظالم شاید مدتی سربلند باشد ولی عاقبت، ظلم هایی که کرده او را از پای درآورده و به زمین خواهد زد.

و اَیضاً: اَلظُّلمُ مَرتَعُهُ وخِیمٌ. (مثل)

ترجمه: ظلم، عاقبتش وخیم (پست) است.

شرح:

مکن، پنجه از ناتوانان بدار

 که گر بفکنندت شوی شرمسار

که زشتست در چشم آزادگان

 بیفتادن  از  دست  افتادگان

(سعدی رحمة الله علیه)

بَیَانُ السُّرُورِ لِفَضلِ الغَیرِ

بیان سرور و خوشحالی به خاطر فضل دیگر

هُو اِرَادَةُ المَرءِ بَقَاءَ نِعمَةَ اللهِ عَلی اَخِیهِ المُسلِمِ.

ترجمه: و آن اراده کردن شخص بقاءِ نعمات خداوند را در برادر مسلمان خود است.

شرح: سرور یعنی خواستن بقاء نعماتی که خداوند به یکی از برادران مسلمان داده است یعنی وقتی­که می­بینیم شخصی زندگی و عیش راحتی داشته و خداوند نعمت فراوانی به آن شخص ارزانی داشته باید به جهت آن­که یکی از برادران مسلمان در آسایش زندگی می کند خوشحال شده و بقاء آن نعمات را از خداوند متعال خواستار باشیم.

قَالَ اللهُ تَعَالَی: و یُؤثِرُونَ عَلی اَنفُسِهِم و لَو کَانَ بِهِم خَصَاصَةٌ. (الحشر/9)

ترجمه: خداوند تبارک و تعالی فرمودند: و دیگران را اختیار می­کنند بر خویشتن و اگر چه باشد ایشانرا احتیاج.

شرح: یعنی انصار، مهاجران را از خودشان تقدیم داشته و اموال خود را به آنها ایثار می کنند با این­که خودشان بدان محتاج هستند.

ابن عمر رضی الله عنه روایت کرده که سر بریانی را برای یکی از درویشان صحابه رضی الله عنه آوردندآن  را به درویشی دیگر که محتاج تر بود فرستاد و او بر دیگری ایثار نمود همچنین نه (9) تن از فقرا بر یکدیگر ایثار کردند و این آیت در شأن آن درویشان توانگر نازل شده است.

 کریم کامل آنرا می شناسم اندرین دوران

 
 که گر نانی رسد از آسیائی چرخ گردانش

 
 ز استغنائی همت با وجود فقر و بی برگی

 
 زخود وا گیرد و سازد نثار بینوایانش

 

و قَالَ اَیضاً: و یُطعِمُونَ الطَّعَامَ علی حُبِّهِ مِسکِیناً و یتیماً و اَسِیراً. (الانسان/8)

ترجمه: و باز فرمودند: و می­دهند طعام با وجودی­که آنرا دوست دارند فقیر را و یتیم را و اسیرا.

شرح: یعنی با وجودی­که بدان طعام محتاج  بوده و آن را دوست دارند آن را به دیگران  ایثار نموده و به دیگران می خورانند و خود نمی خورند و طعام فانی را صرف طعام باقی می کنند

و قَالَ النَّبِیُّ صلی اللهُ عَلَیهِ و سَلَّم: لا یُؤمِنُ اَحَدُکُم حَتّی یُحِبُّ لِاَخِیهِ مَا یُحِبُّ لِنَفسِهِ. (الجامع الصغیر ج2/ص586)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: هیچ کس از شما مومن نمی­شود تا وقتی­که دوست بدارد برای برادرش آنچه را که به خودش دوست دارد.

و قَالَ اَیضاً: خَیرُ النّاسِ اَنفَعُهُم لِلنّاسِ. (الجامع الصغیر ج2/ص249، کنوز الحقایق فی حدیث خیر الخلائق)

ترجمه: و باز فرمودند: بهترین مردم با منفعت ترین آنها برای مردم است.

و فِی المَثَلِ: خَیرُ النّاسِ مَن فَرَحَ لِلنّاسِ بِالخَیرِ.

ترجمه: در مثل آمده است: بهترین مردم آن­کس است که به خاطر خیر و سعادت مردم خوشحال شود.

شرح: یعنی اگر انسانها به خیر و سعادت برسند خوشحال می­شوند.

و قَالَ الحَسَنُ: اَلاِحسَانُ اَن تَعُمَّ و لاَ تَخُصَّ کَالشَّمسِ و الرِّیحِ والغَیثِ.

ترجمه: حضرت حسن فرمودند: احسان آن است که عام باشی و خاص نباشی مانند خورشید و باد و باران.

شرح: یعنی همچنان­که خورشید و باد و باران برای همه کس است. وخورشید هنگام طلوع برای همه طلوع می­کند و برای هیچ­کس خاص نیست و باد و باران نیز همانند خورشید عمومی بوده و برای همه کس است. تو نیز برای دیگران همانند خورشید عام باش یعنی اجتماعی باش و برای همه کس یکسان باش و نفعت به همه کس برسد.

و ضِدُّهُ اَلحَسَدُ

ضد خوشحالی به فضل دیگران حسد است

هُو اِرَادَةُ المَرءِ زَوالِ النِّعمَةِ عَن اَخِیهِ المُسلِمِ.

ترجمه: حسد یعنی تمنی زوالِ نعمت از برادر مسلمانش است .

شرح:

حسود انرا حسد بردن چه باید

 بهر آن می دهد یزدان که شاید

 (نظامی)

        چون کنی با بی حسد مکر و حسد             ز آن حسد دل را سیاهی ها رسد

                                                                                                                    (مولوی)

قَالَ اللهُ تَعَالَی: و مِن شَرِّ حَاسِدٍ اِذَا حَسَدَ. (الفلق/5)

ترجمه: خداوند تبارک و تعالی فرمودند: (و پناه می­برم به خداوند) از شر هر حسد کننده چون حسد کند.

شرح:

حسد آتشی دان که چون بر فروخت

 حسود لعین را همان لحظه سوخت

گرفتم بصورت هم دین شوی

 حسد کی گذارد که حق بین شدی

و اَیضاً: اَم یَحسُدُونَ النّاسَ عَلی مَا آتَاهُمُ اللهُ مِن فَضلِهِ. (النساء/54)

ترجمه: آیا حسد می کنند بر مردمان بر آنچه خداوند داده است از فضل خود.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: اَلحَسَدُ یُفسِدُ الاِیمَانَ کَمَا یُفسِدُ الصَّبرُ العَسَلَ. (الجامع الصغیر ج1/ص232)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: حسد ایمان را تباه می­کند همچنان­که صَبر عسل را تباه می­کند.

شرح: یعنی حسد تباه کننده ایمان است همانند گیاهی به نام صبر که تباه کننده عسل است.  حسد همانند گیاعی به نام صبر مضر و تباه کننده است.

و اَیضاً: اَلحَسَدُ یَأکُلُ الحَسَنَاتِ کَمَا تَأکُلُ النّارُ الحَطَبَ. (الجامع الصغیر ج2/ص528)

ترجمه: حسد نیکی ها را می­خورد (از بین می برد) همچنان­که آتش هیزم را می­خورد.

و ایضاً: لاَ تُظهِرِ الشَّمَاتَةَ لِاَخِیکَ فَیَرحَمَهُ اللهُ و یَبتَلِیکَ. (الجامع الصغیر ج1/ص151)

ترجمه: شماتت را برای برادر خود اظهار مکن، پس خداوند به او رحم می­کند و شما را مبتلا کرده و آزمایش می­کند.

شرح: یعنی به ناراحتی و غم و رنج برادرت اظهار شادمانی نکن که خداوند به او رحم می­کند و شما را به بلائی دچار می­سازد .

و اَیضاً: اَخوفُ مَا اَخافُ عَلی اُمَّتِی اَن یَکثُرَ فِیهِم اَلمَالُ فَیَتَحَاسُدُونَ و یَقتَتِلُونَ. (السنن الوارده فی الفتن جلد 3 صفحه ی 563 با این عبارت: ای یکثر لهم المال فیتحاسدون فیتتلوا)

ترجمه: ترسناک­ترین ترسی که بر امت خود دارم آن است که مال در میان آنان بیشتر شده پس به یکدیگر حسادت کنند و با هم به جنگند.

و اَیضاً: اِنَّ لِنِعَمِ اللهِ اَعدَاءً فَقِیلَ و مَن هُم؟ فَقَالَ الَّذِینَ یَحسُدُونَ النَّاسَ عَلی مَا آتَاهُمُ اللهُ مِن فَضلِهِ.

ترجمه: همانا برای نعمات خداوند دشمنانی وجود دارد. پرسیده شد آنها کیستند؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: آنان­که برای مردم حسادت می­کنند به آن چه که خداوند از فضل خود به آنان عطا کرده است

و فِی المَثَلِ: اَلحَسَدُ مَطِیَّةُ التَّعَبِ.

ترجمه: حسد مرکب خستگی و رنجوری است. (مثل)

بَیَانُ القَنَاعَةِ

بیان قناعت

هِیَ رِضَا المَرءِ بِمَا قُسِمَ لَهُ والیَأسُ مِمَّا فِی اَیدِی الغَیرِ مُتَوکِّلاً عَلَی اللهِ تَعَالی.

ترجمه: قناعت یعنی رضای شخص به سهم خودش و ناامیدی از آنچه که در دست دیگران می­باشد در حالی­که به خداوند توکل کرده است.

شرح:

خداوند از آن بنده خرسند نیست

 که راضی بقسم خداوند نیست

 (سعدی)

قناعت سر افرازد ای مرد هوش

 سر پر طمع بر نیاید زدوش

گر آزاده ایی بر زمین خُسب و بس

 مکن بهر مالی زمین بوس کس

قَالَ اللهُ تَعَالی: اِنَّ الاَبرَارَ لَفِی نَعِیمٍ. (الانفطار/13، المطففین/22)

ترجمه: خداوند تبارک و تعالی فرمودند: همانا نیکوکاران در نعمت هستند.

شرح: یعنی نیکوکاران در قناعت هستند یعنی در بهشت هستند.

و اَیضاً: مَن عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَکَرٍ اَو اُنثی و هُو مُؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً. (النحل/97)

ترجمه: هر که عمل نیک کرد مرد باشد یا زن و او مسلمان است هر آئینه زنده کنیم او را بر زندگانی پاک.

شرح: اکثر مفسرین گفته اند که مراد از حیاة طیبه در دنیا قناعت است.

و قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و سَلَّمَ: اَلقَنَاعَةُ مَالٌ لا یَنفَدُ. (الجامع الصغیر ج/ص385)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: قناعت مالی است تمام نشدنی.

و اَیضاً: اَلقَنَاعَةُ کَنزٌ لاَ یَفنَی. (الجامع الصغیر ج2/ص385 با عبارت: لاینفد)

ترجمه: قناعت کنزی است که فنا نمی­شود.

و اَیضاً: خِیَارُ المُؤمِنِینَ القَانِعُ، و شِرَارُهُم اَلطَّامِعُ. (الجامع الصغیر ج2/ص243)

ترجمه: بهترین مؤمنان قناعت کننده (شخص قانع) است، و پست ترین مردم شخص حریص و طمعکاراست.

و اَیضاً: اَللهمَّ قَنِّعنِی بِمَا رَزَقتَنِی. (کنوز الحقایق فی حدیث خیر الخلائق)

ترجمه: بارالها به آنچه عطا نمودی قانع گردان.

شرح:

خدا را، ندانست و طاعت نکرد

 که بریخت و روزی قناعت نکرد

قناعت توانگر کند مرد را

 خبر کن حریص جهانگرد را

سکونی بدست آور ای بی ثبات

 که بر سنگ گردان نروید نبات

 (سعدی)

 و قَد قِیلَ: مَن قَنَعَ شَبَعَ.

ترجمه: گفته شده است، هر که قانع است سیر است.

و فِی المَثَلِ: اَلقَنَاعَةُ مِفتَاحُ الرَّاحَةِ.

ترجمه: در مثل آمده است: قناعت کلید راحتی و آسایش است.

شرح:

 در هر دلی که عز قناعت نهاد پای

 
 از هر چه بود حرص و طمع را ببست دست

 
 هر جا که عرضه کرد قناعت متاع خویش

 
 بازار حرص و معرکه آز را شکست

 

و ضِدُّهَا اَلحِرصُ

ضد قناعت حرص است

هُو طَلَبُ المَرءِ نِعَمَ الغَیرِ بِالشِّدَّةِ و عَدَمُ الرِّضَاءِ بِمَا قُسِمَ لَهُ.

ترجمه: حرص یعنی خواستن شخص نعمات غیر را با شدت و راضی نشدن به سهم خود است.

شرح: حریص با جهانی گرسنه است و قانع به نانی سیر (گلستان سعدی)

قَالَ اللهُ تعالی: و لَتَجِدَنَّهُم اَحرَصَ النّاسِ عَلی حَیَاةٍ، و مِنَ الَّذِینَ اَشرَکُوا، یَودُّ اَحَدُهُم لَو یُعَمَّرُ اَلفَ سَنَةٍ. (البقره/96)

ترجمه: هر آئینه بیابی ایشان را (اهل کتاب را) حریص ترین مردم به زندگانی و حریص تر از آنان­که مشرک اند. دوست دارد یکی از آنها کاش عمر داده شود هزار سال.

و اَیضاً: و اِنَّ الفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ. (الانفطار/13)

ترجمه: همانا گناهکاران در دوزخند.

شرح: یکی از تفاسیری که برای جحیم تفسیر شده است طمع است. پس مفهوم آیه این است که فاجران و گناهکاران همیشه در طمع هستند.

و اَیضاً: لَاُعَذِّبَنَّهُ عَذَاباً شَدِیداً اَی لَاُلبِسَنَّهُ ثَوبَ الطَّمعِ و لَاَحرُمَنَّهُ ثَوبَ القَنَاعَةِ. (النمل/21)

ترجمه: هر آئینه عقوبت کنم او را عقوبت سخت. یعنی هر آئینه می پوشانم او را لباس طمع و محروم می­گردانم او را از لباس قناعت.

و اَیضاً: والَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحیِینَ اَی یُمِیتُنِی بِالطَّمعِ و یُحیِینِی بِالقَنَاعَةِ. (الشعراء/81)

ترجمه: و آنکه بمیراند مرا باز زنده گرداند مرا یعنی می میراند با طمع و زنده می کند با قناعت.

شرح: در تفسیر این­که احیا و اماتت با چه چیزی است تفاسیر فراوانی روایت شده است. اماتت به معصیت و احیا به طاعت، یا اماتت به جهل است و احیا به علم، یا اماتت به حمق است و احیا به عقل، یا اماتت به طمع است و احیا به قناعت و تفاسیر دیگر، در اینجا منظور نویسنده از احیا و اماتت طمع و قناعت است و بدین خاطر این آیه را در باب حرص آورده است چون طمع بمعنی حرص است هر کسی حریص باشد طمع دارد.

و قَالَ النَّبِیُّ علیه السَّلاَمُ: مَا ذِئبَانِ جَائِعَانِ اُرسِلاَ فِی غَنَمٍ بِاَفسَدَ لَهَا مِن حِرصِ المَرءِ عَلی المَالِ والشَّرَفِ لِدِینِهِ. (ترمذی، امام احمد، دارمی)

ترجمه: خسارت و ضرر دو گرگ گرسنه ائی به گله گوسفندان حمله ور شدند بیشتر از خسارت وضرر شخص حریص به مال و شرف برای دینش نیست.

شرح: مفهوم حدیث این است که دو گرگ گرسنه دنبال شکار گوسفندی هستند و یک­ نفر نیز خیلی طمعکار وحریص مال و شرف و مقام است . تباهی و ضرر شخصی که آزمند و حریص مال و شرف و مقام است. برای دینش خیلی بیشتر از تباهی و ضرری است که گرگهای گرسنه به گله گوسفند می­رسانند یعنی حرص، تباه کننده دین است. حرص تباه کننده ایمان است، حرص همانند گرگ گرسنه  است  به دنبال شکار گوسفند، همچنان­که گرگ گوسفند را شکار می­کند. حرص نیز دین بنده را شکار خواهد کرد. پس چه بهتر که انسان از این صفتِ دین برانداز و دشمن سرسخت برحذر باشد.

و اَیضاً: اَلحَرِیصُ الَّذِی یَطلُبُ المَکسَبَةَ مِن غَیرِ حِلِّهَا. (الجامع الصغیرج1/ص232)

ترجمه: حریص کسی است که در آمد و کسب را از راه غیر حلال آن طلب می کند.

و اَیضاً: یَهرَمُ ابنُ آدَمَ و یَشِبُّ مَعَهُ اثنتَانِ الحِرصُ عَلَی المَالِ والحَرِصُ عَلَی العُمُرِ. (التاج جامع الاصول ج5/ص168، ترمذی ج2/ص57، ابن ماجه ج2/ص1415)

ترجمه: انسان پیر می­شود و همراه او دو چیز جوان می­شوند حرص به مال و حرص به عمر.

شرح: یعنی انسان هرچه پیرتر و بزرگسال شود و همراه او خصلت جوان می شود حرص به مال و حرص به عمر، انسان هرچه بزرگتر شود مال دوست و پول دوست شده و امید زندگانی طولانی تر می ­کند.

فی المثل: اَلحِرصُ مِفتاح الذُّلِّ.

ترجمه: در مثل آمده است: حرص کلید ذلت است.

و اَیضاً: اَلحِرصُ قَائِدُ الحِرمَانِ.

ترجمه: حرص پیشوای محرومیت است. (مثل)

و اَیضاً: اَحرَصُ مِن نَملَةٍ.

ترجمه: حریص تر از مورچه. (مثل)

شرح: مثل درباره کسی گفته می شود که خیلی حریص باشد.

و اَیضاً: لَیسَ الحَرِیصُ بِزَائِدٍ فِی رِزقِهِ.

ترجمه: حریص افزایش دهنده رزق نیست. (مثل)

شرح: یعنی هر کس هر چقدر حریص باشد نمی تواند در رزق و روزی خود افزایش دهد با حرص نمی توان تغییری در رزق خود داد بلکه رزق چیزی است تعیین شده و تقسیم شده.

و قَالَ بَعضُ الحُکَمَاء: وجَدتُ اَطولَ النَّاسِ غَمّاً اَلحَسُودُ، و اَهنَأُهُم عِیشاً اَلقَنُوعُ، و اَصبَرَهُم عَلَی الاَذَی اَلحَرِیصُ اِذَا طَمَعَ.

ترجمه: بعضی از حکماء فرمودند: غمناک­ترین مردم حسود را و خوشبخت ترین مردم قانع را و صبورترین مردم به آزار حریص را یافتم اگر طمع کند.

شرح: مثلاً شخصی طمع کرده و نزد کسی آید آن شخص به آن مرد هر چقدر آزار و اذیت برساند شخص طمّاع صبر خواهد کرد. شخص طماع با صبرترین انسانهاست بدلیل این­ه اگر به آزار و اذیت دیگران صبر ننماید مقصودش حاصل نخواهد.

قناعت سر افرازد ای مرد هوش

 سر پر طمع بر نیارد ز دوش

گر آزاده بر زمین خسب و بس

 مکن بهر مالی زمین بوس کس

بَیَانُ الاَمَانتِ

بیان امانت

هِیَ اِستَقَامَةُ المَرءِ و اَمنُ النَّاسِ مِن شَرِّه.

ترجمه: امانت یعنی درستکاری انسان و امنیت مردم از شر آن شخص است.

قَالَ اللهُ تعالی: اِنَّ اللهَ یَأمُرُکُم اَن تُؤَدُّوا الاَمَانَاتِ اِلَی اَهلِهَا. (النساء/58)

ترجمه: بدرستیکه خداوند امر می­کند شما را که ادا کنید امانتها را به سوی اهل آن.

شرح: اگر چه این آیه به سبب قضیه مخصوصی نازل شده که آن نیز تحویل دادن کلید خانه کعبه بدست حاجب خودش است چون وقتی که مکه فتح شد حضرت رسول صلی الله علیه و سلم فرمودند کلید را بیاورید و این آیت نازل شد. اما تمام امانات در این حکم داخل است.

برخیز تا بعهد امانت وفا کنیم

 تقصیرهای رفته بخدمت قضا کنیم

 (سعدی شیرازی)                

و اَیضاً: والَّذِینَ هُم لِاَمَانَاتِهِم و عَهدِهِم رَاعُونَ. (المؤمنون/8)

ترجمه: و آنان­که ایشان امانتهای خود و عهد خود را رعایت می­کنند.

شرح: خداوند در آیات پیشین صفات مؤمنان رستکار را بیان می­کند این آیه نیز یکی از صفات مؤمن رستکار است مراد از امانت هر آن چیزی است که یک شخص را بر آن امین دانسته اند اعم از تکالیف شرعی خداوند مانند نماز، روزه، زکات، غسل جنابت و یا اموال سپرده مردم، یعنی شخص رستگار و امانت دار کسی است که به همه عهد وپیمان خود چه با خدا بسته باشد ویا با مخلوق خدا وفادار است.

و اَیضاً: لا تَخُونُوا اللهَ والرَّسُولَ و تَخُونُوا اَمَانَاتِکُم. (الانفال/27)

ترجمه: خیانت نکنید به خداوند و رسول و خیانت نکنید به امانتهای خود.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: الاَمَانَةُ غِنیً. (الجامع الصغیر ج1/ص184)

ترجمه: پیامبر اکرم علیه السلام فرمودند: امانت توانگری ثروتمندی است.

و اَیضاً: الاَمَانَةُ تَجلِبُ الرِّزقَ. (الجامع الصغیر ج1/ص184)

 ترجمه: امانت جلب کننده وجذب کننده  رزق است.

و اَیضاً: اِذَا ضُیِّعَتِ الاَمَانَةُ فَانتَظِر السَّاعَةُ. (البخاری ج8/ص129، فتح الباری ج11/ص334)

ترجمه: اگر امانت تباه شد (از بین رفت) منتظر قیامت باش.

شرح: حدیث می­گوید هر وقتی­که امانت از بین رفت منتظر وقوع قیامت باش یعنی وقتی­که امانت و درستکاری از میان مردم برداشته شود و خیانت رواج پیدا کند باید منتظر وقوع قیامت بود یکی از علامت از میان رفتن امانت آن است که امارت و ریاست بدست نااهلان آن سپرده شود.

و اَیضاً: اُمَنَاءُ المُسلِمِینَ عَلی صَلاَتِهِم و سَحُورِهِم اَلمُؤَذِّنُونَ. (الجامع الصغیر ج1/ص103)

ترجمه: امنای مسلمانان برای نمازهایشان و اسحارشان مؤذنان هستند.

شرح: مؤذنان امانت داران نماز و سحری مسلمانان هستند. مؤذنان کسانی هستند که مسئولیت سنگین وقت نماز و وقت سحری را بعهده گرفتند مؤذنان بدانند که بنا به فرمایش سرور کائنات امنای این امت هستند، مؤذنان امنای عمود دین هستند تمام اهالی یک منطقه گوش فرا می­دهند که اذان کی گفته می­شود اگر مؤذنی به مسئولیت خود به موقع عمل ننماید خیانت به مسلمانان کرده است.

و اَیضاً: اَلمَجَالِسُ بِالاَمَانَةِ. (ابوداود)

ترجمه: همنشینی با امانت است.

شرح: یعنی اگر کسی با گروهی و یا با یک نفر مجالست کرده و صحبت هایی میان یکدیگر رد و بدل شد و راز خود را با کسی در میان گذاشت حتماً باید آن راز را محفوظ نگاه داشت اگر شخصی رازهائی را که کسی گفته، محفوظ نگاه نداشته و اسرار او را میان مردم افشا نماید. خیانت کرده و امانتداری مجلس را نکرده است انسان نبایستی اسرار مجالس را افشا نماید.

و اَیضاً: اَلمَجَالِسُ بِالاَمَانَةِ اِلاَّ ثَلاَثَةُ مَجَالِسَ، سَفکُ دَمٍ حَرَامٍ، او فَرجٍ حَرَامٍ، اَو اِقتَطَاعُ مَالٍ بِغَیرِ حَقٍّ. (ابوداود)

ترجمه: مجالس با امانت است مگر سه مجلس، خونریزی حرام، فرج حرام، قطع وگرفتن  مال بدون حق.

شرح: حدیث می­گوید مجالس باید همراه با امانت باشد مگر 3 مجلس. 1ـ مجلسی که خون حرام ریخته شده یعنی خون مسلمانی بدون حق ریخته شده است. 2ـ مجلسی که در آن عمل شنیع و زشت زنا صورت گرفته است. 3ـ مجلسی که در آن راهزنی و سرقت شده و مال مردم را بدون حق دزدی نمایند. بغیر از این سه مجلس کلیه مجالس باید همراه با امانتداری و راز نگه داری باشد.

و اَیضاً: اَدِّ الاَمَانَةَ اِلَی مَن اِئِتَمَنَّکَ. (ترمذی)

ترجمه: امانت را ادا نما به کسی که به شما اعتماد کرده است.

شرح: یعنی امانت را به کسی که بشما اعتماد کرده ادا نما. امانت را باید به اهل خودش ادا نمود چه اهل امانت خداوند تبارک و تعالی باشد و چه غیر خداوند باشد.

خداوند تبارک و تعالی در انسان اماناتی را به ودیعه گذاشته است که اگر ما آن امانات را در جای خودش صرف نکنیم خیانت کرده ایم. اگر ما نعمات خداوند را بنحو احسن مصرف ننمائیم خیانت کرده ایم چشم، گوش، زبان، پا و دیگر جوارح انسانی اماناتی هست که خداوند در انسان به ودیعه گذاشته است، اگر انسان این امانات خداوند را در جای مشروع صرف ننماید خیانت کرده، و نیز اماناتی که غیر خداوند به امانت گذاشته حتماً باید به اهل خودش برگردانده شود. لازم به ذکر است که لفظ «ائتمنک» در این حدیث قید نیست و امانت را به همه کس ادا باید نمود چه آن کس که اعتماد کرده باشد و چه اعتماد نکرده باشد اما اگر اعتماد کرده شده باشد مسئولیتش سنگین تر خواهد بود.

و اَیضاً: لا اِیمَانَ لِمَن لاَ اَمَانَةَ لَهُ و لاَ دِینَ لِمَن لاَ عَهدَ لَهُ. (امام احمد)

ترجمه: ایمان نیست برای کسی­که امانت ندارد و دین نیست برای کسی­که عهد ندارد.

شرح: یعنی کسانی­که امانتدار نیستند مؤمن نیستند و نیز کسانی­که وفای عهد نداشته باشند دین ندارند مؤمن باید حتماً امانت دار بوده و وفای به عهد داشته باشد.

توضیح: خوانندگان گرامی و مسلمانان مخلص، باید توجه داشته باشیم این دوران و این زمان یعنی زمانی­که ما در آن زندگی می کنیم زمانی شده است که امانت از میان برداشته شده و اکثریت مردم امانتداری خود را از دست داده اند این زمان، زمانی شده که به اکثریت مردم نمی توان اعتماد کرد. ما با چشمان خود خیانت هایی را که در اطراف ما می گذرد می بینیم، می بینیم که مردم این زمان چگونه امانت را غنیمت می شمارند. بعضی از انسان­هایی که در این برهه از زمان زندگی می­کنند کلیه امانات یعنی هم امانت مالی را رعایت نمی­کنند و هم امانت ریاستی را و هم امانت خداوندی را، بیاد نمی­آورند که در روز قیامت، روز رسیدگی به اعمال در پیشگاه خداوند قهار حضور یافته و از کلیه اعمال خود حساب باز پس باید داد روزی­که در آن به ذره، ذره اعمال رسیدگی شده و مطابق اعمال جزا داده می شود. ای عزیزان و ای دینداران برحذر باشیم و مواظب رفتار و اعمال خود باشیم و بیاد داشته باشیم که در چه زمانی زندگی می­کنیم باشد که خداوند کلیه مسلمانان مخلص را در سایه رحمت خود قرار داده و به راه مستقیم هدایت نماید.

تفسیر روح البیان در جلد 2 صفحه 277 در بحث امانت مطالب با ارزشی را آورده است که خلاصه آن را در اینجا می آوریم:

معامله انسان یا با خدایش است ویا با سایر بندگان ویا با نفس خودش که در هر سه مورد باید امانت باید رعایت شود:

رعایت امانت با خداوند  یعنی انجام مامورات و ترک منهیات  واین نیز دریایی است که ساحل ندارد . ابن مسعود رضی الله عنه فرموده است امانت در همه چیز لازم است :در وضو و جنابت و نماز و زکات و روزه و مانند اینها.

 مثلا امانت زبان استفاده نکردن آن در دروغ و غیبت و سخن چینی و کفر و بدعت و فحش و مانند این چیزها است. امانت چشم ها استفاده نکردن آنها در نگاه به حرام است. امانت گوش در استفاده نکردن آنها در استماع ملاهی و مناهی و استماع فحش و اکاذیب و غیر ذالک است در سایر اعضا نیز حکم مانند این است.

سعدی قدس سره فرموده است:

زبان از بهر شکر و سپاس

 غیبت نگردانش حق شناس
ج
گذرکاه قرآن و پندست گوش

 به بهتان و باطل شنیدن مکوش

دو چشم از پی صنع باری نکوست

 نه عیب برادر  بود گیردوست

اما نوع دوم یعنی رعایت امانت با سایر خلق: این قسم نیز اموری مانند رد امانات  و ترک کم کردن و تطفیف در پیمانه و وزن  و افشا نکردن عیوب مردم و عدالت امراء با زیر دستان و غیره را شامل می شود

اما نوع سوم یعنی رعایت امانت در مورد خودش است و آن نیز انجام دادن اعمالی است که هم در دنیا و هم در آخرت به نفع و صلاحش است و پیش قدم نشدن به سبب شهوت و غضب به انجام اعمالی که در آخرت برایش مضر است.

و ضِدُّهَا اَلخِیَانَةُ

ضد عدالت خیانت است

هِیَ عُدُولُ المَرءِ عَنِ الحَقِّ و اِضرَارُهُ بِالخَلقِ.

ترجمه: خیانت یعنی تجاوز کردن انسان از حق و ضرر رساندن او به مردم است.

قَالَ اللهُ تَعَالی: و لاَ تَکُن لِلخَائِنِینَ خَصِیماً. (النساء/105)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: و مباش خصومت کننده برای حمایت از خیانت کنندگان.

شرح: یعنی از خائنین دفاع نکن.

و اَیضاً: اِنَّ اللهَ لاَ یُحِبُّ الخَائِنِینَ. (الانفال/58)

ترجمه: بدرستیکه خداوند خیانت کنندگان را دوست ندارد.

و اَیضاً: اِنَّ اللهَ لاَ یُحِبُّ مَن کَانَ خَواناً اثیماً. (النساء/107)

ترجمه: بدرستیکه خداوند دوست نمی­دارد کسی را که خائن وگناهکار است.

و قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و سَلَّم: اَلخِیَانَةُ تَجلِبُ الفَقرَ.(الجامع الصغیر ج1/ص184)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: خیانت فقر را جلب می­کند.

شرح: یعنی کسی که خائن است فقیر است کسی که خائن است تهیدست است و کسی که خائن است با عمل زشت خود فقر را به منزل خود هدایت کرده است.

و اَیضاً: و لا تَخُن مَن خَانَکَ. (ترمذی)

ترجمه: به کسی که به تو خیانت کرده، خیانت مکن.

شرح: یعنی با شخصی که بتو خیانت کرده معامله بمثل نکن و برایش خیانت نکن و در عوض به او ارادت کن و او را به راه مستقیم راهنمایی بنما.

و اَیضاً: اَعُوذُ بِکَ مِنَ الخِیَانَةِ فَاِنَّهَا بِئسَ البِطَانَةِ.(فیض القدیر شرح الجامع الصغیر ج2/ص189)

ترجمه: پناه می برم به شما (خداوند) از خیانت، همانا خیانت خصلت زشتی است.

و فِی المَثَلِ: مَن خَانَ هَانَ.

ترجمه: در مثل آمده است کسی که خیانت کند ذلیل خواهد شد.

و اَیضاً: یا رُبَّما خَانَ النَّصِیحُ المُؤتَمَنُ.

ترجمه: و باز در ضرب المثل موجود است: هان، در بیشتر اوقات ناصح اعتماد شده خیانت می­کند.

شرح: یعنی بعضی اوقات خود شخص نصیحت و پند دهنده و شخص امین و طرف اطمینان خیانتکار و خائن است.

بَیَانُ الحِکمَةِ

بیان حکمت

هِیَ العِلمُ النَّافِعُ اَلمُؤَدِّی اِلَی العَمَلِ.

ترجمه: حکمت یعنی علم مفیدی که بسوی عمل هدایت می­کند.

شرح: یعنی به علمی که همراه با عمل باشد حکمت گفته می­شود.

قَالَ اللهُ تَعَالی: و مَن یُؤتَ الحِکمَةَ فَقَد اُوتِیَ خَیراً کَثِیراً. (البقره/269)

ترجمه: خداوند عزوجل می­فرمایند: و هر که حکمت داده شده است پس بدرستی­که او را نیکوئی بسیار داده شده است.

شرح: امام ابو اللیث رحمه الله فرمودند که حق سبحانه مال و متاع دنیا را اندک خوانده که قل متاع الدنیا قلیل و دانش را بکثرت خیر موصوف ساخته که فقد اوتی خیراً کثیراً پس عالم باید که اهل دنیا را ملازمت نکند و داغ خدمت ایشان را بر جبین احوال خود نکشد که او را خیر کثیر داده اند و آنانرا متاع قلیل.

حضرت علی رضی الله عنه می فرمایند:

رَضِینا قسمة الجبار فینا

 لنا علم و للاعداء مال

فان الحال یفنی عن قریب

 و ان العلم باق لا یزال

یعنی: ما راضی شدیم به تقسیم خداوند برای ما  * برای ما علم و برای دشمن مال

بدرستیکه مال بزودی نابود می­شود  * و بدرستیکه علم باقی بی زوال است.

و نیز در یک بیت شاعر می­گوید:

علم دادند به ادریس و به قارون زر و سیم

شد یکی فوق سماک[1] و دگری تحت سمک[2]

و اَیضاً: اُدعُ اِلی سَبِیل رَبِّکَ بِالحِکمَةِ والمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ. (النمل/125)

ترجمه: دعوت کن یعنی مردمان را بسوی راه پروردگار خویش، به دانش و پند نیک.

و اَیضاً: و لَقَد اَتَینَا لُقمَانَ الحِکمَةَ. (لقمان/12)

ترجمه: و بدرستیکه دادیم لقمان را حکمت.

و اَیضاً: و اتَینَاهُ الحِکمَةَ و فَصلَ الخِطَابِ. (ص/20)

ترجمه: و ما دادیم به او (حضرت داود) حکمت و سخن واضح.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: اَلکَلِمَةُ الحِکمَةُ ضَالَّةُ المُؤمِنِ فَحَیثُ وجَدَهَا فَهُو اَحَقُّ بِهَا. (ترمذی، ابن ماجه)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: کلمه حکمت گم کرده مؤمن است هر جا و در هر مکان که مومن کلمه حکمت را بیابد به آن سزاوار است.

شرح: حکمت گم کرده مؤمن است پس انسان همیشه و در همه حال باید بدنبال علم و حکمت باشد.

و اَیضاً: اَلحِکمَةُ تَزِیدُ الشَّرَفَ شَرَفاً و تَرفَعُ العَبدَ المَملُوکَ حَتَّی تَجلِسَهُ مَجَالِسَ المُلُوکِ. (الجامع الصغیر ج1/ص233)

ترجمه: حکمت شرف را افزون تر می­کند و بنده مملوک را بلند منزلت کرده حتی او را در مجالس پادشاهان می نشاند.

شرح: یعنی حکمت و دانش شرافت و عزت شخص را افزون کرده و به مقامات اعلی خواهد رسانید حتی شخصی که اسیر و برده باشد می­تواند با حکمت و دانش خود در مجالس امرا و پادشاهان جلوس نماید یعنی هر که عالم بوده و خداوند نعمتِ حکمت را به او عطا کرده باشد عزیزتر و با شرافت تر است حتی اگر بنده دیگری باشد حکمت او را از بندگی نجات خواهد داد.

و اَیضاً: اَلحِکمَةُ عَشَرَةُ اَجزَاءٍ تِسعَةٌ مِنهَا فِی العُزلَةِ و واحِدٌ فِی الصَّمتِ. (الجامع الصغیر ج1/ص152)

ترجمه: حکمت ده جزء است که نه جزء آن در تنهائی و یک جزء در سکوت است.

شرح: یعنی بیشتر جزء حکمت در تنهائی است و یک جزء در سکوت، انسان هرچه تنها باشد می­تواند حکیم و دانشمند باشد و با مطالعه کتب، دانش اندوزی نماید اما اگر میان مردم باشد و سکوت اختیار نماید می تواند تنها یک جزء حکمت را بیآموزد پس شخصی که می­خواهد حکیم و دانشمند باشد عزلت اختیار نماید.

و فِی المَثَلِ: اَلحِکمَةُ ضَالَّةُ المُؤمِنِ.

ترجمه: در مثل آمده: حکمت گم کرده مؤمن است.

شرح: یعنی حکمت چیزی است که انسان همیشه باید دنبال یافتن آن باشد همانند شخصی که چیزی را گم کرده و دنبالش است مؤمن باید هر کلمه ایی از حکمت که آموخت غنیمت شمارد و یک کلمه حکمت برای انسان بهتر از دنیا و نعمات آن است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: کَلِمَة مِنَ الحِکمَةِ یَتَعَلَّمَهَا الرَّجُلُ خَیرٌ لَه مِنَ الدُّنیَا وَ مَا فِیهَا: یعنی کلمه ایی که انسان از حکمت می­آموزد بهتر است برای آن شخص از دنیا و نعمات آن. پس انسان باید همیشه جویای حکمت و علم باشد.

و اَیضاً: اَحکَمُ مِن لُقمَانَ.

ترجمه: از لقمان حکیم تر است.

شرح: این مثل جهت مبالغه کردن گفته می­شود اگر علم و دانش کسی را می­خواهند تعریف نمایند می­گویند احکم من لقمان، یعنی از لقمان حکیم تر است.

و ضِدُّهَا اَلغَبَاوةُ

ضد حکمت نادانی و کودنی است

هِیَ تَعطِیلُ الاِستِعدَادِ الفِکرِیِّ عَن اِکتِسَابِ العُلُومِ النَّافِعَةِ، و یُسَمّی صَاحِبُهَا اَلجَاهِلُ.

ترجمه: غباوت یعنی تعطیل کردن استعداد فکری از کسب علوم نافع است و به صاحب آن جاهل گفته می شود.

شرح: یعنی شخصی که استعداد داشته و می توانسته با پرورش استعداد خود و با استفاده از ذهن خود به دنبال کسب علوم نافع برود اما بدون پرورش استعداد، قوه استعداد فکری را از کسب علوم نافع تعطیل کند. به این عمل غباوت می گویند و به صاحب کسی که این اعمال را انجام می دهد جاهل می­گویند.

جهان سر بسر حکمت است

 چرا بهرهء ما همه غفلت است

 (فردوسی)

قَالَ اللهُ تَعَالَی: فَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الجَاهِلِینَ. (الانعام/35)

ترجمه: خداوند عزوجل می­فرمایند: پس هرگز مباش از جاهلان.

شرح: آیه خطاب به حضرت رسول صلی الله علیه و سلم است اما در معنی امت را خطاب قرار داده و می­گوید از جاهلان نباشید.

و اَیضاً: اَعُوذُ بِاللهِ اَن اَکُونَ مِنَ الجَاهِلِینَ. (البقره/67)

ترجمه: پناه می برم به خدا از آنکه باشم از نادانان.

و اَیضاً: اَفَحُکمَ الجاهِلِیَّةِ یَبغُونَ. (المائده/50)

ترجمه: آیا حکم جاهلیت می­خواهند.

شرح: یعنی آیا فاسقان از پذیرش حکم تو بر طبق آنچه خدا نازل کرده است سرپیچی می کنند و جویای حکم جاهلیت (ناشی از هوی و هوس) هستند.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: اِنَّ بَینَ یَدَیِ السَّاعَةِ لَاَیَّاماً یَنزِلُ فِیهَا اَلجَهلُ و یُرفَعُ فِیهَا اَلعِلمُ و یَکثُرُ فِیهَا اَلهَرجُ و اَلهَرجُ اَلقَتلُ. (امام احمد)

ترجمه: به درستیکه قبل از وقوع قیامت روزهائی است که در آن روزها جهل نازل شده و علم در آن روزها برداشته خواهد شد و هرج افزایش خواهد یافت و هرج بمعنی قتل است.

شرح: یعنی قبل از وقوع قیامت جهالت افزایش یافته و علم از بین خواهد رفت و قتل و خونریزی و کشت و کشتار افزایش خواهد یافت.

و اَیضاً: اَشَدُّ النَّاسِ حَسرَةً یَومَ القِیَامَتِ رَجُلٌ اَمکَنَهُ طَلَبُ العِلمِ فِی الدُّنیَا فَلَم یَطلُبهُ. (الجامع الصغیر ج1/ص69)

ترجمه:: دریغ و افسوس خورنده­ترین مردم در روز قیامت مردی است که برایش طلب علم در دنیا میسر گشته ولی او طلب نکرده است.

شرح: شخصی که در این جهان کلیه امکانات طلب علم برایش فراهم شده از قبیل، استاد، مخارج، وسائل، فرصت، استعداد و باز هم علم طلب نکند و جاهل و نادان از این سرا به سرای آخرت برود افسوس خورنده ترین مردم خواهد بود و خواهد گفت: ای کاش چرا با وجود آن­همه امکانات به دنبال علم نرفتم، ای کاش چرا فرصت را غنیمت نشمردم و ای کاش چرا از استعداد ذهنم استفاده نکردم. اما دیگر دریغ و افسوس فایده ایی نخواهد داشت پس قبل از اینکه فرصت از دست برود باید دنبال علم و حکمت رفته تا در آن روز سر افکنده نشویم و حسرت امکانات از دست رفته را نخوریم.

و اَیضاً: اِنَّ اللهَ تَعَالی لاَ یَقبِضُ العِلمَ اِنتِزَاعاً یَنتَزِعُهُ مِنَ العِبَادِ و لکِن یَقبِضُ العِلمَ بِقَبضِ العُلَمَاءِ حَتَّی اِذَا لَم یَبقَ عَالِماً اِتَّخَذَ النَّاسُ رُؤَسَآءَ جُهَّالاً فَسُئِلُوا فَافتَوا بِغَیرِ عِلمٍ فَضَلُّوا و اَضَلُّوا. (بخاری، مسلم، ترمذی، ابن ماجه)

ترجمه: بدرستیکه خداوند تنها خود علم را از بندگان برکَنده و از بین نخواهد برد بلکه با از بین بردن علما علم را از بین خواهد برد حتی زمانی می­شود هیچ عالمی باقی نخواهد ماند مردم اشخاص نادان و جاهل را به ریاست برخواهند گزید و از آنها سؤال کرده می شود و آنان بدون داشتن علم فتوی خواهند داد پس خودشان گمراه شده و دیگران را نیز گمراه خواهند کرد.

و اَیضاً: اِنَّ کَثِیرَ العَمَلِ لا یَنفَعُ مَعَ الجَهلِ بِاللهِ.

ترجمه: بدرستیکه زیاد بودن عمل بدون خداشناسی فایده ایی ندارد.

شرح: یعنی زیاده بودن اعمال بدون خداشناسی فایده ای ندارد. اعمالی که بدون شناخت خداوند انجام پذیرد و هر چقدر هم زیاد باشد به سعادت و خوشبختی انسان فایده ای ندارد شخصی که می خواهد عمل کرده و از عملش استفاده نماید حتماً اولاً باید خدا و خواسته های خالق را شناخته و بفهمد و بداند که خداوند از بنده اش چه خواسته ایی دارد و اگر با شناخت، خداوند را عبادت کرده و عمل نماید عملش منفعت دار خواهد بود مثلاً عملی که جهت ریا انجام شود عملی است که بدون شناخت خداوند انجام پذیرفته و نفعی برای عاملش ندارد بلکه ضرر هم دارد چون آن عمل عملی است که جهت دید مردم انجام پذیرفته نه جهت قبولیت به درگاه خداوند متعال.

و اَیضاً: اِنَّ مِنَ العِلمِ جَهلاً. (الجامع الصغیر ج1/ص148، عمدة القاری شرح صحیح البخاری ج29/ص721)

ترجمه: بدرستیکه از علم است جهل.

شرح: یعنی علمی که بدون فایده باشد جهالت است و آن علم هیچ فرقی با جهالت ندارد همچنان­که جهالت انسان را در روز قیامت سرافکنده خواهد کرد علم بدون فایده نیز سرافکنده خواهد کرد.

و فِی المَثَلِ: اَلجَهلُ مَوتُ الاَحیَاءِ.

ترجمه: در مثل آمده است که جهل مرگ زندگان است.

و اَیضاً: اَلجَاهِلُ یَرضَی عَن نَفسِهِ.

ترجمه: نادان از خودش راضی می­شود. (مثل)

و اَیضاً: اَلجَاهِلُ یَطلُبُ المَالَ والعَاقِلُ یَطلُبُ الکَمَالِ.

ترجمه: نادان مال طلب می نماید و عاقل کمال طلب می نماید. (مثل)

شرح: شخصی که جاهل و نادان باشد به چیزی جز مال اندوزی فکر نمی­کند و همیشه دنبال مال اندوزی است، اما شخص عاقل دنبال کمال و رسیدن به منازل اعلی است و همیشه دنبال علم و کسب تجربه بوده و هیچوقت دنبال هوای نفسانی خود نمی­رود.

و اَیضاً: اَلجَاهِلُ عَدُوٌّ لِّنَفسِهِ فَکِیفَ یَکُونُ صَدِیقاً لِغَیرِهِ.

ترجمه: نادان دشمن خودش است پس چگونه برای دیگری دوست باشد. (مثل)

شرح: نادان دشمن خودش است نادان نمی­تواند خودش را از خطرات نجات دهد نادان از روی نادانی به کارهایی دست می زند که به ضررش است. پس شخصی که نادان بوده و دشمن خود باشد چگونه می تواند دوست دیگری باشد هیهات از شخص نادان.

و اَیضاً: اَلجَهلُ مَطِیَّةٌ مَن رَکَبَهَا ذَلَّ و مَن صَحَبَهَا ضَلَّ.

ترجمه: جهل مرکب است هر کسی که سوار آن شد ذلیل می­شود و هر کسی با آن هم صحبت شد گمراه می­شود. (مثل)

و اَیضاً: اَجهَلُ مِن فَرَاشَةٍ.

ترجمه: نادان تر از پروانه. (مثل)

شرح: این مثل برای شخصی که نادان است جهت مبالغه در جهالت آن بکار برده می شود. یعنی پروانه از روی جهالت دور آتش جمع شده و خود را به آتش می­زند و به هلاکت می­رسد شخص جاهل نیز همانند آن پروانه بوده و خود را به هلاکت می­اندازد.

و اَیضاً: ثَلاَثَةٌ لاَ یَنتَفِعُونَ مِن ثَلاثةٍ شَرِیفٌ مِّن دَنِیٍّ، و بَآرٌّ مِن فَاجِرٍ، و حَکِیمٌ مِن جَاهِلٍ.

ترجمه: سه کس از سه کس نفع نمی­برد، شخص شریف از شخص پست و فرو مایه، شخص نیکوکار از فاجر و عاصی و حکیم از نادان. (مثل)

بَیَانُ الصَّبرِ

بیان صبر

هُو تَرکُ الشَّکوی مِن اَلَمِ البَلوی لِغَیرِ اللهِ تَعَالی.

ترجمه: صبر یعنی عدم شکایت به غیر خداوند است از دردی که به آن مبتلا شده است.

شرح: وقتی که انسان به درد و گرفتاری مبتلا شده و این گرفتاری را به غیر خداوند شکایت نکند به این عمل صبر می­گویند. مانند مرگ، مریضی و ناراحتی و دیگر امراض و بلایا. حقیقت صبر پایداری است بر چیزی که دین آنرا اقتضا می­کند در مقابل چیزی که هوسهای نفسانی خواهان آن است.

قَالَ اللهُ تَعَالی: واصبِرُوا اِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِرِینَ. (الانفال/46)

ترجمه: خداوند تعالی می­فرمایند: صبر کنید بدرستیکه خدای تعالی با شکیبایان است.

و اَیضاً: اِنَّمَا یُوفِّی الصَّابِرُونَ اَجرَهُم بِغَیرِ حِسَابٍ. (الزمر/10)

ترجمه: جز این نیست که وفا کرده می­شود (داده می شود) اجر صابران را بی شمار.

و اَیضاً: اِنَّا وجَدنَاهُ صَابِراً نِعمَ العَبدُ. (ص/44)

ترجمه: هر آئینه یافتیم او را شکیبا، نیک بنده بود ایوب.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: اَلصَّبرُ نِصفُ الاِیمَانِ والیَقِینُ اَلاِیمَانُ کُلُّهُ. (الجامع الصغیر ج2/ص316)

ترجمه: صبر نصف ایمان است و یقین کل ایمان است.

شرح: هر کسی که بر بلایای مبتلا شده صابر باشد ، نصف ایمان را صاحب شده است و یقین یعنی باور داشتن و پخته انگاشتن وعد و وعید پروردگار که این عمل کل ایمان است.

و اَیضاً: اَلصَّبرُ مِنَ الاِیمَانِ بِمَنزِلَةِ الرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ. (الجامع الصغیر ج2/ص317، کنزالعمال ج3/ص744)

ترجمه: صبر از ایمان بمنزله سر از جسد است.

شرح: یعنی همچنان­که جسد بدون سر نمی­تواند زنده بوده و پا برجا بماند ایمان نیز بدون صبر نمی­تواند پا برجا بوده و کامل باشد صبر  سر ایمان است، صبر هسته اصلی ایمان است.

و اَیضاً: اَلصَّبرُ والاِحتِسَابُ اَفضَلُ مِن عِتقِ الرِّقَابِ و یُدخِلُ اللهُ صَاحِبَهُنَّ الجَنَّةَ بِغَیرِ حِسَابٍ. (الجامع الصغیر ج2/ص316)

ترجمه: صبر واحتساب از آزاد کردن بنده برتر است و خداوند صاحبان آن اعمال را بدون حساب به بهشت داخل می کند.

شرح: احتساب یعنی امر به معروف کردن هنگامی­که امر به معروف ترک شده باشد و نهی از منکر هنگامی­که عمل به منکر ظاهر شده باشد.

لطف رحمان است صبر و احتساب. (مولوی)

و اَیضاً: اَلصَّبرُ عِندَ الصَّدمَةِ الاُولی والعَبرَةُ لاَ یَملِکُهَا اَحَدٌ صَبَابَةُ المَرءِ اِلَی اَخِیهِ. (الجامع الصغیر ج2/ص316)

ترجمه: صبر هنگام صدمه اولی است و اشک چشم را کسی نمی­تواند جلوگیر آن باشد (عبرة یعنی اشک چشم) رقتِ قلب شخص به برادر خودش است.

شرح: صبر زمانی صبر حقیقی است که در وهله اولِ ابتلا به بلا وجود آید یعنی هنگامی­که انسان به بلایی گرفتار شده و مصیبتی برایش پیش آید باید در نخستین مرحله صبر نماید عبرت یعنی اشک چشم هنگام مصیبت، چیزی است که هیچ­کس نمی­تواند از آن جلوگیری نماید عبرت رقت قلب شخص به برادرش است، عبرت اظهار محبت است، عبرت اظهار علاقه درونی شخصی به برادر است.

و فِی المَثَلِ: اَلصَّبرُ مِفتَاحُ الفَرَجِ. (تفسیر روح البیان ج4/ص162، تفسیر حقی ج14/ص114)

ترجمه: در مثل آمده است: صبر کلید فرج و گشایش است.

گفت ای نور حق ودفع حرج

 معنی الصبر مفتاح الفرج

 (مولوی)

صبر تلخ آمد و لیکن عاقبت

 میوهء شیرین دهد پر منفعت

 (مولوی)

و اَیضاً: مَن صَبَرَ ظَفِرَ.(تفسیر المنار ج1/ص248، تفسیر روح البیان ج3/ص283)

ترجمه: هر کس صبر کند پیروز می­شود.

و اَیضاً: اَلصَّبرُ حِیلَةُ مَن لا حِیلَةَ لَهُ. (فتح الباری ج12/ص30، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر ج3/ص669)

ترجمه: صبر حیله شخصی است که حیله ندارد.

شرح: مولانا ابوبکر سندی در کتاب انیس الواعظین می­آورد که: بدان­که ای مؤمن صبر مقام بلند است و واجب است بر اهل ایمان، هر که صبر کند غنیمتی تمام از دنیا برده باشد و شادی آخرت رسد و خیر عقبی و دنیا در صبر کردن است پس بر مؤمن واجب است که بر صبر عادت کند که ایزد تعالی در قرآن گفته است: سلام عَلَیکُم بِمَا صَبَرتُم فَنِعمَ عُقبَی الدَّار.

و باز می آورد: و بدان­که توبه بی صبر و شُکر راست نیاید بلکه گزاردن فریضه و گذاشتن معصیت بی صبر راست نیاید و برای این بود که رسول علیه السلام فرمود: چون پرسیده شد که ایمان چیست؟ گفت صبر، که صبر نیمه ایمان است و از فضل صبر است که حق تعالی هفتاد و چند جای در قرآن یاد کرده است.

و ضِدُّهُ اَلشَّکوی

ضد صبر شکایت و دادخواهی است

هُو اَلتَّظَلُّمُ و اِظهَارُ الجَزعِ مِن اَلَمِ المُصِیبَةِ بِرَفعِ الصَّوتِ و لَبسِ الثَّوبِ الاَسودِ.

ترجمه: شکوی یعنی گِله کردن و نالیدن و ابراز بی صبری و ناشکیبائی از درد و مصیبت با بلند کردن صدا و پوشیدن لباس سیاه است.

قَالَ اللهُ تَعَالی: و لا تَکُن کَصَاحِبِ الحُوتِ. (القلم/48)

ترجمه: خداوند عزوجل می­فرمایند: و مباش مانند صاحب ماهی.

شرح: یعنی در دلتنگی و شتاب زدگی مانند صاحب ماهی که آن نیز حضرت یونس می­باشد نباش حضرت یونس علیه السلام بر ایذای قوم خود صبر نکرد و بی فرمان از میان خود رفت تا بشکم ماهی محبوس گشت این عمل حضرت یونس نوعی شکایت از درد و مصیبتی بود که از قوم خود دیده بود.

و اَیضاً: سَلَقُوکُم بِاَلسِنَةٍ حِدَادٍ. (الاحزاب/19)

ترجمه: زبان درازی کنند بر شما با زبانهای تیز.

شرح: یعنی منافقان با سخنان سخت و ناگوار تیز زبانی کرده و شما را می رنجانند که بر آنها باید صبر نمود.

و اَیضاً: اِنَّ الاِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً، اِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً. (المعارج/20ـ19)

ترجمه: همانا انسان کم طاقت و ناشکیبا، آفریده شده است و هنگامی­که بدی به او رو می­کند سخت بی تاب و بی قرار می­گردد.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: شَرُّ مَا فِی رَجُلٍ شُحُّ هَالِعٌ. (الجامع الصغیر ج2/ص300)

ترجمه: پیامبر اکرم علیه السلام فرمودند: پست ترین خصلتی که در انسان وجود دارد بخلی است که باعث اندوه همیشگی است.

و اَیضاً: مَن اُصِیبَ بِمُصِیبَةٍ فَخَرِقَ بها ثَوباً اَو ضَرَبَ بِهَا صَدراً فَکَاَنَّمَا اَخَذَ الرُّمحَ و حَارَبَ اللهَ تَعَالَی.(دقایق الاخبار ص47)

ترجمه: اگر شخصی به مصیبتی گرفتار شده و بدین سبب لباس خود را پاره کند و بدین خاطر به سینه خود بزند همانند شخصی است که نیزه گرفته و با خداوند جنگ کرده است.

شرح: یعنی هنگام مواجه با مصیبت و بلا بی صبری کردن و شیون و ناله کردن و لباس پاره کردن و سینه زدن و اعمالی نظیر اینها همانند این است که در مقابل خداوند قرار گرفته و به خواست خداوند راضی نبوده و در حال مبارزه با خداوند است.

و اَیضاً: مَن سَودَ بَاباً اَو ثِیاباً عِندَ المُصِیبَةِ اَو ضَرَبَ دُکَاناً اَو کَسَّرَ شَجَرَةً اَو قَطَعَ شَعرَةً بُنِیَ لَهُ بِکُلِّ شَعرَةٍ بَیتٌ فِی النَّارِ و لاَ یَقبَلُ اللهُ تَعالی مِنهُ صَرفاً و لاَ عَدلاً مَادَامَ ذلِکَ السَّوادُ عَلی بَابِهِ و ضَیَّقَ اللهُ قَبرَهُ و شَدَّدَ عَلَیهِ حِسَابَهُ و لَعَنَهُ کُلُّ مَلَکٍ فِی السَّمَاءِ والاَرضِ و کُتِبَ عَلَیهِ اَلفُ خَطِیئَةٍ و قَامَ مِن قَبرِهِ عُریَاناً.

ترجمه: اگر کسی درب خود را سیاه گرداند و یا لباس خود را هنگام مصیبت سیاه کند و یا چیز مرتفع بگذارد و یا درخت قطع نماید و یا مو قطع نماید در برابر هر تار موی او در جهنم یک خانه ساخته می­شود و خداوند نفل وفرض را از او قبول نمی کند مادامی که آن سیاه در روی درش موجود باشد، و خداوند قبر او را تنگ می­کند و حساب او را سخت خواهد گرفت و او را لعنت می­کند کلیه فرشتگانی­که در آسمان و زمین وجود دارند، و برای او هزار گناه نوشته شده و از قبرش لخت بر می­خیزد.

و عَن اَبی بَکرِ الصِّدِّیقِ رَضِیَ اللهُ عَنهُ: مَن سَودَ البَابَ والثِّیَابَ فَعَلَیهِ مِنَ الوِزرِ بِعَدَدِ اَنفَاسِهِ فِی عُمرِهِ.

ترجمه: از حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه روایت شده است: اگر شخصی در و لباس خود را سیاه گرداند برایش گناه واجب می شود به عدد نفس هایی که در عمرش کشیده است.

و عَن عُمَرَ رَضِیَ اللهُ عنه: عَلَیهِ مِنَ الوِزرِ بِعَدَدِ قِطَرِ النِّیلِ.

ترجمه: از حضرت عمر رضی الله عنه روایت شده است که برایش به اندازه اعداد قطره های رودخانه نیل گناه نوشته می­شود.

و عَن عُثمَانَ رَضِیَ اللهُ عَنهُ: علیه مِنَ الوِزرِ بِعَدَدِ اَیَّامِ الدُّنیَا.

ترجمه: از حضرت عثمان رضی الله عنه روایت شده است که برایش گناه نوشته می شود به اندازه اعداد روزهای دنیا.

و عَن عَلِی رَضِیَ اللهُ عَنهُ: عَلَیهِ مِنَ الوِزرِ بِعَدَدِ اَنفَاسِ المَلاَئِکَةِ.

ترجمه: از حضرت علی رضی الله عنه روایت شده است که برایش به اندازه اعداد نفس های فرشتگان گناه نوشته می­شود.

شرح: احادیث و روایاتی که ذکر شد بیانگر زشت بودن بی صبری و ناشکیبائی و داد و فریاد کردن هنگام رسیدن مصیبت و سیاه گرداندن درب و لباس و تراشیدن و قطع نمودن موی و به سینه زدن و دیگر علائمی که هنگام مصیبت ابراز می نمائیم. و نیز بیانگر شدت عذابی است که به انجام دهندگان اینگونه اعمال داده خواهد شد و می خواهد انسانها را از عاقبت اینگونه اعمال ترسانیده و از انجام دادن آن برحذر دارد. اما هیهات کو، گوش شنوا.

در این زمانی­که ما زندگی می­کنیم اعمالی را با چشمان خود دیده و حرفهایی را با گوشهایمان می­شنویم که همگی مخالف بیانات فوق است بدعتهایی دیده می­شود که مخالف شریعت است. در این زمان هنگامی­که شخصی از دار فانی وداع گفته و به سرای باقی شتافت از هر طرف گریه و شیون و ناله و زاری برخواسته و لباسهای سیاه پوشیده و شروع به نصب پرچمهای سیاه بر در و دیوار خانه ها و سایر اماکن می­نمایند و سینه می­زنند و اعمالی همانند اینها ابراز می نمایند که همگی با روح شریعت و با روح انسانیت مخالف است و هیچگونه حذری از اعمال خود ندارند و به عاقبت اعمال شوم خود اندیشه نمی­نمایند و به وعیدهایی که پروردگار متعال در خصوص اینگونه اعمال داده تأمل نمی­نمایند فکر نمی­کنند که روزی در پیشگاه حضرت حق حضور یافته و پاسخگوی کلیه اعمال باید شد و به کلیه اعمال حسابرسی خواهد شد.

ای انسانهایی که در عصر حاضر زندگی می­کنید، و ای مؤمنان زمان حال و آینده، به آیات و احادیث و آثاری­که در خصوص مصیبت آمده فکر نمائید و دست از اعمال خلاف شرع، اعمالی که در این زمان در هر کوچه و خانه مصیبت زده دیده می­شود بردارید تا در مقابل پروردگار عالم سرافکنده نباشید. احترام به مصیبت زده پرچم زدن نیست، احترام به مصیبت گریه و شیون نیست، احترام به مصیبت زده لباس سیاه پوشیدن نیست بلکه اینها اعمالی هستند خلاف شریعت، بلکه احترام به مصیبت صبر است و تحمل، احترام به مصیبت قرآن خواندن است و حسنات کردن و سایر اعمال موافق شریعت.

مَاتَ ولَدُ سُلَیمَانَ عَلَیهِ السَّلاَمُ فَحَزَنَ عَلَیهِ حُزناً شَدِیداً فَاَتَاهُ مَلَکَانِ فَجَلَسَا بَینَ یَدَیهِ فِی ذِیِّ خُصُومٍ فَقَالَ اَحَدُهُمَا اِنِّی بَذَرتُ بَذراً فَمَرَّ بِهِ هذَا فَافسَدَهُ فَسَأَلَهُ سُلَیمَانَ عن ذلِکَ فَقَالَ اِنَّهُ بَذَرَهُ عَلَی الطَّرِیقِ و لاَ بُدَّ مِنَ السُّلُوکِ فَقَالَ لَهُ کَیفَ بَذَرتَ عَلَی الطَّرِیقِ و قَد عَلِمتَ اَنَّهُ لاَ بُدَّ لِلنَّاسِ مِن طَرِیقٍ. فَقَالَ یَا نَبِیَّ اللهِ کَیفَ تَحزَن عَلَی ولَدِکَ اَمَا عَلِمتَ اَنَّ المَوتَ طَرِیقٌ اِلَی الآخِرَةِ.

ترجمه: فرزند حضرت سلیمان علیه السلام فوت کرد و بشدت به فرزندش محزون شد. پس دو فرشته آمده در آرایش خصم در حضور او نشستند، یکی از آنان گفت: کِشتِی و زراعتی کاشتم. پس این از آن عبور کرده و آنرا خراب نمود، حضرت سلیمان از او پرسید: پس او گفت: او بر سر راه کشت کرده است. و چاره ائی جز عبور کردن نیست، پس حضرت سلیمان به او گفت: چگونه بر سر راه کِشت می کنی و خود نیز می­دانی که مردم چاره ایی جز عبور کردن از راه ندارند. پس فرشته گفت: ای پیامبر خدا چطور برای فرزندت غمگین می­شوی، آیا نمی­دانی که مرگ جادۀ آخرت است.

بَیَانُ الصَّفحِ

در بیان صفح

هُو تَرکُ التَّقرِیعِ بِاللِّسَانِ والاِستَقصَاء فِی اللَومِ.

ترجمه: با زبان ملامت و سرزنش نکردن و در سرزنش و نکوهش به غایت نرسیدن را صفح می گویند.

قَالَ اللهُ تَعَالی: و اِن تَعفُوا و تَصفَحُوا و تَغفِرُوا فَاِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ. (التغابن/14)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: و اگر عفو کنید و روی برگردانید و بیامرزید پس هر آئینه خداوند بخشنده و مهربان است.

شرح: یعنی اگر انسانها یکدیگر را عفو کرده و از گناهان یکدیگر بگذرند  مشمول عفو و مرحمت حداوند قرار می­گیرند چون خداوند بخشنده و مهربان است و گناهان بندگان را خواهد بخشید.

و اَیضاً: و لاَ یَأتَلِ اُولُو الفَضلِ مِنکُم والسَّعَةِ اَن یُؤتُوا اُولِی القُربی والمَسَاکِینَ والمُهَاجِرِینَ فِی سَبِیلِ اللهِ ولیَعفُوا ولیَصفَحُوا اَلاَ تُحِبُّونَ اَن یَغفِرَ اللهُ لَکُم واللهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ. (النور/23)

ترجمه: و کسانی از شما که اهل فضیلت و فراخی نعمت هستند نباید سوگند بخورند به این­که بذل و بخشش خود را از نزدیکان و مستمندان و مهاجران در راه خدا باز می گیرند و باید که عفو کنند و در گذرند، آیا دوست نمی­دارید که بیامرزد خدا شما را و خداوند آمرزنده و مهربان است.

و اَیضاً: والعَافِینَ عَنِ النَّاسِ واللهُ یُحِبُّ المُحسِنِینَ. (آل عمران/124)

ترجمه: و عفو کنندگان تقصیر از مردم و خداوند دوست می­دارد نیکوکاران.

شرح: در تفسیر حسینی در تفسیر این آیه آمده است: بهترین اقسام احسان آنست که نیکوئی کنند بجای جمعی که با ایشان بدی کرده باشند و در تیسیر آورده که روزی حسین بن علی رضی الله عنهما با جمعی مهمانان بر سر خوانی نشسته بود خادمش با کاسه آش گرم به مجلس درآمد و از غایت دهشت پایش بحاشیه بساط درآمد کاسه بر سر امام حسین رضی الله عنه افتاد و شکست و آش بر سر مبارکش فرو ریخت امام حسین رضی الله عنه از روی تأدیب از راه تعذیب در او نگریست بر زبان خادم جاری شد که «وَ الکَاظِمِینَ الغَیظ» امام فرمود که خشم فرو خوردم خادم گفت «وَ العَافِینَ عَنِ النَّاس» فرمود که عفو کردم. خادم تتمه آیت برخواند که «وَ اللهُ یُحِبُّ المُحسِنِینَ» امام حسین رضی الله عنه جواب داد که از مالِ خودت آزاد کردم.

و قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلِّی اللهُ عَلَیهِ و سَلَّمَ: لاَ تَکُونُوا اِمَّعَةً تَقُولُونَ اِن اَحسَنَ النَّاسُ اَحسَنَّا و اِن ظَلَمُوا ظَلَمنَا و لکِن وطِّنُوا اَنفُسَکُم اِن اَحسَنَ النَّاسُ اَن تُحسِنُوا و اِن اَسَاءُوا فَلاَ تَظلِمُوا. (التاج الجامع للاصول فی احادیث الرسول ج5/ص28)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: اِمَّعَه نباشید (یعنی شخص بی فکر و رأی) در حالی­که می­گوئید اگر مردم بما نیکی کنند ما نیز نیکی می­کنیم و اگر ظلم نمایند ما نیز ظلم می­کنیم و لکن نفسهای خود را آماده نمائید به این­که اگر مردم نیکی کردند شما نیز نیکی کنید و اگر مردم اساءت کرده و بدی نمایند ظلم ننمائید.

و اَیضاً: اَیَعجِزُ اَحَدُکُم اَن یَکُونَ مِثلَ اَبِی ضَمضَمَ قَالُوا: و مَن اَبُوضَمضَمَ؟ قَالَ: رَجُلٌ فِیمَن کَانَ قَبلَکُم کَانَ اِذَا اَصبَحَ قَالَ: اَللهمَّ اِنِّی جَعَلتُ عِرضِی لِمَن شَتَمَنِی. (التاج جامع للاصول فی احادیث الرسول ج5/ص22)

ترجمه: آیا عاجز می­شود یکی از شما که مثل ابوضمضم باشد؟ گفتند: ابوضمضم کیست؟ گفت: مردی است که در زمانهای قبل از شما می زیست هر وقتی که صبح بیدار می­شد می­گفت: پروردگارا من آبروی خود را برای کسی که دشنامم می­دهد قرار دادم.

شرح: ابوضمم کسی است که در زمانهای قبل می زیسته او مردی بود که هر روز صبح از خواب بیدار می­شد می­گفت: خداوندا من آبروی خود را برای کسی که دشنامم داده قرار داده ام یعنی هر کسی که به من دشنام بدهد من او را بخشیده ام و عفو کرده ام و در روز قیامت هیچ شکایتی از او ندارم و بخاطر دشنامی که به من داده او را مورد عتاب و عذاب قرار نده.

و اَیضاً: اِنَّ اللهَ تَعَالی عَفُوٌ یُحِبُّ العَفو.(الجامع الصغیر ج1/ص109)

ترجمه: بدرستیکه خداوند آمرزنده است و آمرزیدن را دوست می­دارد.

و اَیضاً: اَلعَفوُ اَحَقُّ مَا عُمِلَ بِهِ. (الجامع الصغیر ج1/ص351)

ترجمه: بخشیدن سزاوارتر است به عملی که انجام شده.

شرح: بهترین و با ارزش ترین اعمال عفو کردن و بخشیدن است.

و ضِدُّهُ اَلحِقدُ

ضد صفح حقد است

هُو امسَاکُ العَدَاوةِ فِی القَلبِ والتَّرَبُّصِ لِفُرصَةِ الاِنتَقَامِ.

ترجمه: حقد یعنی نگاه داشتن عداوت در قلب و منتظر فرصت بودن جهت گرفتن انتقام است.

قَالَ اللهُ تَعَالی: اَم حَسِبَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ اَن لَّن یُخرِجَ اللهُ اَضغَانَهُم. (محمد/29)

ترجمه: آیا پنداشتند آنان­که در دلهای ایشان بیماری است که ظاهر نخواهد کرد خدا کینه های ایشانرا.

شرح: یعنی بیماری نفاقی که در دل منافقان بوده و به پیامبر اکرم و مؤمنان کینه می ورزند خداوند آن کینه را برای رسول و اصحابش فاش وظاهر خواهد کرد.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: اَلمُؤمِنُ لَیسَ بِحَقُودٍ. (کنوز الحقایق فی حدیث خیر الخلائق)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: مؤمن پُرکینه  نیست.

شرح: یعنی مؤمن حقیقی کسی است که کینه نداشته باشد، مؤمن حقیقی کسی است که بغض و عداوت با کسی نداشته باشد، مؤمن حقیقی کسی است که حس انتقام و عداوت را در دل انباشته نکرده باشد.

و اَیضاً: لاَ حِقدَ فِی الاِسلاَمِ و لا نَهبَةَ. (کنوز الحقایق فی حدیث خیر الخلائق)

ترجمه: در اسلام کینه و تاراج نیست.

و اَیضاً: اَلرَّجُلُ یَکُونُ فِی دَابَّتِهِ اَلضِّغنُ فَیُقَوِّمُهَا جُهدُهُ، و یَکُونُ فِی نَفسِهِ اَلضِّغنُ فَلاَ یُقَوِّمُهَا.(النهایه فی غریب الحدیث ج3/ص196)

ترجمه: در چهارپای شخصی سرکشی است پس زحمت و تلاش او آن دابه را اصلاح می­کند ، و در نفس او سرکشی و کینه وجود دارد اما آنرا نمی­تواند اصلاح نماید.

و اَیضاً: اَیُّمَا قَومٍ شَهِدُوا عَلی رَجُلٍ بِحَدٍّ و لَم یَکُن بِحَضرَةِ صَاحِبِ الحَدِّ فَاِنَّمَا شَهِدُوا عَن ضِغنٍ.(شرح السنه ج10/ص128، النهایه فی غریب الحدیث ج3/ص196)

ترجمه: هر گروهی که به سبب حدی به ضرر شخصی شهادت دهند ، و در حضور صاحب حد نباشند پس همانا آنها از روی حقد وکینه شهادت دادند.

شرح: یعنی کسانی که در غیاب کسی به جهت حدی بر علیه آن شخص شهادت دهند این شهادت از روی عدالت نبوده بلکه شهادتی است که از روی حقد و کینه بوده و عداوتی است که با آن شخص داشته اند و می­خواسته اند با این شهادت انتقام عداوتی را که با آن شخص غایب داشته اند بگیرند. پس در نتیجه شهادت اینگونه اشخاص مورد قبول نیست.

و اَیضاً: اِنَّا لَنَعرِفُ الضَّغَائِنَ فِی وُجُوهِ اَقوامٍ.(المعجم الاوسط ج3/ص217، النهایه فی غریب الحدیث ج3/ص196)

ترجمه: بدرستیکه ما می فهمیم کینه ها را از روی قومی.

شرح: یعنی کینه را می­شود از صورت اشخاص کینه توز فهمید.

و اَیضاً: دَبَّ اِلَیکُم دَاءُ الاُمَمِ قَبلَکُم اَلحَسَدُ والبَغضَاءُ هِیَ الحَالِقَةُ، لاَ اَقوُلُ تَحلِقُ الشَّعَرَ و لکِن تَحلِقُ الدِّینَ. (الجامع الصغیر ج2/ص254)

ترجمه: سرایت کرده است بر شما درد امتهای گذشته یعنی حسد و کینه و این تراشنده است نمی­گویم مو را می­تراشد بلکه دین را می­تراشد.

شرح: مفهوم حدیث این است که حسد و کینه دردی است که در امتهای گذشته نیز وجود داشته و به این امت نیز سرایت کرده است و کینه خصلتی است که ایمان شخص را از بین برده و بی دین می­نماید، حقد چیزی است که انسان را از دایره ایمان خارج نموده و در زمره اهل خسران محشور خواهد گردانید.

وَ اَیضاً: مَن هَجَرَ اَخَاهُ فَوقَ ثَلاثٍ فَمَاتَ دَخَلَ النَّارَ (فیض القدیر شرح الجامع الصغیر ج6/ص304)

ترجمه: اگر کسی با برادر خود بیشتر از سه روز قطع رابطه کند به آتش (جهنم) داخل می­شود.

وَ اَیضَاً: مَن هَجَرَ اَخَاهُ فَوقَ سِتَّةِ اَیَّامٍ فَهُوَ کَسَافَک دَمِهِ.

ترجمه: اگر شخصی با برادر خود بیشتر از شش روز قطع رابطه کند آن مانند این است که خون او را ریخته باشد.

شرح: مفهوم دو حدیث این است که نباید با برادر مسلمان خود عداوت داشته و قطع رابطه کرد. و یک مسلمان نباید از برادر مسلمان خود کینه داشته باشد و نیز اینگونه احادیث بیانگر شدت عذابی است که خداوند به خاطر عداوت و کینه برای یک شخص می دهد  و می فهماند که قطع ارتباط با یک برادر مسلمان گناه خیلی بزرگی است حتی گناه قطع رابطه را  برابر با ریختن خون یک انسان کرده است.

بَیَانُ رِقَّةُ القَلبِ

بیان رقت قلب

هِیَ اَللِینُ والتَّأَذِّی عَن اَذیً یَلحَقُ الغَیرَ و لاَزِمُهَا اَلتَّوحُّمُ.

ترجمه: رقت قلب یعنی نرمش و آزرده شدن از حزن و ضرری که به دیگران می­رسد و لازمه آن ترحم است.

قَالَ اللهُ تَعَالی: تَقشَعِرُّ مِنهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخشَونَ رَبَّهُم ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُم و قُلُوبُهُم اِلی ذِکرِ اللهِ. (الزمر/23)

ترجمه: منقبض می­شود از شنیدن آن (قرآن) پوست آنان­که می­ترسند از پروردگار خود بعد از آن نرم می­شود پوست ایشان و دلِ ایشان هنگام ذکر خدا.

شرح: یعنی پس از شنیدن آیات قرآن بر اندام کسانی که از خدا می­ترسند لرزه افتاده و پوست و دلهایشان یعنی همه وجودشان نرم شده و آماده پذیرش قرآن خداوند می­گردند.

و اَیضاً: فَبِمَا رَحمَةٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُم. (آل عمران/159)

ترجمه: پس بسبب مهربانی از خدا نرم شدی برای ایشان.

شرح: نزول آیه در آن هنگام بود که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم بعد از مراجعت اهل عزیمت با ایشان تغلیظ و تشدید نفرمود بلکه مراسم دلجوی و لوازم خوشخوئی را به نسبت آن جماعت رعایت نمود حق سبحانه و تعالی می فرماید نرم سخنی و نرم خوئی تو در پرتو رحمت من بود.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: رُحَمَاءُ اُمَّتِی اَوسَاطُهَا. (الجامع الصغیر ج2/ص272)

ترجمه: پیامبر علیه السلام فرمودند: مهربانترین امت من اوسط آن است.

شرح: یعنی مهربان ترین و با رحم ترین امت کسانی هستند که متوسط باشند یعنی نه افراط می­کنند و نه تفریط بلکه میانه رو هستند.

و اَیضاً: اَلرَّاحِمُونَ یَرحَمُهُمُ الرَّحمنُ تَبَارک و تَعَالی اِرحَمُوا مَن فِی الاَرضِ یَرحَمکُم مَن فِی السَّمَاء. (ترمذی، امام احمد)

ترجمه: به رحم کنندگان رحم می­کند خداوند تبارک و تعالی، رحم کنید به کسانی­که در روی زمین هستند، تا رحم کنند به شما کسانی­که در آسمان هستند.

و اَیضاً: الرَّحِمُ شِجنَةٌ مُعَلَّقَةٌ بِالعَرشِ. (الجامع الصغیر ج2/ص276)

ترجمه: رحم شاخه ایی بهم پیچیده بوده که که آویزان به عرش است.

و اَیضاً: فَارحَمُوا اَهلَ البَلاَءِ واحمَدُوا اللهَ عَلَی العَافِیَةِ. (الموطا ج2/ص986، تفسیر روح البیان ج9/ص299، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر ج1/ص606)

ترجمه: به اهل بلا رحم کنید و به جهت عافیت حمد پروردگار را برجای آورید.

شرح: یعنی به اشخاصی که به بلا گرفتار شده اند مانند مریضی و دیگر بلایا باید رحم کنیم و رقت قلب داشته باشیم و نیز به جهت عافیت و سلامتی که خداوند به ما ارزانی کرده خداوند تبارک و تعالی را ستایش نموده و همیشه شکرگزار و ثناگوی پروردگار باشیم.

وایضا: مَن لا یَرحَمُ لا یُرحَمُ. (بخاری ج8/ص9، مسند احمد بن حنبل ج2/ص228)

ترجمه: کسی که رحم نکند رحم کرده نمی­شود.

شرح: یعنی اگر شخصی برای دیگران رحم نکند دیگران نیز برایش رحم نخواهند کرد.

و فی المثل: اِرحَم مَن دُونَکَ یَرحَمکَ مَن فَوقَکَ.

ترجمه: و در مثل آمده است: رحم کن برای کسی که فرو مایه تر از خودت است رحم می کند به شما کسی که از تو ما فوق تر است.

شرح: یعنی باید به زیر دستان و یا کسانی­که فرو مایه تر بوده و یا از خودت کوچک­تر است رحم کرد تا کسانی­که بزرگ­تر بوده و یا مقام و منزلت بلندی داشته و ما فوق ما هستند به ما رحم کنند.

و ضِدُّهَا غِلظَةَ القَلبِ

ضد رقت قلب، غلظت قلب است

هِیَ اَلفظَاظَةُ والقِسَوةُ و لازِمُهَا عَدَمُ التَّأَثُّرِ عَن مَصَائبَ تَلحَقُ الغَیرَ.

ترجمه: غلظت قلب یعنی بد اخلاق و درشتخوی و سنگ دل بودن است و لازمه آن متأثر نشدن از مصائب و گرفتاریهای هایی است که به دیگران اتفاق می افتد.

قال اللهُ تعالی: و لَو کُنتَ فَظَّاً غَلِیظَ القَلبِ لَانفَضُّوا مِن حَولِکَ. (آل عمران/159)

ترجمه: خداوند تبارک و تعالی فرمودند: و اگر می شدی درشت خو، سخت دل، پراکنده می شدند از اطراف تو.

شرح: خداوند در این آیه خطاب به حضرت رسول می­فرمایند که اگر شما زشت خو و ظالم و سخت گیر و سخت دل بودی همه اصحاب تو از اطرافت پراکنده می شدند و با تو سازش نمی­کردند یعنی تند خویی و سخت دلی عملی نکوهیده بوده و همیشه باید تلاش کنیم که این صفت ذمیمه را از خود دور سازیم.

و اَیضاً: ثُمَّ قَسَت قُلُوبُکُم مِن بَعدِ ذلِکَ فَهِیَ کَالحِجَارَةِ اَو اَشَدُّ قَسوةً. (البقره/74)

ترجمه: باز سخت شد دلهای شما بعد از آن پس آنها مانند سنگ اند بلکه زیاده تر در سختی.

شرح: آیه خطاب به قوم یهود است که می­گوید قلبهای شما سخت شد بعد از این­که آیات زنده کردن خداوند، مردگان را با چشم خود دیدید (یعنی شخصی بنام عامیل در حضور چشمان آنها زنده شده و نام قاتلان خود را گفت). بلکه پس از مشاهده آیات، قلبهای شما سخت تر و سنگدل تر شد و دلهای شما همچون سنگ بلکه سخت تر از سنگ است.

 سخن به لطف و کرم با درشتخویی مگوی

 
 که زنگ خورده نگردد به نرم سوهان پاک

(سعدی)

و اَیضاً: فَویلٌ لِلقَاسِیَةِ قُلُوبُهُم مِن ذِکرِ اللهِ. (الزمر/22)

ترجمه: پس ویل باشد آنان را که سخت است دل ایشان از یاد خدا.

و اَیضاً: فَطَالَ عَلَیهِمُ الاَمَدُ فَقَسَت قُلُوبُهُم. (الحدید/16)

ترجمه: پس دراز گشت برایشان مدت، پس سخت شد دلِ ایشان.

شرح: یعنی عمر آنان طولانی شد و آرزوهای دور و دراز در پیش گرفتند و دلهای آنان سخت شد. گفته اند: نتیجه سختی دل غفلت است و نشانه نرمی دل توجه به طاعت.

دلی گر نور معنی نیست روشن

 مخوانش دل که آن سنگ است و آهن

ولی کز گرد غفلت زنگ  دارد

 از آن  دل  سنگ و آهن ننگ  دارد

 (مثنوی)

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: اَلاَ اَنَّ القَسوةَ و غِلَظَ القُلُوبِ فِی الفَدَّادِینَ. (بخاری، مسلم)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: آگاه باشید بدرستیکه سنگدلی و شدت قلبها در صحرا نشینان است.

شرح: یعنی قسوت و سنگدلی از خصلت بادیه نشینان و صحرا نشینان است.

و اَیضاً: فَاِنَّ کَثرَةَ الکَلاَمِ بِغَیرِ ذِکرِ اللهِ قَسوةٌ لِلقَلبِ. (ترمذی)

ترجمه: پس بدرستیکه سخن زیاد بدون ذکر خداوند سنگدلی است.

شرح: یعنی سخنانی­که از یاد و ذکر خدا خالی باشند برای قلب قسوة آورده و انسان را سنگدل می نماید.

و اَیضاً: اِنَّ الکُفرَ والفُسُوقَ و قَسوةَ القَلبِ فِی الفَدَّادِینَ. (امام احمد)

ترجمه: همانا کفر و فسق و سنگدلی از خصلت صحرا نشینان است.

و اَیضاً: لا تُکثِرُوا الکَلاَمَ بِغَیرِ ذِکرِ اللهِ فَتَقسُو قُلُوبُکُم فَاِنَّ القَلبَ القَاسِیَ بَعِیدٌ مِنَ اللهِ و لکِن لا تَعلَمُونَ.(مصنف ابن ابی شیبه ج13/ص193 از سخنان حضرت عیسی ابن مریم)

ترجمه: سخن را زیاد نکنید بدون ذکر پروردگار، پس قلبهای شما سنگدل می شود بدرستیکه قلب سنگدل از خداوند دور است و اما شما نمی­دانید.

و قَالَ الاَمَامُ اَبُو مَنصُورِ: اَلعِظَةُ کَلاَمٌ یُلَیِّنُ القُلُوبَ القَاسِیَةَ و یُرَغِّبُ الطَّبائِعَ النَّافِرَةَ. (تفسیر روح البیان ج2/ص160)

ترجمه: امام ابومنصور ماتردیدی فرمودند: پند کلامی است که قلبهای سخت را نرم می کند و طبائع متنفر را ترغیب می­کند.

شرح: یعنی پند و نصیحت می­توانند قلبهای سخت را نرم کرده و طبیعت های متنفر را ترغیب نماید. پس نصیحت برای کسانی که قسوت قلب دارند ضروری است و حتماً باید سنگدلان را مورد نصیحت قرار داد تا با غلظت قلب از راه راست منحرف نشوند.

بَیَانُ الزُّهدِ

بیان زهد

هُو اَلاِعرَاضُ عَن طَلَبِ زَخَارِفِ الدُّنیَا، والاِشتَغَالُ بِمَا اَمَرَهُ المَولی.

ترجمه: روی برگرداندن از طلب زینت های دنیا و مشغول شدن به اعمالی که آن را خداوند امر کرده است را زهد می­گویند.

قَالَ اللهُ تَعَالی: اَلمَالُ والبَنُونَ زِینَةُ الحَیَاةِ الدُّنیَا والبَاقِیَاتُ الصَّالِحَاتُ خَیرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَواباً و خَیرٌ اَمَلاً. (الکهف/46)

ترجمه: مال و فرزندان آرایش و زینت زندگانی دنیاست و (لیکن) اعمال صالح که تا قیامت باقی است بسی بهتر و خوب تر است نزد خدا از روی ثواب و خوب تر است از جهت امید داشتن.

و اَیضاً: و مَا هَذِهِ الحَیَاةُ الدُّنیَا اِلاَّ لَهوٌ و لَعِبٌ و اِنَّ الدَّارَ الآخِرةَ لَهِیَ الحَیَوانُ لَو کَانُوا یَعلَمُونَ. (العنکبوت/64)

ترجمه: و نیست زندگانی این دنیا مگر بازی و بیهوده، و هر آئینه سرای آخرت، همان است سرای حیات ابدی، اگر فهم و شعور داشته باشند.

شرح: به این دلیل سرای آخرت، سرای زندگی ابدی است که بعد از زندگی این جهان وپایان عمر مرگ وجود دارد و پایان پذیر است اما زندگی در جهان آخرت پایان پذیر نیست و مرگ در آن وجود ندارد و ابدی است.

و اَیضاً: فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الحَیَاةُ الدُّنیَا و لا یَغُرَّنَکُم بِاللهِ الغَرُورُ. (القمان/23)

ترجمه: پس فریب ندهد شما را زندگانی دنیا و فریب ندهد شما را به عفو وکرمِ خدا شیطان.

شرح: خداوند کریم در این آیه خطاب نموده می­فرمایند که زینت ها و زخارف وآمال و متاع های دلفریب دنیا شما را فریب ندهد به این بهانه که شما را امیدوار توبه و مغفرت خداوند نموده و به معاصی و گناه جسور نموده و از مرگ و قبر واحوال و سختی های قیامت غافل نماید (در حالی که در انسان خوف و رجاء هر دو باید باشد) پس اگر انسان ها مواظب نباشند دنیا و شیطان هر دو، انسان ها را فریب خواهند داد، اما اکثریت انسانهای این برهه از زمان فریب زندگانی دنیوی را خورده اند و شیطان نیز با القاء این فکر که در آخر می توان توبه کرد و خداوند غفار وکریم است آنه را فریب داده است ،مردمان این زمان مشغول جمع اموال و دنیا هستند، شیطان دنیا را به چشم انسان ها آنقدر مزین نموده که همگی را به دنبال آن کشانده است و با وسوسه های خود از طاعت وعبادت خالق باز داشته است ما با چشمان خود می بینم که مساجد از نمازگزاران خالی شده و در بعضی از مساجد تنها چند نفر پیر هستند که یکی مؤذن و دیگری امام است و در بعضی از مساجد تنها امام است که به مسجد می آید و دیگر هیچ، عمل به دستورات شریعت به پائین ترین سطح خود رسیده است. و اکثریت مردم مشغول عمل خلاف شریعت هستند ربا و شراب و غیره در جامعه بیداد می­کند. علّت همه اینها دنیا و شیطان است مردمان این زمان تنها دنیا را می بینند. اگر دنیا داشته باشند همه چیز دارند و اگر دنیا ندارند هیچ ندارند و با این فکر و خیال به ورطه هلاکت کشانده شده و از بین می روند و چندان توجهی به هشدار ایزد باریتعالی که خالق مخلوقات است ندارند. ای انسانها بیائید به هشدار خداوند توجه نموده و خود را بازیچه دنیا قرار ندهیم و به وسوسه های دشمن همیشگی خود شیطان رجیم گوش فرا ندهیم اگر به این هشدار توجه ننمائیم عاقبت سرافکنده و شرمسار خواهیم شد.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: کُن فی الدُّنیَا کَاَنَّکَ غَرِیبٌ اَو عَابِرُ سَبِیلٍ و عُدَّ نَفسِکَ فِی اَهلِ القُبُورِ.(الجامع الصغیر ج2/ص399)

ترجمه: حضرت رسول صلوات الله علیه و سلم فرمودند:  در دنیا همانند  غریبه و یا مسافر عبور کننده باش و خود را از اهل قبور محسوب نما.

شرح: وقتی که انسانی به جایی مسافرت رود در آن مکان برای خود هیچ امکاناتی تهیه نمی­کند و هر وقت آماده حرکت است. پس انسانهایی که به این دنیا قدم گذاشته اند همانند مسافری هستند که در حال سفر هستند و عابری هستند که در حال عبور از این دنیای فانی به دنیای باقی هستند و هیچوقت همیشگی نخواهند بود انسان باید در این دنیا همانند مسافر زندگی کند و در همه حال آماده حرکت و مسافرت بوده و در همه حال همّ و غمش تهیه زاد و آذوقه مسافرت باشد و تلاش نماید که با تهیه زاد بیشتر که آن نیز عمل به دستورات خداون متعال است و وقتی که به پایان سفر رسید هیچگونه مشکلی نداشته باشد.

و اَیضاً: مَا اَخشَی عَلَیکُم اَلفَقرَ و لکِنِّی اَخشَی عَلَیکُم اَلتَّکَاثُرَ. (الجامع الصغیر ج2/ص477)

ترجمه: من از شما بخاطر فقر نمی­ترسم و اما من می­ترسم بر شما از تکاثر.

شرح: تکاثر یعنی رقابت با یکدیگر بخاطر جمع آوری اموال.

و اَیضاً: اَلزُّهدُ فِی الدُّنیَا یُرِیحُ القَلبَ والبَدَنَ والرَّغبَةُ فِیهَا تُکثِرُ الهَمَّ والحُزنَ. (الجامع الصغیر ج2/ص281)

ترجمه: زهد و ترک دنیا دل و بدن را راحت می­کند و علاقه و حرص به دنیا غم و حزن را افزون می نماید.

و اَیضاً: اَلزَّهَادَةُ فِی الدُّنیَا لَیسَت بِتَحرِیمِ الحَلاَلِ و لاَ  اِضَاعَةُ المَالِ و لکِنَّ الزَّهَادَةُ فِی الدُّنیَا اَن لاَ تَکُونَ بِمَا فِی یَدَیکَ اَوثَقُ مِنکَ بِمَا فِی یَدِ اللهُ. (الجامع الصغیر ج2/ص281، ترمذی، ابن ماجه)

ترجمه: پارسائی و زهد در دنیا با حرام کردنِ حلال و یا تلف و نابود کردن مال نیست و بلکه پارسایی و زهد در دنیا آن است که شما به چیزی که در دستت است مطمئن تر نباشی نسبت به چیزی که در نزد خداوند است.

شرح: یعنی نباید فکر کرد که زهد تنها تحریم حلال و یا اتلاف اموال است یعنی چیزی که حلال بوده آنرا تحریم نماید مثلاً گوشت چیز حلالی است اما شخص به خاطر زهد گوشت را تحریم نماید این عمل زهد و پارسائی نیست بلکه زهد آن است که به اموالی که در دست داری نسبت به اموالی که در نزد پروردگار است مطمئن تر نباشی. مثلاً اگر یک کیسه برنج داشته باشی نباید اطمینان حاصل کرد و گفت که چون من یک کیسه برنج دارم هیچ غمی ندارم و اگر آن برنج نبود دنیای غم و اندوه را احساس کرده و فکر نمائی که دیگر از گرسنگی خواهی مرد. بلکه بر رزقی باید اطمینان کرد که نزد پروردگار است. و این پروردگار است که رزق و روزی همه مخلوقات را می­رساند چون خداوند متعال در قرآن می فرمایند: «وَ مَا مِن دَابَّةٍ فِی الاَرضِ اِلَّا عَلَی اللهِ رِزقُهَا» یعنی هیچ جنبنده ای در روی زمین نیست جز آن که روزیش بر خداست  زهد حقیقی این است.

و اَیضاً: مَن زَهَدَ فِی الدُّنیا عَلَّمَهُ اللهُ بِلاَ تَعَلُّمٍ و هَدَاهُ بِلاَ هَدَایَةٍ و جَعَلَهُ بَصِیرا و کَشَفَ عَنهُ العَمَی. (الجامع الصغیر ج2/ص528)

ترجمه: هر کس در دنیا زهد کند خداوند به او می آموزد بدون اینکه بیآموزد و او را هدایت می کند بدون اینکه راهنما و هادی داشته باشد و او را با بصیرت می گرداند و عمی (کوری) را از او کشف می نماید.

شرح: یعنی هر کس در دنیا طریقه زهد در پیش گیرد و زاهد باشد بدون اینکه نزد معلمی رفته و تلمذی نماید خداوند به او علم عطا خواهد نمود و نیز بدون این­که راهنما و هادی داشته باشد خداوند او را به راه مستقیم هدایت نموده و او را با بصیرت خواهد گردانید و نیز چیزهائی که از دید دیگران پوشیده است را کشف نموده و به او عیان خواهد کرد. زهد مسلکی است که خیلی چیز در آن نهفته است و هر کس زاهد باشد به سعادت نائل شده است، زهد بصیرت است، زهد هدایت است، و زهد خوشبختی است.

و ضِدُّهُ حُبُّ الدُّنیا

ضد زهد دوست داشتن دنیا است

هُو صَرفُ العَبدِ غَایَةَ وُسعِهِ لِجَمعِ الاَموالِ و حُزنُهُ عَلی فِقدِهَا.

ترجمه: صرف کردن بنده نهایت تلاش خود را جهت جمع آوری اموال و محزون شدن از فقدان اموال را حب دنیا می­گویند.

قَالَ اللهُ تعالی: تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنیا واللهُ یُرِیدُ الآخِرَةَ. (الانفال/67)

ترجمه: خداوند تعالی فرمودند: شما می­خواهید متاع دنیا را و خداوند می­خواهد آخرت را.

و اَیضاً: قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الحَیَاةَ الدُّنیا یَا لَیتَ لَنَا مِثلَ مَا اُوتِیَ قَارُونَ اِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ.  (القصص/77)

ترجمه: و گفتند آنان­که طلب می­کردند زندگانی دنیا را ای کاش ما را باشد مانند آنچه داده شده است قارون را، هر آئینه وی صاحب اموال بزرگ است.

و اَیضاً: بَل تُؤثِرُونَ الحَیَاةَ الدُّنیا والآخِرَةُ خَیرٌ و اَبقی. (الاعلی/16)

ترجمه: بلکه اختیار می­کنید زندگانی این جهان را و آخرت بهتر است و پاینده تر است.

شرح: آیه خطاب به کسانی است که به دنیا مشغول بوده و در حب دنیا غوطه ور شده اند و از آخرت و امور آن غافل مانده اند.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: حُبُّ الدُّنیا رَأسُ کُلِّ خَطِیئَةٍ. (الجامع الصغیر ج1/ص223)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: دوست داشتن دنیا رأس همه خطاهاست.

شرح: یعنی اکثر خطاهایی که از انسان صادر می­شود به خاطر حب دنیا و دوستی پول است انسان ربا می خورد به خاطر پول است دزدی می­کند به خاطر دنیا و پول است، شراب می­فروشد به خاطر دنیاست بعضی وقتها به خاطر دنیا دروغ می­گوید، مرتکب قتل می­شود و سایر خطاها که بیشتر آنها به­خاطر پول و دنیا پرستی است، انسانهایی هستند که به­خاطر پول، ناموس و شرف خود را زیر پا نهاده و عزت و انسانیت خود را بر باد داده و به عمل شنیع زنا تن می­دهند تا درهمی بدست آورند. با چشمان خود می ­ینند که چطور شرفش زیر پا نهاده می­شود اما چون نفع دنیوی دارند آنرا نادیده گرفته و با چشمان بسته از کنار آن رد می­شوند خلاصه سخن آن­که دنیاپرستی و حب دنیا رأس همه خطاها و مفاسد است.

و اَیضاً: حُلوةُ الدُّنیَا مُرَّةُ الآخِرَةِ، و مُرَّةُ الدُّنیَا حُلوةُ الآخِرَةِ. (امام احمد)

ترجمه: شیرینی دنیا تلخی آخرت است و تلخی دنیا شیرینی آخرت.

شرح: یعنی هر کس تمام لذات دنیوی را دیده و به انواع مفاسد روی آورده و دنیا برایش خوش گذشته باشد و در این دنیا هیچ ناراحتی و غمی نداشته و تنها دنیا را با چشمانش دیده و چشم از آخرت بسته باشد، آخرت برایش تلخ بوده و عذاب آن همه اعمال ناشایست را خواهد دید. اما در این دنیا انواع مشقات را متحمل شده و از لذائذ و خوشی های دنیوی چشم پوشیده و به آخرت روی آورده باشد در روز قیامت پاداش این مشقات را دریافت نموده و در جنت جاویدان، سرای ابدی نیکوکاران با خوشی و خرّمی و بدور از هر گونه غم و غصه زندگی خواهد نمود. و به دیدار ذات خداوند تبارک و تعالی مفتخر خواهد شد.

و اَیضاً: اَلدُّنیَا دَارُ مَن لاَ دارَ لَهُ و مَالُ مَن لاَ مَالَ لهُ و لَهَا یَجمَعُ مَن لاَ عَقلَ لَهُ. (الجامع الصغیر ج2/ص260)

ترجمه: دنیا سرای کسی است که سرائی ندارد و مال کسی است که مالی ندارد و برای دنیا اندوخته می­کند کسی که عقل ندارد.

شرح: یعنی کسانی به دنیا دل می بندند که عقل نداشته و تنها فکرشان این دنیای فانی است و خانه و کاشانه و همه چیز آنها دنیا بوده و سرا و جائی در آن دنیا ندارند.

و اَیضاً: اَلدُّنیَا حَرَامٌ عَلی اَهلِ الآخِرَةِ، والآخِرَةُ حَرَامٌ عَلی اَهلِ الدُّنیَا و الدُّنیَا و الآخِرَةُ حَرَامٌ عَلی اَهلِ اللهِ. (الجامع الصغیر ج2/ص259)

ترجمه: دنیا حرام است برای اهل آخرت، و آخرت حرام است برای اهل دنیا و دنیا و آخرت حرام است برای اهل الله.

شرح: دنیا و حب دنیا برای کسانی که اهل آخرت بوده و خواستار سعادت اُخروی هستند و همّ و غمش آخرت باشند دنیا برایش حرام است یعنی اینها نباید دنبال دنیا بروند. و آخرت برای اشخاصی که اهل دنیا بوده و تنها خواستار دنیا هستند حرام است و در آخرت بدبخت و زبون خواهند بود. اما اشخاصی که تنها خواستار رضایت خداوند تبارک و تعالی بوده و از همه چیز دیگر بیزار باشند برای این اشخاص هم دنیا حرام است و هم آخرت.

و اَیضاً: اَلدُّنیَا سِجنُ المُؤمِنِ و جَنَّةُ الکَافِرِ. (امام احمد، مسلم، ترمذی)

ترجمه: دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است.

شرح: روزی حضرت شیخ الاسلام حافظ ابن حجر از کوچه ایی رد می شد و علماء و فضلاء او را تکریم کرده و احترام خاصی نسبت به او داشتند. در این میان یک یهودی روغن فروش نزد شیخ آمد با موهای ژولیده و لباسهای کهنه و کثیف در نهایت ذلت و خواری، از افسار مرکب شیخ گرفت و گفت: ای شیخ پیغمبر شما گفته است. که این دنیا زندان مسلمانان و بهشت کافرانست آیا شما با این­که میان این همه نعمت و در نهایت عزت هستی دنیا برایت زندان است. من که یک تکه نان برای خوردن ندارم برایم بهشت است؟ حضرت ابن حجر بلافاصله فرمودند: ای کافر گرچه من در این دنیا صاحب نعمت فراوان و حرمت بی پایان هستم اما اینها به نسبت آسایش و مقامی­که در آخرت دارم زندان است. اما شما در این دنیا با این­که در نهایت فقر و ذلّت هستی این زندگی نسبت به عذاب و ذلالتی که در قیامت در انتظار توست جنت است به برکت این سخنان گهربار و زیبا آن یهودی مشرف به اسلام شد و ایمان آورد.

و اَیضاً: اَلدُّنیَا سِجنُ المُؤمِنِ و سَنَتُهُ فَاِذا فَارَغَ الدُّنیَا فَارَقَ السِّجنَ والسَّنَة. (الجامع الصغیر ج2/ص260)

ترجمه: دنیا زندان مؤمن و قحطی اوست، اگر از دنیا فارغ شود از زندان و قحطی خلاصی خواهد یافت.

بَیَانُ الاِخلاَصِ

بیان اخلاص

هُو تَخلِیصُ القَلبِ عَن شَائِبَةِ الشِّرکِ فِی العِبَادَةِ.

ترجمه: پاک کردن و رهانیدن قلب را از عیب و شائبه شرک در عبادت اخلاص می­گویند.

قَالَ اللهُ تَعَالی: فَاعبُدِاللهَ مُخلِصاً لَّهُ الدِّینَ اَلا للهِ الدِّینُ الخالِصُ. (الزمر/2)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: پس عبادت کن خدای را خالص کرده، برای اوست پرستش کردن خالص، آگاه باش برای خداست پرستش کردن خالص.

شرح: مخاطب حضرت رسول الله صلی الله علیه و سلم است و مراد امت است که مأموراند بآن­که طاعت خود را از شرک و ریا خالص سازند و تنها خداوند تبارک و تعالی سزاوار است که طاعتش خالص باشد زیرا او متفرد است بصفت الوهیت.

و اَیضاً: و مَا اُمِرُوا اِلاَّ لِیَعبُدُوا اللهَ مُخلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَآءَ. (البیّنه/5)

ترجمه: در حالی که جز این بدیشان دستور داده نشده است که مخلصانه و حق گرایانه خدای را بپرستند و تنها شریعت او را آئین (خود) بدانند.

و اَیضاً: و لَاُغوِیَنَّهُم اَجمَعِینَ اِلاَّ  عِبَادَک مِنهُمُ المُخلَصِینَ. (الحجر/40)

ترجمه: و البته گمراه سازم ایشان را همه یکجا، مگر بندگان مخلص تو از ایشان.

شرح: شیطان می­گوید که من انسانها را با انواع دسیسه، مکر و حیله گمراه می سازم مگر بندگان مخلص خداوند را که از شوائب شرک جلی و خفی خالص بوده و مکر و فریب در ایشان اثر نکند. یعنی شیطان تنها در صورتی نمی­تواند انسانها را گمراه سازد که اعمال و کردار آنها خالص باشد و با صدق و صفا و بدون هیچگونه شائبه و ریا عمل کنند. اما اگر اعمال بندگان خداوند خالص نبوده باشد شیطان با تمام توان و کوشش سعی خواهد کرد تا انسانها را از راه راست منحرف نموده و در عاقبت نیز گمراه و بدبخت  نماید.

و اَیضاً: اَلاِخلاَصُ سِرِّی اِستَودَعتُهُ قَلبَ مَن اَحبَبتُ مِن عِبَادِی، لاَ یُطَّلِعُ عَلَیهِ مَلَکٌ فَیَکتُبُهُ و لاَ شَیطَانٌ فَیَفسِدُهُ. (حدیث قدسی)

ترجمه: خداوند عزوجل در حدیث قدسی می­فرمایند: اخلاص سِرّ من است. من او را ودیعه می گذارم در قلب کسی که دوست دارم از بندگانم. به آن آگاهی نمی یابد فرشته تا او را بنویسد و نیز آگاهی نمی یابد شیطان تا آن را فاسد و تباه کند.

شرح: یعنی اخلاص سری است که خداوند تبارک و تعالی در قلب بنده ایی که دوست می دارد آنرا جای می­دهد و هیچ­کس از آن آگاهی نمی یابد نه فرشته برای نوشتن و نه شیطان برای گمراه نمودن. خلاصه اخلاص سری است که خداوند آنرا مستقیماً در قلب بنده محبوب خود قرار می­دهد.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: مَن قَالَ: لاَ اِلهَ اِلاَّ الله مُخلِصاً دَخَلَ الجنَّةَ. (الجامع الصغیر ج2/ص536)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: هر کس خالص و بدون ریا لا اله الا الله بگوید به جنت داخل می­شود.

و اَیضاً: مَن اَخلَصَ للهِ اَربَعِینَ یَوماً ظَهَرَت یَنابِیعُ الحِکمَةِ مِن قَلبِهِ عَلی لِسَانِهِ. (الجامع الصغیر ج2/ص510)

ترجمه: هر کس خالص کند (اعمال خود را) برای خداوند چهل روز، ظاهر می شود چشمه های حکمت از قلبش به زبانش.

شرح: یعنی چشمه های حکمت از قلب او به زبان او جاری شده و با حکمت سخن خواهد گفت.

و اَیضاً: اَخلِص دِینِکَ یَکفِکَ القَلِیلَ مِنَ العَمَلِ. (الجامع الصغیر ج1/ص24)

ترجمه: خالص کن دین خود را ، عملِ کم (همراه با اخلاص) برای تو کافی است.

شرح: عمل انسان اگرچه کم است امّا اگر خالص و بدون ریا باشد برای سعادت و خوشبختی او کافی است. انسان هر چند اعمال بیشتر انجام دهد و مشقات بیشتر بکشد اما خالص برای رضای ایزدمنان نباشد فایده ایی ندارد و او را به خوشبختی و سعادت نمی رساند پس هر عملی که انسان انجام می­دهد تنها برای رضایت خداوند انجام دهد.

و اَیضاً: اَخلِصُوا اَعمَالِکُم للهِ فَاِنَّ اللهَ لاَ یَقبَلُ اِلاَّ مَا خَلُصَ لَهُ. (الجامع الصغیر ج1/ص24)

ترجمه: خالص کنید عملهای خود را برای خداوند، پس بدرستیکه خداوند هیچ عملی را قبول نمی­کند مگر اینکه خالص برای خودش باشد.

و ضِدُّهُ اَلرِّیَاءُ

ضد اخلاص ریاء است

هُو فَعلُ الخَیرِ لِاِرَائَةِ غَیرِ اللهِ تَعَالی و اِسمَاعِهِ.

ترجمه: انجام عمل خیر برای نشان دادن و شنواندن به غیر خداوند را ریاء می­گویند.

قَالَ اللهُ تَعَالی: لا تُبطِلُوا صَدَقَاتِکُم بِالمَنِّ و الاَذی کَالَّذِی یُنفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ. (البقره/264)

ترجمه: خداوند تعالی فرمودند: تباه مکنید خیراتِ خود را بمنت نهادن و آزرده کردن همچون کسیکه خرج می­کند مال خود را برای نشان دادن به انسانها.

شرح: خداوند در این آیه مؤمنان را خطاب قرار داده و می فرمایند که ای مؤمنان مزد و ثواب صدقات و خیرات خود را با منت نهادن بر درویشان تباه نکنید و نیز می­فرمایند که تباه نکنید با ایذا و آزار رساندن بدرویشان. نه به زبان او را بگدائی سرزنش کنید نه به فعل که روی ترش کرده چین بر جبین افکنید چون اگر درویش نباشد توانگر مظهر صفت جود و کرم نمی تواند باشد.

بار فقر ار افکنی از یک تن

 بار منت منهش بر گردن

چون عطا بخش خدا آمد و بس

 به که دانا نه نهد منت کس

در کرم حیله گری بیش نه
ج
 جود را ره گذری پیش نه

(مثنوی)

و اَیضاً: یُرَآؤنَ النَّاس و لاَ یَذکُرُونَ اللهَ اِلاَّ قَلِیلاً. (النساء/142)

ترجمه: منافقان همیشه ریا می­کنند و ذکر خدای را بر جای نمی­آورند، نماز نمی خوانند مگر اندک، آن را نیز جهت ریا و نشان دادن به دیگران.

و اَیضاً: اَلَّذِینَ هُم یُرَآءُونَ. (الماعون/6)

ترجمه: آنانکه ایشان ریا می­کنند.

شرح:

گفت پیغمبر به یک صاحب ریا

 صَلِّ اِنَّکَ لَم تُصَلِّ یا فَتَی

از   برای  چاره   این   خوفها

 آمد اندر هر نمازی اِهدِنا

کین نمازم را میا میز ای خدا

 با نماز ضَالِّین و اهل ریا

 (مثنوی)

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: اِنَّ المُرَائِی یُنَادی عَلَیهِ یَومَ القِیَامَةِ یَا فَاجِرُ یَا غَادَرَیا مُرَائِی ضَلَّ عَمَلُکَ و حَبِطَ اَجرُکَ اِذهَب فَخُذ اَجرَکَ مِمَّن کُنتَ تَعمَلُ لَهُ.(تفسیر الشعراوی ج1/ص1891)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: بدرستی­که ریاکننده صدا زده می شود او را روز قیامت یا فاجر، یا خائن، یا ریا کننده، ضایع شد عملت و تباه شد اجرت، برو و بگیر اجرت را از کسی که برایش عمل می­کردی.

و اَیضاً: اَخوفُ مَا اَخَافُ عَلَیکُم اَلرِّیَاءُ والشُّهرَةُ الخَفِیَّةُ.(مشکاة المصابیح ص455)

ترجمه: خوفناک ترین چیزی­که من از شما می ترسم ریا و شهرت خفی (ریا) است.

شرح: شدیدترین ترسی که حضرت رسول از امت خود داشت ریا و شهرت خفی بود شهرت خفی یعنی این­که کسی از دل، مشهور شدن خود را خواستار باشد و در دل ستایش شدن و مدح شدن خود را بخواهد اینگونه اعمال، اعمالی است که پیامبر اکرم را شدیداً به هراس انداخته که مبادا امتش به سبب این اعمال هلاک شوند.

و اَیضاً: لا یَقبَلُ اللهُ عَمَلاً فِیهِ مِقدَارُ ذَرَّةٍ مِن رِیَاءٍ.

ترجمه: قبول نمی­کند خداوند عملی را که در آن ذره ایی ریا باشد.

شرح: مسلمانان بزرگوار، قبل از هر چیز به مفهوم این حدیث باید فکر نمائیم و سپس به اعمال خود نظر افکنیم و بعداً قضاوت نمائیم که آیا در اعمالی که انجام داده ایم ریا وجود دارد و یا خیر اگر ندارد جای خوشبختی است و اگر دارد اعمال ما مورد قبول خداوند نبوده و توبه نمائیم و اعمالی را انجام دهیم که بدون ریا باشد.

و اَیضاً: اِنَّ اَدنَی الرِّیَاءِ شِرکٌ. (ابن ماجه)

ترجمه: بدرستی­که پست ترین (کوچک­ترین) ریا شرک است.

شرح: یعنی گناه ریا آنقدر زیاد است که کوچک­ترین آن شرک به خداوند است اگر ما، در اعمال خود ریا داشته باشیم کوچک­ترین گناهی که نمودیم این است که به خداوند شریک نسبت داده ایم.

و اَیضاً: مَن سَمَّعَ، سَمَّعَ اللهُ بِهِ، و مَن رایا رَایَا اللهُ بِهِ. (مشکاة المصابیح ص454)

 ترجمه: کسی که برای شهرت طلبی عملی را انجام دهد، خداون به سبب آن عمل او را مشهور می­گرداند و کسی که از روی ریا عملی انجام دهد خداوند به سبب آن عمل به او ریا کرده و به سمع مردم می­رساند.

شرح: یعنی خداوند آن شخص را به جهت عبادتی که از روی ریا و جهت شهرت طلبی انجام داده بین اهل عرصات در روز قیامت مشهور گردانیده و در مقابل همه خلائق سرافکنده خواهد نمود و نیز هر کس جهت اظهار و دید مردم عبادتی را انجام دهد خداوند به گوش خلائق خواهد رساند که این شخص، شخصی ریاکار و حیله گر است و به این وسیله در روز قیامت رسوا خواهد شد.

امام محمد غزالی در کتاب الاربعین می فرمایند:

حقیقت ریا این است که انسان بخواهد به وسیله عبادت یا اعمال نیکو در دل مردم مقام و منزلتی پیدا کند. پس هر قدر نیت ریاکار بدتر و فاسدتر باشد، گناه ریاکار بیشتر و بزرگتر است، نیت بعضی از ریاکاران تسخیر دلهای مردم است و بعضی دیگر می خواهند بوسیله ریا خودشان را مورد اعتماد به مردم معرفی کنند تا امانتها و اموال وقف و ثروت یتیمان را نزد ایشان امانت بگذارند و در آن خیانت کنند و این ریا بدتر و خبیث تر است و نیت بعضی دیگر این است که زنان و کودکان را دور خود جمع کنند و بدین وسیله امکانات فسق و فجور را فراهم سازند. یا از این راه ثروتی را جمع کرده در باده گساری و عیاشی به مصرف برسانند و این نوع بدترین و خبیث ترین ریاها است زیرا عبادت خدا وسیله عصیان گردیده است والعیاذ بالله تعالی منه.

بَیَانُ الذِّکرِ

بیان ذکر

هُو اِحضَارُ العَبدِ عَظَمَةَ رَبِّهِ فِی الجَنَانِ، اَو اِجرَاءُ اِسمِهِ فِی اللِّسَانِ.

ترجمه: احضار بنده عظمت پروردگار را در قلب و یا جاری نمودن نام پروردگار در زبان را ذکر می­گویند.

شرح:

باش دایم ای پسر در یاد حق
ج
 گر خبر داری زعدل و داد حق

زنده دار از ذکر صبح و شام را
ج
 در تغافل  مگذران  ایام  را

یاد حق آمد غذا این روح را
ج
 مرهم آمد این دل مجروح را

یاد حق گر مونس جانت بود

 کی هوای  کاخ  ایوانت  بود

تمام اعمال بندگان مقید شرائطی است اگر شخصی بخواهد عبادتی را برجای آورد حتما باید شرایط آن را بر جای آورد اما ذکر عبادتی است بدون قید و شرط. برای ذکر خداوند هیچ پیش شرطی وجود ندارد و در همه حال و در همه اوقات می­توان خدا را ذکر نمود و خداوند را به یاد داشت.

در ذکر خداوند تبارک و تعالی پنج خصلت پسندیده وجود دارد. اول اینکه در ذکر رضای پروردگار وجود دارد. دوم ذکر به طاعات حریص می­کند. سوم در ذکر دوری از شیطان وجود دارد اگر خالص خدای را ذکر کند. چهارم در ذکر رقت قلب وجود دارد. و پنجم ذکر او را از معاصی باز می دارد. (تنبیه الغافلین)

قَالَ اللهُ تَعَالی: اُذکُرُوا اللهَ ذِکراً کَثِیراً. (الاحزاب/41)

ترجمه: خداوند تبارک و تعالی فرمودند: یاد کنید پروردگار را خیلی زیاد.

شرح: خداوند در این آیه می فرمایند: ذکر خدای را زیاد و در همه احوال برجای آورید و حالات انسان از چهار حالت خالی نیست یا اینکه در طاعت باشد و یا در معصیت و یا در نعمت و یا در شدت و سختی. اگر در طاعت باشد یا ذکر خداوند، از خداوند خواستار توفیق و قبولیت طاعت را خواستار باشد. اگر در معصیت باشد خداوند را دعا کند که من از این­کار بپرهیزم و خواستار توبه باشد اگر در نعمت باشد با ذکر خداوند شکر نعمات را برجای آورد و اگر در گرفتاری و سختی است با ذکر خداوند خواستار صبر باشد. (تنبیه الغافلین)

و اَیضاً: فَاذکُرُواللهَ قَیَاماً و قُعُوداً و عَلی جُنُوبِکُم. (النساء/103)

ترجمه: پس یاد کنید خدا را ایستاده و نشسته و بر پهلوهای خویش.

شرح: مراد یاد کردن خداوند است در همه احوال، در حال نشستن و برخاستن و خوردن و نوشیدن، خوابیدن و در حال راه روی و….

گفت بلبلان را دیدم که بنالش در آمده بودند از درخت… و بهائم از بیشه، اندیشه کردم که مروت نباشد همه در ذکر و تسبیح و من بغفلت خفته. (گلستان سعدی)

و اَیضاً: واذکُر رَبَّکَ فِی نَفسِکَ تَضَرُّعاً و خِیفَةً. (الاعراف/205)

ترجمه: و یاد کن پروردگار خود را در ضمیر (درون) خود به زاری و ترس کاری.

شرح: یعنی خداوند را به زاری و ترس یاد کنیم با زاری یاد کنیم به امید فضل خداوند و با ترس یاد کنیم از بیم عدل خداوند. اگر خداوند به جهت اعمال ناشایستی که انجام داده­ایم ما را مورد عتاب قرار داده و عذاب دهد عدل خود را بر جای آورده است نه اینکه ظلم کرده باشد.

و اَیضاً: فَاذکُرُونِی اَذکُرکُم. (البقره/152)

ترجمه: پس یاد کنید مرا، یاد کنم شما را.

شرح: خداوند تبارک و تعالی در این آیه می­فرمایند: شما مرا به اطاعت یاد کنید و اطاعت نمائید تا من نیز شما را به مغفرت یاد نموده و مغفرت نمایم.

در تفسیر حسینی آمده است: ذکر کمال محبت است که آنرا عشق خوانند و مراد از این ذکر نه ذکر زبان است بلکه ذکر دل و جان است. و در نهایت حال از سلطان العارفین رحمة الله علیه پرسیدند که چرا از شما ذکر زبان کمتر می شنویم فرمود که زبان بیگانه است که در میان نگنجد.

جز یاد توام از دل ناشاد  برفت

 و زسینه هوای گل و شمشاد برفت

مستغرق ذکر تو چنانم که دگر

 در ذکر توام غیر از تو از یاد برفت

حضرت خواجه عبدالله انصاری در مقامات العارفین می فرمایند: ذکر سه است: بلسان و بجنان و بجان. ذکر بلسان عادت است و ذکر بجنان عبادت است و ذکر بجان سعادت.

 در عشق تو گه مست و گهی پست شدم

 
 بر یاد تو گه نیست گهی هست شدم

 
 در پستی و  در نیستیم  گر  نگری

 
 یکبارگی ای  نگار از دست  شدم

 

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: ذِکرُ اللهِ شِفَاءُ القُلُوبِ. (الجامع الصغیر ج2/ص264)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: یاد خداوند شفای دلهاست.

شرح: یعنی با ذکر خداوند می توانیم قلب خود را از اعمال و رذائلی که توسط شیطان لعین در دل ما جای گرفته و نور قلب را رو به خاموشی سوق داده است، شفا داده و صاف و زلال نمائیم.

و اَیضاً: اَلذِّکرُ خَیرٌ مِنَ الصَّدَقَةِ. (الجامع الصغیر ج2/ص265)

ترجمه: ذکر بهتر است از صدقه.

و اَیضاً: اُذکُرِالله فَاِنَّهُ عَونٌ لَکَ عَلی مَا تَطلَبُ. (ابن عساکر)

ترجمه: پروردگار را ذکر کن پس آن (ذکر) کمک است به چیزی که طلب می­نمائی.

و اَیضاً: اُذکُرُوا الله ذِکراً یَقُولُ المُنافِقُونَ اِنَّکُم تُرَاءُونَ. (الجامع الصغیر ج1/ص61)

ترجمه: خدا را یاد نمائید خیلی زیاد تا منافقان بگویند که شما ریا می­کنید.

شرح: اگر انسان چندین مدت ذکر خداوند را بر زبان جاری ساخته و در همه حال مشغول ذکر خداوند باشد عاقبت عاشق ذکر و یاد خداوند شده بی اختیار در همه حال خداوند را ذکر کرده و بی اختیار با صدای بلند الله، الله خواهد گفت در این حال منافقان به او خواهند گفت که ریا می­کند و به جهت دید مردم در انظار مردم الله می­گوید اما در حقیقت ذکر این شخص خالص ترین ذکرهاست و هیچ ریائی در آن وجود ندارد. پیامبر اکرم می فرمایند که تا این درجه (یعنی تا وقتی که منافقان بگویند ریا می­کند) پروردگار را ذکر نمائید یعنی در همه حال ذاکر باشید تا به حقیقت آن پی برده و عاشق پروردگار شوید.

طریق درویشان ذکر است و شکر و خدمت و طاعت و ایثار و قناعت.(گلستان سعدی)

و اَیضاً: اَلذِّکرُ الَّذِی لاَ تَسمَعُهُ الحَفَظَةُ یَزِیدُ عَلَی الذِّکرِ الَّذِی تَسمَعُهُ الحَفَظَةُ سَبعِینَ ضِعفاً. (الجامع الصغیر ج2/ص265)

ترجمه: ذکری که نمی­شنوند فرشتگان آنرا، زیاد می­شود (برتر است) بر ذکری که می­شنوند فرشتگان آنرا هفتاد بار.

شرح: یعنی ذکری که در دل گفته می­شود خیلی بهتر و ثوابش بیشتر است. فرشتگان چیزهایی را می­شنوند که بر زبان جاری شود اما چیزی که بر زبان جاری نباشد و تنها در دل باشد آنرا نمی­شنوند ونمی­نویسند، ذکری که در دل گفته می­شود فرشتگان حافظ آنها را نخواهند شنید و نمی­توانند بنویسند و این ذکر قلب هفتاد برابر بهتر از ذکری است که فرشتگان آنها را می­شنوند و می­نویسند.

و ضِدُّهُ الغَفلَةُ

ضد ذکر غفلت است

هِیَ نِسیَانُ العَبدِ رَبَّهُ و اِمتِنَاعُهُ عَن ذِکرِهِ.

ترجمه: فراموش نمودن بنده پروردگارش را و امتناع نمودن اواز ذکر خداوند را غفلت می­گویند.

شرح:

در بلایا یاری مخواه از هیچکس

 ز آنکه نبود جز خدا فریاد رس

از خدای  خویشتن  غافل  مباش

 غافلانه  در راه  باطل  مباش

جای گریه است اینجهان در وی مخند

 چشم عبرت بر گشاده لب به بند

قَالَ اللهُ تَعَالی: و لا تَکُن مِنَ الغَافِلِینَ. (الاعراف/205)

ترجمه: خداوند تعالی فرمودند: و مباش از غافلان.

شرح: خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم است و مراد امتند که می­فرمایند از جمله بی خبران از ذکر خدا نباشید پس بر همه امت لازم است که همیشه خدا را بیاد داشته و هیچ وقت از ذکر خداوند تبارک و تعالی غافل نباشند.

ابر و باد و مه و خورشید و فلک همه در کارند

تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

و اَیضاً: و لا تُطِع مَن اَغفَلنَا قَلبَهُ عَن ذِکرِنا واتَّبَعَ هَواهُ. (الکهف/28)

ترجمه: و فرمان مبر آنرا که غافل ساخته ایم دل او را از یاد خویش و پیروی کرده است هوای خود را.

شرح: یعنی خداوند در این آیه از همنشینی و مصاحبت با اشخاص غافل از ذکر و یاد خداوند و تابع خواهشهای نفسانی خویش منع می­نماید چون هم صحبت بودن با آنها همانند سم کشنده می­باشد که در همنشینی با آنها گریبانگیر ما می­شود پس سعی ما این باشد که نهایت دوری از آنان را بر جای آوردیم.

نظم:

نفس از هم نفس بگیرد خوی

 بر حذر باش از لقای خبیث

باد چون بر فضای بد گذرد

 بوی بد گیرد از هوای خبیث

نظم:

با بدان یار گشت همسر لوط

 خاندان نبوتش گم شد

سگ اصحاب کهف روزی چند

 پی مردم گرفت و مردم شد

و اَیضاً: اُولئِکَ کَالاَنعَامِ بَل هُم اَضَلُّ اُولئِکَ هُمُ الغَافِلُونَ. (الاعراف/179)

ترجمه: ایشان همانند چهار پایانند بلکه ایشان گمراه ترند، ایشانند بی خبران.

شرح: یعنی کسانی که حقیقت را قبول نمی­کنند و حقیقت را نمی­فهمند مانند حیوانات و بهائم هستند در اینکه تنها به فکر خوردن و نوشیدن و خوابیدن هستند بلکه از حیوانات نیز گمراه تر و پست ترند.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: واعلَمُوا اَنَّ اللهَ لاَ یَستَجِیبُ دُعَاءً مِن قَلبٍ غَافِلٍ لاهٍ. (ترمذی)

ترجمه: پیامبر علیه السلام فرمودند: بدانید بدرستی­که خداوند اجابت نمی­کند دعائی که از قلب غافل از خدا و مشغول بغیر از خدا برخواسته باشد.

شرح: یعنی خداوند به دعائی که از دل غافل برخیزد جواب نداده و آنرا قبول نخواهد نمود.

و اَیضاً: عَلَیکُنَّ بِالتَّسبِیحِ والتَّهلِیلِ والتَّقدِیسِ واعقِدنَ بِالاَنَامِلِ فَاِنَّهُنَّ مَسئُولاَتٌ مُستَنطَقَاتٌ و لاَ تَغفُلنَ فَتُنسَینَ الرَّحمَةَ. (الجامع الصغیر ج2/ص345)

ترجمه: بر شما باد (ای زنان) تسبیح و تهلیل و تقدیس و بشمارید با انگشتان چون انگشتان مسئول هستند (یعنی سوال کرده می­شوند) و مورد بازخواست قرار می­گیرند و غافل نباشید (از خدا) اگر غافل شوید فراموش کرده می­شوید از رحمت.

شرح: تسبیح یعنی: سبحان الله، الله اکبر و غیره. تهلیل یعنی: لا اله الا الله، تقدیس یعنی: سبوح قدوس ربنا و رب الملائکة و الروح. پیامبر اکرم در این حدیث شریف زنان را مورد خطاب قرار داده و می­فرمایند که همیشه با تسبیح و تهلیل و تقدیس خدا را بیاد داشته باشید و با انگشتان خود آنها را شمارش نمائید چون از اعمال انگشتان بازجوئی خواهد شد و در روز قیامت در پیشگاه خداوند از نحوه استفاده خود شهادت خواهند داد که آیا انسان انگشتان خود را در راه خیر به حرکت درآورده است و یا در راه شر.

و اَیضاً: اَلغَفلَةُ فِی ثَلاَثٍ. عَن ذِکرِاللهِ، و حِینَ یُصَلِّی الصُّبحَ اِلی طُلُوعِ الشَّمسِ، و غَفلَةُ الرَّجُلِ عَن نَفسِهِ فِی الدَّینِ حَتَّی یَرکَبُهُ. (الجامع الصغیر ج2/ص358)

ترجمه: غفلت در سه چیز است: 1ـ غفلت از یاد خدا 2ـ و هنگام خواندن نماز صبح تا طلوع خورشید 3ـ و غفلت شخص از خودش در بدهی تا بدهی او را سوار شود.

شرح: پیامبر اکرم در این حدیث بیان می­فرمایند که غفلت در سه چیز است یکی غفلت از ذکر خداوند با قلب و زبان و دیگری غافل بودن انسان هنگامی که نماز صبح را خوانده تا طلوع خورشید یعنی در میان این دو مشغول ذکر خدا و وردهای روایت شده نباشد و به کارهای دیگر مانند خواب مشغول باشد و نیز غفلت شخص از نفس خود در پرداخت نمودن بدهی های خود یعنی آنقدر بدهکار می­شود که بدهی او متراکم شده و غرق در بدهی می­شود که عاقبت از پرداخت دیون خود عاجز می­شود.

و اَیضاً: اَلشَّیطَانُ یَلتَقِمُ قَلبَ اِبنِ آدَمَ فَاِذَا ذَکَرَ اللهُ خَنِسَ عِندَهُ و اِذَا نَسِیَ اللهُ اِلتَقَمَ قَلبَهُ. (الجامع الصغیر ج2/ص306)

ترجمه: شیطان می بلعد (وسوسه می­کند) قلب انسان را، پس اگر خداوند را یاد کند از نزدش دور می­شود و اگر خدا را از یاد ببرد (از ذکر خداوند غافل باشد) قلب او را می بلعد.

شرح: از ابن عباس رضی الله عنهما در مورد آیه «مِن شَرِّ الوَسوَاسِ الخَنَّاس» روایت شده است که آن وسواس شیطان است که شیطان بر روی قلب خوابیده اگر ذکر خدای کند متأخر شده و دور می­شود و اگر از خدا غفلت کند وسوسه می­کند.

بَیَانُ الشَّجَاعَةِ

بیان شجاعت

هِیَ شِدَّةُ القَلبِ عِندَ البَأسِ والجُرأَةُ عَلی الاِحتِسَابِ.

ترجمه: شدت قلب هنگام اضطراب و سختی و جرأت کردن به باز داشتن از کارهای زشت و ناپسند را شجاعت می­گویند.

قَالَ اللهُ تَعَالی: مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله والَّذِینَ مَعَهُ اَشِدَّاءُ عَلَی الکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَینَهُم. (الفتح/29)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: محمد صلی الله علیه و سلم پیغامبر خداست و آنانکه همراه او هستند سخت اند بر کافران، مهربانند در میان خود.

شرح: یعنی خداوند تبارک و تعالی مؤمنان را با صفت شجاعت موصوف گردانیده و سخت گیر بر کفار خوانده است و بر سخت گیر شدن نیز شجاعت لازم است پس در حضرت رسول و اصحاب با وفایش شجاعت موجود بوده که خداوند آنانرا به آن صفت موصوف گردانیده است.

و اَیضاً: یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ الله و لاَ یَخَافُونَ لَومَةَ لاَئِمٌ. (المائده/54)

ترجمه: جهاد می­کنند در راه خدا و نمی­ترسند از ملامتِ  ملامت کنندگان.

و اَیضاً: لاَ یَستَوِی القَاعِدُونَ مِنَ المُؤمِنِینَ غَیرُ اُولِی الضَّرَرِ والمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللهِ بِاَموالِهِم و اَنفُسِهِم. (النساء/95)

ترجمه: برابر نیستند نشسته گان غیر معذور از مسلمانان و جهاد کنندگان در راه خدا بمال خویش و جان خویش.

و کَانَ النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و سَلَّم اَحسَنَ النَّاسِ، و اَشجَعَ النّاسِ و اَجودَ النّاسِ. (التاج جامع للاصول فی احادیث الرسول ج3/ص67)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم زیباترین مردم، شجاع ترین مردم و سخی ترین مردم بود.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: نِعمَ عَبدُاللهِ خَالِدُبنُ الولِیدِ سَیفٌ مِن سُیُوفِ اللهِ. (ترمذی)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: چقدر مرد خوب و سعادتمند است بندۀ خدا خالد بن ولید شمشیری از شمشیرهای خداست.

شرح: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در این حدیث سردار رشید اسلام و مجاهد خستگی ناپذیر و فرمانده مدیر، حضرت خالدبن ولید را شمشیری از شمشیرهای خدا می نامند حضرت خالد سرداری بود که به هر جهت روی می­آورد فتح و پیروزی نصیبش می­شد. هیچ جهادی نیست که حضرت در آن شکست خورده باشد فرمانده ایی بود که پشت دشمنان را می لرزانده و کسی بود که با فرماندهی مدبرانه خود غائله ارتداد را سرکوب نمود و شخصی است که مفتخر به لقب سیف الله از زبان سرور کائنات حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم شد. خلاصه این که قلم از به رشته تحریر درآوردن فداکاریها و جان نثاریها و مجاهدت های آن حضرت عاجز است.

و فِی المَثَلِ: اَجرَأُ مِن لَیثٍ بِخَفَّانَ.

ترجمه: در مثل آمده است: شجاع تر از شیری است که در خفّان زندگی می­کند.

شرح: مثل در مورد کسی گفته می­شود که خیلی شجاع باشد یعنی از شیرانی که در محلی بنام خفان زندگی می­کنند شجاعتر است چون شیران خفان خیلی شجاع هستند و به کسی که بخواهند در شجاعت او مبالغه نمایند می­گویند  شجاعتر از شیر خفان است.

و ضِدُّهَا اَلجُبنُ

ضد شجاعت ترس است

هُو ضَعفُ القَلبِ حِینَ البَأسِ و عَدَمُ الجُرأَةِ عَلَی المُدَافَعَةِ عَنِ الحُقُوقِ.

ترجمه: ضعف قلب هنگام اضطراب و سختی و جرأت نداشتن به دفاع از حقوق خود را جبن (ترس) می­گویند.

قَالَ اللهُ تَعَالَی: اَلشَّیطَانُ یُخَوِّفُ اَولِیَآءَهُ، فَلاَ تَخَافُوهُم و خَافُونِ اِن کُنتُم مُؤمِنِینَ. (آل عمران/175)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: شیطان می­ترساند دوستان خود را پس شما نترسید از کافران و بترسید از من، اگر مؤمن هستید.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: لا تَجِدُونِی بَخِیلاً و لاَ کَذُوباً و لاَ جِبَاناً.

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: نمی یابید مرا بخیل، دروغگو و ترسو.

و اَیضاً: شَرُّ مَا فِی رَجُلٍ شُحٌّ هَالِعٌ و جُبنٌ خَالِعٌ. (ابوداود، امام احمد)

ترجمه: پست ترین چیزی که در یک شخص وجود دارد بخل اندوه آور و ترس شدید است.

شرح: یعنی بدترین صفتی که در انسان وجود دارد بخلی است که ایجاد اندوه کند و ترسی که قلب را تکان داده و شدید باشد.

و اَیضاً: اَللهمَّ اِنِّی اَعُوذُ بِکَ مِنَ الجُبنِ. (بخاری، مسلم، ابن ماجه، ترمذی)

ترجمه: پروردگارا بدرستیکه پناه می­برم من به شما از ترس.

و اَیضاً: لا یُغنِی حَذَرٌ مِن قَدَرٍ. (الجامع الصغیر ج2/ص588)

ترجمه: باز نمی دارد ترس از قدر.

شرح: یعنی اگر مقدر باشد که چیزی اتفاق افتد آن چیز اتفاق خواهد افتاد، ترس نمی­تواند از قضا و قدر خداوند تبارک و تعالی باز داشته و او را محفوظ نگاه دارد.

فَالجِبَانُ یَفِرُّ عَن اَبِیهِ و اُمِّهِ و الجرِئُ یُقاتِلُ عَمَّا لا یَؤُوبُ بِهِ اِلَی رَحلِهِ.

ترجمه: ترسو فرار می­کند از پدر و مادر خود و شجاع مبارزه می­کند با چیزی که رجوع نمی­کند به توسط آن به رحل و مکان خود.

شرح: مفهوم حدیث این ست که شخصی که ترسو است از همه چیز و از همه کس ترس دارد و فرار می کند حتی از پدر و مادر خود نیز ترسیده و از نزدیک شدن به آنان ابا می ورزد اما شجاع و قهرمان از هیچ چیز هراس ندارد حتی با این که می­داند اگر به محلی برود و یا با آلتی مبارزه کند که با رفتن به آن محل و یا با آن آلت سالم برگشتنش محال است. اما با این وجود هیچ ترسی به دلش راه نداده و به آن مکان رفته و شجاعت خود را به نمایش گذاشته و مبارزه می­کند.

و فِی المَثَلِ: اِنَّ الجِبَانُ حَتفُهُ مِن فَوقِهِ.

ترجمه: در مثل آمده است: بدرستیکه ترسو، مرگ آن از بالایش است.

شرح: یعنی ترسِ ترسو قادر به جلوگیری از مرگ آن شخص نیست و مرگ و اجل چیزی است شدنی و حکمی است که از طرف خداوند تبارک و تعالی صادر می شود.

بَیَانُ التَّوبَةِ

بیان توبه

هِیَ اَلنَّدمُ عَلی مَعصِیَةٍ مِن حَیثُ هِیَ مَعصِیَةٌ مَعَ عَزمِ اَن لاَ یَعُودَ اِلَیهَا اِذَا قَدَرَ عَلَیهَا.

ترجمه: توبه یعنی پیشمانی از معصیت از جهت اینکه آن عمل معصیت است با این قصد و نیت که دوباره مرتکب آن معصیت نشود اگرچه قادر به انجام آن معصیت باشد.

شرح: امام محمد غزالی در کتاب الاربعین می آورد:

حقیقت توبه این است که انسان از راه دور شدن از خدا برگردد و به راه نزدیک شدن به او روی آورد و دارای رکن و آغاز و کمال است. آغاز آن ایمان است یعنی نور معرفت بر قلب انسان بتابد و به وسیله آن معلوم شود که گناهان زهرهای مهلکی می باشند و این نور، آتش ترس از خدا و پشیمانی از گناه را در قلب مؤمن روشن می­کند و سبب می­شود که از گناه بپرهیزد و نافرمانیهای گذشته را جبران کند و کمال توبه وقتی حاصل می­شود که انسان در حال حاضر از گناه بپرهیزد و تصمیم بگیرد که در آینده هیچگونه گناهی را مرتکب نگردد و حتی المقدور درصدد تلافی گذشته باشد.

سعدی رحمه الله می­فرمایند:

کنونت که چشمست اشکی ببار

 زبان در دهانست عذری بیار

نه پیوسته  باشد  روان در بدن

 نه  هموار گردد  زبان در دهن

کنون  بایدت عذر تقصیر گفت

 نه چون نفس ناطق زگفتن بخفت

و باز می فرمایند:

غبار هوا چشم عقلت بدوخت

 سموم هوس گشت عمرت بسوخت

بکن سرمه غفلت از چشم پاک

 که فردا شوی سرمه در چشم خاک

قَالَ اللهُ تَعالَی: یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا اِلَی اللهِ تَوبَةً نَصُوحاً. (التحریم/8)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: ای مسلمانان رجوع کنید بسوی خدا، رجوع و توبه خالص.

نظم:

کنون بایدت عذر تقصیر گفت

 نه چون نفس ناطق زگفتن بخفت

تو پیش از عقوبت در عفو کوب

 که سودی ندارد فغان زیر چوب

شرح: حسن بصری رحمه الله فرمودند که توبه نصوح دو رکن دارد. اوّل ندامت بر گناه گذشته. دوّم عزیمت بر ترک گناه در آینده.

نظم:

توبه چون باشد پشیمان آمدن

 بر درحق نو مسلمان آمدن

خدمتی از سر گرفتن  با  نیاز

 با حقیقت روی کردن از مجاز

و اَیضاً: اِنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوابِینَ و یُحِبُّ المُتَطَهِّرِینَ. (البقره/222)

ترجمه: هر آئینه خدا دوست می دارد توبه کنندگان را و دوست می دارد پاک شوندگان را.

و اَیضاً: و تُوبُوا اِلَی اللهِ جَمِیعاً اَیُّهَا المُؤمِنُونَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ. (النور/31)

ترجمه: و همه به درگاه خداوند توبه کنید ای اهل ایمان،  باشدکه شما رستگار شوید.

نظم:

چو رسوا نکردی بچندین خطا

 درین عالمم پیش شاه و گدا

در آن عالم هم بر خاص و عام

 بیامرز و رسوا مکن والسلام

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: تُوبُوا اِلَی اللهِ تَعَالی فَاِنِّی اَتُوبُ اِلَیهِ کُلَّ یَومٍ مِأةَ مَرَّةٍ. (الجامع الصغیر ج1/ص203)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: توبه کنید به خدا، بدرستیکه من توبه می­کنم بخدا هر روز صد بار.

شرح: اگر نبی اکرم، پیامبری­که گناهان اولین و آخرینش بخشیده شده هر روز صد بار توبه می کند پس بر ما گناهکاران و مذنبان است که هر روز هزاران بار توبه نموده و طلب بخشش و عفو از درگاه خداوند غفار نمائیم. پیامبر اکرم با این عمل خود به امت خود می­آموزند که همیشه در حال استغفار بوده و در همه حال از کارهای ناشایست خود توبه نمائیم.

و اَیضاً: اَلتَّائِبُ مِنَ الذَّنبِ کَمَن لا ذَنبَ لَهُ. (ابن ماجه)

ترجمه: توبه کننده از گناه همانند شخصی است که اصلاً گناه نکرده است.

و اَیضاً: للهُ اَشَدُّ فَرَحاً بِتَوبَةِ عَبدِهِ مِن اَحَدِکُم اِذَا سَقَطَ عَلَی بَعِیرِهِ و قَد اَضَلَّهُ بِاَرضٍ فَلاَةٍ. (التاج الجامع للاصول فی احادیث الرسول ج5/ص150)

ترجمه: بر خداوند است بسیار خوشحال شدن از توبه بنده خود، از خوشحال شدن یکی از شما هنگامی که شتر گم کرده خود را یافت در حالی که آن شتر را در بیابانی گم کرده بود.

شرح: یعنی اینکه اگر شخصی با شتر خود به مسافرت رود اما در حین مسافرت شتر خود را در صحرائی گم کرده و یکه و تنها در بیابان سوزان سرگردان شود. اما ناگهان چشمش به شتر افتاده و شتر را پیدا نماید آنقدر خوشحال خواهد شد که نمی­توان به آن حد و حدودی قائل شد. خوشحالی خداوند از توبه یکی از بندگان خود از خوشحالی آن شخص نیز افزون و بیشتر خواهد بود.

و ضِدُّهَا اَلاِصرَارُ

ضد توبه اصرار است

هُو اَلاِقَامَةُ عَلَی الذَّنبِ والعَزمُ عَلی فَعلٍ مِثلِهِ.

ترجمه: پایداری نمودن به گناه و عزم بر انجام مانند آن گناه را اصرار می­گویند.

شرح: یعنی تمام همّ و علاقه اش انجام گناه و اعمال خلاف شریعت بوده و به انجام دادن آن اعمال نیز اصرار می­ورزد.

قَالَ اللهُ تَعَالی: و کَانُوا یُصِرُّونَ عَلَی الحِنثِ العَظِیمِ. (الواقعه/46)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: و اصرار می­ورزیدند به گناه بزرگ.

شرح: یعنی شرک می­ورزیدند و یا سوگند دروغ می­خوردند بر آنکه خداوند مرده را محشور نخواهد کرد.

و اَیضاً: و لَم یُصِرُّوا عَلی مَا فَعَلُوا و هُم یَعلَمُونَ. (آل عمران/135)

ترجمه: و اصرار نورزیدند بر آنچه کردند و آنها می­دانند.

شرح: یعنی گناهی را که کردند دیگر نکردند و اصراری بر انجام دادن آن نداشتند چون می دانستند که عقوبت اصرار بر گناه عظیم است.

قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: ویلٌ لِلمُصِرِّینَ الَّذِینَ یُصِرُّونَ عَلَی مَا فَعَلُوا. (امام احمد)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: ویل باشد بر اصرار کنندگانی که اصرار می ورزند به آنچه که عمل کردند.

و اَیضاً: مَا اَصَرَّ مَنِ استَغفَرَ و اِن عَادَ فِی الیَومِ سَبعِینَ مَرَّةً. (الجامع الصغیر ج2/ص478)

ترجمه: اصرار نورزید کسی که مغفرت طلبید اگرچه تکرار نماید آن عمل را در هر روز هفتاد مرتبه.

شرح: یعنی اگر شخصی روزی هفتاد مرتبه عملی خلاف شرع را انجام داده و بعد استغفار نماید این شخص مصر نیست. از این سخن اینطور می توان نتیجه گرفت که توبه و پشیمانی از اعمال ناشایست، مهمترین وسیله ایی است برای بخشیده شدن و خداوند شخصی را که از صمیم قلب و با صدق اخلاق از کرده نامشروع خود توبه نماید توبه او را قبول خواهد نمود.

بَیَانُ الشُّکرِ

بیان شکر

هُو صَرفُ العَبدِ جَمِیعَ مَا اَنعَمَ اللهُ تَعَالَی بِهِ عَلَیهِ اِلَی مَا خُلِقَ لِاَجلِهِ.

ترجمه: صرف نمودن همه آنچه را که خداوند به او ارزانی داشته به محلی که بخاطر آن خلق شده است را شکر می­گویند.

شرح: شکر یعنی اینکه همه نعمات خداوند را باید در محل و مکانی مصرف کرد که به خاطر مصرف شدن در آن محل و مکان خلق شده است یعنی نعماتی که خداوند به انسان ارزانی داشته مانند اموال و ابدان و سایر نعمات همه اینها در کارهایی به مصرف برسد که خداوند جهت صرف شدن در آن محل خلق کرده است.

امام محمد غزالی در کتاب الاربعین، اصل پنجم که در بیان شکر است می فرمایند: بدان که شکر مقامی است والا و از مقام صبر و خوف و زهد و سائر مقاماتی که قبلاً ذکر شده اند بالاتر است زیرا هیچیک از آنها ذاتاً و به خاطر خودشان مقصود نیستند بلکه مطلوب بودن آنها از این جهت است که وسیله برای رسیدن به چیزهای دیگر می باشند و صبر مطلوب است برای اینکه وسیله سرکوبی هواهای نفس است و خوف مطلوب است زیرا تازیانه ایی است که انسان را بسوی مقامات عالی و پسندیده سوق می دهد و زهد قرار است از علایقی که سالک را از خدا غافل می­کنند ولی شکر بالذات مقصود است و به همین مناسبت است که در بهشت نیز وجود دارد و همیشه باقی خواهد ماند اما توبه و خوف و زهد در آنجا وجود ندارند.

قَالَ اللهُ تَعَالی: مَا یَفعَلُ اللهِ بِعَذَابِکُم اِن شَکَرتُم و آمَنتُم. (النساء/147)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمود: چه کار کند خدا بعذاب بشما اگر سپاسگذاری کنید و ایمان آرید.

شرح: یعنی اگر بندگان سپاسگزار بوده و مؤمن باشند خداوند آنان را عذاب نخواهد داد.

و اَیضاً: واشکُرُوا نِعمَةَ اللهِ اِن کُنتُم اِیَّاهُ تَعبُدُونَ. (النحل/114)

ترجمه: و شکر کنید بر نعمت خداوند اگر او را می پرستید.

و اَیضاً: لَاِن شَکَرتُم لَاَزِیدَنَّکُم. (ابراهیم/7)

ترجمه: اگر شکر کنید زیاده دهم شما را.

شرح: مولوی می­فرمایند:

شکر نعمت نعمتت افزون کند

 کفر نعمت از کفت بیرون کند

نظامی می­گوید:

حق نعمت شناختن در کار

 نعمت افزون دهد به نعمت خوار

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: اَلطَّاعِمُ الشَّاکِرُ بِمَنزِلَةِ الصَّائِمِ الصَّابِرِ. (ترمذی، ابن ماجه، امام احمد)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: غذا خورنده شاکر همانند روزه گیرنده صابر است.

شرح: یعنی اجر و ثواب کسی که طعام و غذا خورده و شکر آنرا برجای می­آورد همانند اجر و ثواب شخصی است که روزه گرفته و صابر است.

و اَیضاً: اَشکَرُ النَّاسِ للهِ اَشکَرُهُم لِلنَّاسِ. (الجامع الصغیر ج1/ص70)

ترجمه: سپاسگزارترین مردم از خداوند سپاسگزارترین آنها از مردم است.

شرح: یعنی کسانی که شاکر مردم باشند شاکر خداوند خواهند بود. چون این همه وسائل و آلات و ادوات و سایر وسایل زندگی و عیش که در اطرافمان وجود دارد همگی به کمک و یاری سایر مردم بوجود آمده است پس باید از آنان سپاسگزاری کرد و یا پدر و مادر که با هزاران مشقات و زحمات ما را به این درجه رسانده و استاد خود که برای تعلیم ما زحمات بیشماری کشیده است باید شکر آنان را برجای آوریم و همیشه دعاگوی آنان باشیم تا شکر خداوند را برجای آورده باشیم.

و اَیضاً: اَفَلاَ اَکُونُ عَبداً شَکُوراً. (بخاری، ترمذی، نسائی)

ترجمه: آیا من بنده ایی شاکر نباشم.

شرح: پیامبر اکرم  صلی الله علیه و سلم این حدیث را به این خاطر گفته است که پیامبر نماز و طاعات بیشماری را برجای می­آورد و اصحاب حضرت رسول به آن حضرت عرض کردند یا رسول الله شما که اولین و آخرین گناهت بخشیده شده چرا این همه نماز برجای می آوری؟ پیامبر در جواب آنان این حدیث را فرمودند.

و اَیضاً: مَن لَم یَشکُرِ القَلِیلَ لَم یَشکُرِ الکَثِیرَ. (امام احمد)

ترجمه: کسی که شکر نکند کم را، شکر نمی­کند زیاد را.

شرح: یعنی انسان باید اول شاکر و سپاسگزار نعمت کم باشد تا بتواند شاکر نعمت فراوان باشد کسی که از عهده شکرگزاری نعمت کم نتواند بیرون آید فراوانی را نمی تواند شکرگزاری کند.

در نعمت خدای بگشاید

 شکر کن تا خدای بیفزاید

 (انوری)

و اَیضاً: اَلتَّحَدُّثُ بِنِعمَةِ اللهِ شُکرٌ. (الجامع الصغیر ج1/ص204)

ترجمه: سخن گفتن از نعمت خداوند شکر است.

شرح: یعنی سخن گفتن و بازگوئی نمودن از نعماتی که خداوند به ما داده مانند سرمایه و همسر خوب و مهربان ویا فرزندان صالح و وسیله ایاب و ذهاب  وغیره در حقیقت شکرگزاری از خداوند است خداوند تبارک و تعالی در کلام قدیم خود می فرمایند: «و امّا بِنَعمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّث»یعنی نعمت پروردگارت را سخن بگو و از آن برای مردم بجهت شکرگزاری بازگویی کن.

و ضِدُّهُ اَلکُفرَانُ

ضد شکر کفران نعمت است

هُو سَترُ نِعمَةِ المُنعِمِ بالمخالَفَةِ عَلَیهِ.

ترجمه: پوشانیدن نعمتِ نعمت دهنده بامخالفت نمودن به او (نعمت دهنده) را کفران می گویند.

شرح: نعمت های خداوند  را در جای مشروع خود مصرف ننموده و در جاهای غیر مشروع صرف نمائیم مثلاً اموال خود را جهت عیش و لعب و لهو و شراب نوشی و یا قمار مصرف نمائیم پوشانیدن نعمت خداوند و کفران نعمت است.

قَالَ اللهُ تَعَالی: فَکَفَرَت بِاَنعُمِ اللهِ فَاَذَاقَهَا اللهُ لِبَاسَ الجُوعِ والخَوفِ بِمَا کَانُوا یَصنَعُونَ. (النحل/112)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: پس ناسپاسی کرد به نعمتهای خدا، پس چشانید خدا او را پوشش گرسنگی و ترس به سبب عملی که انجام دادند.

و اَیضاً: و لَاِن کَفَرتُم اِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ. (ابراهیم/7)

ترجمه: و اگر ناسپاسی کنید هر آئینه عذاب من سخت است.

و اَیضاً: واشکُرُوا لِی و لا تَکفُرُونِ. (البقره/152)

ترجمه: و سپاس گوئید مرا و ناسپاسی من مکنید.

و اَیضاً: اَفَبِالبَاطِلِ یُؤمِنُونَ و بِنِعمَةِ اللهِ هُم یَکفُرُونَ. (النحل/72)

ترجمه: آیا به باطل معتقد می­شوند و به نعمت خدایشان ناسپاسی می­نمایند.

شرح: خداوند در این آیه می پرسد که آیا مشرکان به باطل معتقد بوده و از نعمت خداوند که همان اسلام است ناسپاسی می­کنند.

و اَیضاً: فَمَن یَعمَل مِنَ الصَّالِحَاتِ و هُو مُؤمِنٌ فَلَا کُفرانَ لِسَعیِهِ و اِنَّا لَهُ کَاتِبُونَ. (الانبیاء/94)

ترجمه: هر کس چیزی از کارهای خوب و شایسته انجام دهد در حالی که ایمان داشته باشد تلاش او نادیده گرفته نمی­شود و ما قطعا آن را خواهیم نوشت.

شرح: کسی که مؤمن بوده و اعمال صالح و شایسته انجام دهد خداوند اعمال شایسته او را ضائع نکرده و در نامه اعمال او ثبت خواهد نمود.

مزد کار نیکوکاران ضائع نباشد نزد حق

 لا یضیع الله فی الدارین اجر المحسنین

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: یَا مَعشَرَ النِّسَآءِ تَصَدَّقنَ و اَکثِرنَ الاِستِغفَارَ فَاِنِّی رَأَیتُکُنَّ اَکثَرَ اَهلِ النَّارِ. فَقَالَت اِمرَأَةٌ مِنهُنَّ جَزلَةٌ و مَا لَنَا یَا رَسُولَ اللهِ اَکثَرَ اَهلِ النَّارِ؟ قَالَ: تُکثِرنَ اللَّعنَ و تَکفُرنَ العَشِیرَ. (امام احمد)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: ای جماعت زنان صدقه دهید و استغفار را افزایش دهید. بدرستیکه من دیده ام شما را بیشترین اهل آتش، پس زنی فصیح و بلیغ از آن زنان گفت: برای ما چه شده است که اکثر اهل آتش هستیم، فرمود: زیاد لعنت می­کنید و شوهر را ناسپاسی می­کنید.

و اَیضاً: مَن اُعطِیَ عطاءً فَوجَدَ فَلیَجزِ بِهِ و مَن لَم یَجِد فَلیُثنِ فَاِنَّ مَن اَثنی فَقَد شَکَرَ و مَن کَتَم فَقَد کَفَرَ. (ترمذی، ابوداود، ابن حبّان)

ترجمه: اگر به شخصی هدیه ایی داده شود در مقابل آن هدیه اگر توانست ، هدیه ایی تقدیم کند و اگر برای دادن هدیه چیزی نیافت برای آن شخص ثنا گفته و دعای خیر نماید. پس اگر شخصی دعای خیر نماید شکر نعمت برجای آورده است و هر کس کتمان نماید کفران نعمت نموده است.

بَیَانُ الصِّدقِ

در بیان صدق و راستی

هُو مُطَابَقَةُ القَولِ لِلواقِعِ و یُسَمّی صَاحِبُهُ صَادِقاً.

ترجمه: صدق یعنی مطابق بودن سخن با واقع است و به صاحب صدق صادق میگویند.

شرح: یعنی به سخنی که حقیقت داشته باشد صدق می گویند.

قَالَ اللهُ تَعَالی: هذا یَومَ یَنفَعُ الصَّادِقِینَ صِدقُهُم. (المائده/119)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: این روزیست (روز قیامت) که نفع کند در آن راست گویان را راستی ایشان.

و اَیضاً: اِتَّقُوا اللهَ و کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ. (التوبه/119)

ترجمه: بترسید از خدا و باشید با راست گویان.

شرح: راستی، سبب نجات و پرهیز از همه غم و اندوه است. «مَن صَدقَ نَجَا» یعنی هر کس راست گفت نجات یافت.

و اَیضاً: والصَّادِقِینَ والصَّادِقَاتِ. (الاحزاب/35)

ترجمه: مردان راست گوینده و زنان راست گوینده.

شرح: یعنی خداوند زنان و مردان راست گو را مغفرت نموده و به آنان اجر عظیم عطا خواهد نمود.

و اَیضاً: اِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الوعدِ و کَانَ رَسُولاً نَبِیّاً. (مریم/54)

ترجمه: هر آئینه وی (حضرت اسماعیل) راست وعده بود و رسول و نبی بود.

شرح: خداوند در این آیه حضرت اسماعیل ذبیح الله را صادق الوعد یعنی صادق در عهد و وفا یاد می­کند. حضرت الله یار صوفی بخاری صادق الوعد بودن حضرت اسماعیل را در طی ابیاتی بیان می­کند که مفهوم آن ابیات بشرح ذیل می­باشند:

روزی حضرت اسماعیل بطرف شام در حرکت بودند که مردی به آن حضرت برخورد کرده و از آن حضرت خواست که مدتی در آنجا توقف نماید تا کاری را در خانه انجام داده و بعد با هم همسفر شوند حضرت اسماعیل نیز وعده توقف داد. اما آن شخص وعده خود را به فراموشی سپرده و برنگشت. حضرت اسماعیل چون وعده داده بود بمدت شش سال در آن مکان توقف نمود. روزی گذر آن مرد فراموشکار به آن مکان افتاد و حضرت اسماعیل را دیده و فهمید که آن حضرت بخاطر وفای به عهد در آن مکان ایستاده است. شروع به عذر گفتن و اشک جاری نمودن کرد. حضرت اسماعیل به آن شخص لطف نموده و همچون غنچه گلی با روی خندان و با زبانی شیرین فرمودند: این وعده و این عفو یعنی: من به عهد خود وفا کرده و منتظر شما بودم و اما عدم به وفای عهد شما را نیز عفو نموده و بخشیدم  وفای به عهد و عفو به این می­گویند.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: عَلَیکُم بِالصِّدقِ فَاِنَّ الصِّدقَ یَهدِی اِلَی البِرِّ و اِنَّ البِرَّ یَهدِی اِلَی الجَنَّةِ و مَا یَزَالُ الرَّجُلُ یَصدُقُ و یَتَحَرَّی الصِّدقَ حَتّی یُکتَبُ عِندَاللهِ صِدِّیقاً. (التاج جامع للاصول فی احادیث الرسول ج5/ص55)

ترجمه: حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: بر شما لازم باد صدق و راستی بدرستیکه صدق هدایت می­کند بسوی نیکی و خوبی و بدرستیکه نیکی هدایت می کند بسوی بهشت و انسان همواره و پیوسته راست می­گوید و همواره در فکر راستی و صدق است تا اینکه نزد خداوند صدیق و راستگو نوشته می شود.

و اَیضاً: عَلَیکُم بِالصِّدقِ فَاِنَّهُ بَابٌ مِن اَبوابِ الجَنَّةِ. (الجامع الصغیر ج2/ص342)

ترجمه: بر شما باد صداقت همانا صداقت دری است از درهای بهشت.

وَاَیضَا: اَلصِّدقُ یُنجِی. (التیسیر بشرح الجامع الصغیر ج2/ص13، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر ج3/ص705)

ترجمه: راستی نجات می­دهد.

و فی المثل: مَن قَلَّ صِدقُهُ قَلَّ صِدِیقُهُ.

ترجمه: و در مثل آمده است: کسی که صدق و راستی اش کم باشد دوستش کم است.

و اَیضاً: لاَ یُعرَفُ الصِّدِّیقُ اِلاَّ عِندَ الحَاجَةِ.

ترجمه: راستگو شناحته نمی­شود مگر هنگام حاجت.

شرح: یعنی صدق و راستگویی شخصی زمانی بر ما آشکار می­شود که حاجتی را از او طلب نمائیم. چون قبل از حاجت، دوست و دشمن هر دو یکی هستند زمان حاجت است که دوست و دشمن از هم تمایز پیدا کرده و دوست واقعی بر ما نمایان می­شود.

و اَیضاً: اَلصِّدقُ یُنبِئُ عَنکَ لا الوعِیدُ.

ترجمه: راستی از خودت خبر می­دهد نه وعید.

شرح: وعید یعنی لاف زدن و از خودت گفتن و خود ستائی.

و ضِدُّهُ اَلکَذِبُ

ضد راستی دروغ است

هُو عَدَمُ مُطَابَقَةِ القَولُ لِلواقِعِ و یُسَمّی صَاحِبُهُ کَاذِباً.

ترجمه: کذب یعنی عدم مطابقت سخن با واقع است و به صاحب کذب کاذب می­گویند.

شرح: یعنی به سخنی که حقیقت نداشته باشد دروغ و کذب می­گویند.

قَالَ اللهُ تَعَالی: اِنَّمَا یَفتَرِیَ الکَذِبَ الَّذِینَ لاَ یُؤمِنُونَ بِآیَاتِ اللهِ و اُولئِکَ هُمُ الکَاذِبُونَ. (النحل/105)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: جز این نیست که افترا می­کنند دروغ را آنانکه ایمان ندارند به آیتهای خدا و ایشانند دروغگویان.

شرح: یعنی مشرکان مکه گفتند که قرآن بافته و ساخته محمد است و با اینکار به آن حضرت نسبت دروغ دادند.

و اَیضاً: بل اَتَینَاهُم بِالحَقِّ و اِنَّهُم لَکَاذِبُونَ. (المؤمنون/90)

ترجمه: بلکه آوردیم بایشان سخن راست را و هر آئینه ایشان دروغگویانند.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: اَلکَذِبُ یُسَوِّدُ الوجهَ و النَّمِیمَةُ عَذَابُ القَبرِ. (الجامع الصغیر ج2/ص402، کنزالعمال ج3/ص619)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: دروغ صورت را سیاه می­کند و نمیمه عذاب قبر است.

شرح: کسی که دروغگو است همیشه و در همه حال رو سیاه بوده و نمیمه یعنی سخن چینی سبب عذاب قبر است.

و اَیضاً: اِنَّ الکَذِبَ یَهدِی اِلَی الفُجُورِ و انَّ الفُجُورَ یَهدِی اِلَی النَّارِ و اِنَّ الرَّجُلَ لَیَکذِبُ حَتّی یُکتَبُ عِندَاللهِ کَذَّاباً. (بخاری، مسلم)

ترجمه: بدرستی­که دروغ هدایت می­کند بسوی فجور (گناهکاری) و بدرستی­که فجور هدایت می­کند بسوی آتش و بدرستی­که شخص دروغ می­گوید تا که نزد پروردگار دروغگو نوشته شود.

شرح: یعنی دروغ راهنمای اعمال خلاف و نامشروع است و شخصی که مرتکب اعمال نامشروع شد اعمال نامشروع او را بسوی آتش سوزان جهنم هدایت می کند. و شخص دروغگو آنقدر دروغ گفته و به فکر گفتن سخنان دروغ و کذب خواهد بود که نزد پروردگار متعال کذاب نوشته می­شود خلاصه دروغ سبب هلاک و نابودی انسان بوده و همیشه محزون خواهد گردانید.

و اَیضاً: کَفَی بِالمَرءِ کَذِباً اَن یُحَدِّثُ بِکُلِّ مَا سَمِعَ. (مسلم، ابوداود)

ترجمه: کافی است برای کاذب شدنِ شخص گفتن هر چیزی­که بشنود.

شرح: یعنی برای دروغگو شدن و دروغگو شناخته شدن شخص کافی است آنچه را که می شنود برای مردم بازگو نماید اگر شخصی آنچه را که می شنود برای مردم بازگو نماید شخصی دروغگو است و در بین مردم دروغگو شناخته می شود چون حرفهایی که می شنود خالی از دروغ نیست و صدق و کذب آمیخته بهم هستند پس سعی نمائیم هر چیزیکه را می شنویم بازگو ننموده و صدق و کذب را از هم تشخیص داده و سپس تکلم نمائیم.

و اَیضاً: اِذَا کَذَبَ العَبدُ تَبَاعَدَ عَنهُ المَلَکُ مِیلاً مِن نَتِنَ مَا جَاءَ بِهِ. (ترمذی)

ترجمه: زمانیکه بنده ایی دروغ بگوید دور می شود از او فرشته یک میل از گَند و بوی بد آنچه بسبب آن آمده است.

شرح: یعنی زمانی­که شخصی دروغ بگوید بسبب بوی بد و گَند دروغی که گفته است فرشته از او یک میل (دو کیلومتر) دور خواهد شد.

و فِی المَثَلِ: اَلکَذِبُ یُهلِکُ.

ترجمه: در مثل آمده است: دروغ هلاک می­گرداند.

و اَیضاً: سِتَّةٌ لا ثُبَاتَ لَهَا ظِلُّ الغَمَامِ، و خُلَّةُ الاَشرَارِ والمَالُ الحَرَامِ و عِشق النِّسَاءِ، والسُّلطَانُ الجَآئِرُ، والثَّنَاءُ الکَاذِبُ.

ترجمه: شش چیز است ثبات و دوام ندارد. 1ـ سایه ابر 2ـ دوستی اشرار 3ـ مال حرام 4ـ عشق زنان 5ـ پادشاه ظالم 6ـ ستایش دروغگو.

بَیَانُ حُسنِ الظَّنِّ

بیان حسن ظن

هُو اَن تَعتَقِدَ عَلی رَبِّکَ اَنَّهُ یَغفِرُکَ بَواسِعِ رَحمَتِهِ و عَلی المُسلَمِینَ اَنَّهُم عَلَی فَضلٍ و هُدیً مِنهُ.

ترجمه: اعتقاد کردن به پروردگار خود که پروردگار شما را به واسطه وسعت رحمت خود مغفرت می­کند. و اعتقاد نمودن به مسلمانان که آنان مورد فضل و هدایت باریتعالی قرار دارند را حسن ظن می­گویند.

قَالَ اللهُ تَعَالی: اَنَا عِندَ ظنِّ عَبدِی بی. (بخاری، مسلم، ابن ماجه، ترمذی، الدارمی)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: من نزد گمان بنده خود به خودم هستم. (حدیث قدسی)

شرح: یعنی بنده من هر طور که به من گمان نماید من نیز بموافقت گمان بنده رفتار خواهم نمود.

و اَیضاً: عَبدِی اَنَا عِندَ ظَنِّکَ بی و اَنَا مَعَکَ اِذَا ذَکَرتَنِی. (الدر المنثور ج2/ص47، المستدرک علی الصحیحین ج2/ص47)

ترجمه: ای بنده من، من نزد گمان تو به خودم هستم و من با شما هستم اگر تو مرا یاد کنی. (حدیث قدسی)

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: حُسنُ الظَّنِّ مِن حُسنِ العِبَادَةِ. (ابوداود)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: حسن ظن از حسن عبادت است.

شرح: مفهوم حدیث این است که حسن ظن و گمان خوب یکی از بهترین عبادتهاست.

و اَیضاً: لا یَمُوتُ اَحَدَکُم اِلاَّ و هُو یُحسِنُ الظَّنَّ بِاللهِ. (الجامع الصغیر ج2/ص588)

ترجمه: نمی­میرد یکی از شما مگر می میرد و در حال که آن شخص حسن ظن می­کند به خداوند.

شرح: یعنی مرگ هیچ یک از شما فرا نرسد تا اینکه به خداوند حسن ظن داشته باشید یعنی با حسن ظن به خداوند بمیرید.

و فِی المَثَلِ: ظَنُّ العَاقِلِ خَیرٌ مِن یَقِینِ الجَاهِلِ.

ترجمه: در مثل آمده است: گمان عاقل از یقین و جزم جاهل خیر و بهتر است.

و اَیضاً: مَا ظَنُّکَ بِجَارِکَ؟ قَالَ: ظَنِّی بِنَفسِی.

ترجمه: (پرسیدند) گمانت به همسایه ات چیست؟ گفت: هرگمانی که به خود می­کنم.

اَی اِنَّ الرَّجُلَ یَظُنَّ بِالنَّاسِ مَا یَعلَمُ مِن نَفسِهِ اِن خَیراً فَخَیرٌ و اِن شرّاً فَشَرٌّ.

ترجمه: یعنی بدرستی­که انسان گمان می­کند برای مردم هر چیزی­که را که از طرف خود می ­داند اگر خیر است پس خیر است و اگر شر است پس شر است.

شرح: یعنی انسان هر چیزی­که در وجودش دارد آنرا گمان می­کند اگر وجودش را شر فرا گرفته باشد به سایر مردم نیز گمان شر خواهد نمود و اگر در وجودش خیر باشد به دیگران نیز گمان خیر و خوبی خواهد نمود مثلاً اگر شخصی را خائن گمان نماید چون در وجود خودش خیانت بوده به آن شخص یز گمان خیانت نموده است.

و ضِدُّهُ سُوءُ الظَّنِّ

ضد حسن ظن سؤظن است

هُو اَن تَتَوهَّمَ عَلَی اللهِ تَعَالی اَنَّهُ لاَ یُسَاعِدُکَ و عَلَی المُسلِمِینَ اَنَّهُم عَلی ذِلَّةٍ و حِقَارَةٍ و خِیَانَةٍ.

ترجمه: سوء ظن یعنی: تصور و گمان نمودن به خداوند که خداوند مرا یاری و کمک نخواهد نمود و گمان نمودن به مسلمانان که آنها ذلیل و حقیر و خائن هستند.

قَالَ اللهُ تَعَالَی: یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ اِنَّ بَعضِ الظَّنِّ اِثمٌ و لاَ تَجَسَّسُوا. (الحجرات/12)

ترجمه: ای کسانی­که ایمان آورده­اید پرهیز نمائید از بسیاری از گمانها، بدرستی­که بعضی از گمان گناه است و تجسس نکنید.

شرح: آورده اند که دو کس از اکابر صحابه رضی الله عنهم در بعضی سفرها سلمان فارسی رضی الله عنه را نزد حضرت پیغمبر فرستادند و طعام طلبیدند و حضرت به اسامه رضی الله عنه حواله فرمودند و اسامه رضی الله عنه گفت: که نزد من هیچ خوردنی نیست. سلمان رضی الله عنه باز آمده و صورتِ حال باز گفت. ایشان در غیبت وی گفتند سلمان قدمی دارد که اگر بچاه سمیحه رود آبش خشک شود و در غیبت اسامه گفتند که طعام داشت ولی بخل کرد بعد در تجسس افتادند که آیا اسامه راست گفته که نداشته یا با ما بخل ورزیده. دیگر روز که نزد حضرت رسالت صلی الله علیه و سلم آمدند. پیامبر اکرم فرمودند که چیست آن سرخی گوشت که میان دندانهای شما می بینیم. گفتند ما گوشت تناول نکرده ایم آنحضرت صلی الله علیه و سلم فرمودند که خوردنی نمی گویم گوشت آدمی می گویم و این آیت نازل شد که «و لا تَجَسَّسُوا» تجسس نکنید.

و اَیضاً: و ظَنَنتُم ظَنَّ السَّوءِ و کُنتُم قَوماً بُوراً. (الفتح/12)

ترجمه: و گمان کردید گمان بد و گشتید قومی هلاک شده.

شرح: خداوند تبارک و تعالی دراین  آیه خطاب می­کند و می­گوید که شما گمان بد بردید به حضرت رسول و مسلمانان و فکر کردید که مسلمانان به مدینه باز نخواهند گشت و با این عقیده و نیت فاسد قومی هلاک شده گشتید.

قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: اِنَّ اللهَ حَرَّمَ مِنَ المُسلِمِ عِرضَهُ و دَمَهُ و اَن یَظُنَّ به ظَنَّ السَّوءِ.(تفسیر حقی ج14/ص78، تفسیر روح البیان ج9/ص68)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: بدرستی­که خداوند حرام گردانیده است از مسلمان آبرو و عزت او را و خون او را، و نیز حرام نموده است گمان نمودن به مسلمان گمان بد.

و اَیضاً: اِیَّاکُم والظَّنَّ فَانَّ الظَّنَّ اَکذَبُ الحَدِیثِ و لاَ تَجَسَّسُوا و لاَ تَحَسَّسُوا. (بخاری، مسلم)

ترجمه: بر حذر باشید از گمان بد، پس همانا گمان بد دروغ ترین سخنان است و تجسس نکنید ودر جستجوی خبر نباشید.

قَالَ سفیان الثَّورِیُّ: اَلظَّنُّ ظَنَّانِ اَحَدُهُمَا اِثمٌ و هُو اَن تَظُنَّ و تَتَکَلُّمَ بِهِ، والآخَرُ لَیسَ بِاِثمٍ و هُو اَن تَظُنَّ و لاَ تَتَکَلَّمُ بِهِ.

ترجمه: سفیان ثوری گفت: گمان دو نوع است. یک نوع از آن گمان گناه است و آن گمان نمودن و تکلم نمودن با آن گمان است و دیگری گناه نیست و آن گمان نمودن و تکلم نکردن با آن.

و فِی المَثَلِ: اَکثَرُ الظُّنُونِ مُیُونٌ.

ترجمه: در مثل آمده است: اکثر گمانها کذب و دروغ است.

شرح: یعنی بیشتر گمانهایِ بد و سوء ظنی که در ذهن انسانها خطور می­کند بی اساس و دروغ است.

و اَیضاً: سُوءُ الظَّنِّ مِن شِدَّةِ الضِّنِّ.

ترجمه: گمان بد از شدت بخل است.

کسی که نزدیک ظنت بد اوست

 چه دانی که صاحب ولایت خود اوست

بَیَانُ اِیفَاءُ العَهدِ

بیان وفای به عهد

هُو حِفظُ المُوثَقِ الَّذِی یَلزِمُ مَرَاعَاتُهُ.

ترجمه: ایفاء عهد یعنی حفظ و رعایت عهدی است که رعایت آن عهد لازم و ضروری است.

قَالَ اللهُ تَعَالَی: اَوفُوا بِعَهدِی اُوفِ بِعَهدِکُم. (البقره/40)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: وفا کنید پیمان مرا تا وفا کنم پیمان شما را.

شرح: آیه خطاب به اهل تورات است که خداوند تبارک و تعالی اهل تورات را مخاطب قرار داده و می­فرمایند به عهدی که با شما در تورات بسته ام وفا کنید تا من نیز به عهد خود وفا کرده و جزای وفاداری به شما عطا نموده و به جنّت جاوید داخل نمایم.

و اَیضاً: والمُوفُونَ بِعَهدِهِم اِذَا عَاهَدُوا. (البقره/177)

ترجمه: وفا کنندگان بر عهد خویش چون عهد کنند.

و اَیضاً: و اَوفُوا بِالعَهدِ اِنَّ العَهدَ کَانَ مَسئُولاً. (الاسراء/34)

ترجمه: وفا کنید به عهد، هر آئینه عهد پرسیده خواهد شد از او.

شرح: یعنی به عهد و پیمانی که خداوند جهت ادای تکالیف شرعی با شما بسته است وفا نمائید و یا به عهدی که میان یکدیگر می بندید وفا نمائید.

صاحب تفسیر حسینی می آورد که: سلمی رح آورده است که خدا ی را عهدهاست بر جوارح آدمی بملازمت آداب و بر نفس او به ادای فرائض و بر دل او به خوف و خشیت و بر روح او به آنکه از مقام قرب دور نشود و بر سر او به آنکه مشاهده ما سوا نکند و از او از هر عهدی خواهند پرسید.

و اَیضاً: والَّذِینَ هُم لِاَمَانَاتِهِم و عَهدِهِم رَاعُونَ. (المؤمنون/8)

ترجمه: و آنانکه ایشان امانتهای خود را و عهد خود را رعایت کنندگانند.

شرح: یکی از علامتهای مؤمنان رستگار، امانتداری و وفای بعهد است یعنی اگر شخصی او را به امانتی امین ساخته باشد و یا به آنچه که امانت خداوند تبارک و تعالی است مانند: نماز، روزه و غسل و غیره امانت را رعایت کرده و به هر عهدی که بسته است رعایت می­کنند.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: لاَ دِینَ لِمَن لاَ عَهدَ لَهُ. (کنوز الحقایق فی حدیث خیر الخلائق)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: دین نیست برای شخصی که وفای به عهد نمی­کند.

و اَیضاً: اَوفُوا بِحَلفِ الجَاهِلیّةِ فَاِنَّ الاِسلاَمُ لَم یَزِدهُ اِلاّ شِدَّةً. (الجامع الصغیر ج1/ص167)

ترجمه: وفا کنید به قسم زمان جاهلیت، پس همانا اسلام افزایش نداد به آن قسم مگر شدت را.

شرح: یعنی اسلام قسم زملن جاهلیت را بی اعتبار نکرد بلکه به آن قوت وشدت نیز بخشیده است پس وفای به آن لازم است

و اَیضاً: مَن قَتَلَ مُعَاهِداً لَم یَرَح رَائِحَةَ الجَنَّةَ و اِنَّ رِیحَهَا لِیُوجَدُ مِن مَسِیرِهِ اَربَعِینَ عَاماً. (بخاری، ترمذی)

ترجمه: اگر شخصی معاهد خود (یعنی شخصی که با او عهد و پیمان بسته است) را به قتل برساند بوی بهشت را استشمام نمی­کند در حالی که بوی بهشت از مسیر چهل ساله به مشام می رسد.

شرح: یعنی اگر شخصی با کسی عهد بسته و بعد عهد خود را شکسته و به معاهد خود خیانت و غدر کرده و او را به قتل رساند به بهشت نمی­تواند داخل شود و حتی بوی بهشت نیز به مشام آن شخص نخواهد رسید.

و اَیضاً: و اَنَا عَلَی عَهدِکَ و وعدِکَ مَا استَطَعتُ.

ترجمه: و من وفا کننده به عهد و وعده شما هستم به اندازه ایی که قادر هستم.

شرح: یعنی من ثابت قدم و وافی هستم به عهدی که هنگام خلقت روحم و در زمان المیثاق با شما بستم و آن نیز ایمان به شما و اقرار به وحدانیت شماست و از آن روی برگردان نیستم.

و اَیضاً: مَن قَتَلَ مُعَاهِداً لَم یَقبَلِ اللهُ مِنهُ صَرفاً و لا عَدلاً. (النهایه فی غریب الحدیث ج3/ص613)

ترجمه: اگر شخصی معاهد خود را به قتل رساند خداوند نفل و فرض او را قبول نمی کند.

شرح: معاهد شخصی است که بین شما و او عهد بسته شده باشد و با این عمل آبرو و اموال و خون خود را حرام کرده است.

و ضِدُّهُ نَقضُ العَهدِ

ضد وفای به عهد نقض عهد است

هُو عَدَمُ رِعَایَةِ المُوثِقِ الَّذِی یَلزَمُ مُرَاعَاتُهُ.

ترجمه: نقض عهد یعنی رعایت نکردن پیمانی که رعایت کردن آن لازم و ضروری است.

قَالَ اللهُ تَعالی: والَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهدَاللهِ مِن بَعدِ مِیثَاقِهِ. (الرعد/25)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: و آنانکه می شکنند عهد خدا را بعد از استوار کردن و قبول نمودن آن (یعنی عهد میثاق).

و اَیضاً: اَو کُلَّمَا عَاهَدُوا عَهداً نَبَذَهُ فَرِیقٌ مِنهُم. (البقره/100)

ترجمه: مگر هر بار که عهدی بستند جمعی ازآنان، آن را نشکستند.

 شرح: خداوند در این آیه یهود را به علت شکستن عهد خود سرزنش می­کند.

و اَیضاً: اَلَّذِینَ عَاهَدتَّ مِنهُم ثُمَّ یَنقُضُونَ عَهدَهُم فِی کُلِّ مَرَّةٍ و هُم لا یَتَّقُونَ. (الانفال/56)

ترجمه: آنانکه عهد بستی از ایشان باز، می­شکند عهد خود را در هر مرتبه و ایشان پرهیز نمی­کنند.

شرح: این آیه درباره قوم بنو قریظه نازل شده است. بنو قریظه با حضرت رسول صلی الله علیه و سلم پیمان بسته بودند که دشمنان آن حضرت را یاری ننمایند. اما در روز بدر مشرکان را با سلاح یاری کردند و بعد از آن گفتند ما عهد خود را فراموش کردیم و بار دیگر عهد بستند و در روز احد با ابوسفیان متحد شد و عهد خود را شکستند.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: لِکُلِّ غَادِرٍ لِواءٌ عِندَ استِهِ یَومَ القِیَامَةِ. (الجامع الصغیر ج2/ص449)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: برای هر خیانتکار و ناقض عهدی پرچم است در موضع مقعدش (طرف عقب انسان) در روز قیامت.

و اَیضاً: لِکُلِّ غَادِرٍ لِواءٌ یَومَ القِیَامَةِ یُعرَفُ بِهِ یُقَالُ هذِهِ غَدرَةُ فُلاَنٍ. (الجامع الصغیر ج2/ص449)

ترجمه: برای هر بی وفا و خیانتکاری پرچم است در روز قیامت و با آن شناسانده می شوند و گفته می­شود این نشانه پیمان شکنی فلان شخص است.

شرح: مفهوم این دو حدیث این است که برای هر شخص عهد شکن و خیانتکار پرچمی نصب شده و با این پرچم او را در بین همه خلائق می­شناسانند و اعلام می­کنند که این جزای خیانت و عهد شکنی فلان شخص است و سپس مورد عذاب شدید خداوند قرار می­گیرند.

و اَیضاً: اِذَا جَمعَ اللهُ الاَولِینَ والآخَرِینَ یَومِ القِیَامَةِ یُرفَعُ لِکُلِّ غَادِرٍ لِواءٌ فَیُقَالُ هذِهِ غَدرَةُ فُلاَنِ ابنِ فُلاَنٍ. (بخاری، مسلم)

ترجمه: هر وقتیکه خداوند جمع نماید اولین و آخرین خلایق را در روز قیامت، برای هر خیانتکار و بی وفاء یک پرچم برافراشته شده و گفته می­شود که این خیانت و بی وفائی فلانی پسر فلان شخص است.

بَیَانُ الرِّضَا

بیان رضا

هُو تَرکُ الاِعتِرَاضِ و سُرُور القَلبِ بِالقَضَاءِ.

ترجمه: رضا یعنی ترک نمودن اعتراض، و سرور و خوشحالی قلب به قضا و قدر است.

قَالَ اللهُ تَعَالی: رَضِیَ اللهُ عَنهُم و رضُوا عَنه. (المائده/119)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: خداوند از آنان راضی شد و آنان از خداوند راضی شدند.

شرح: یعنی خداوند تبارک و تعالی از بندگان خود به سبب طاعاتی که انجام می­دهند و به سبب امتثال اوامر و اجتناب از منهیات راضی گشته است و بندگان نیز از خداوند راضی گشتند با شکر نمودن به نعمات و صبر کردن به بلایای خداوندی.

رضای خداوند از بندگان موفق گردانیدنِ او را به خدمت و طاعت در دنیا و در آخرت نیز ادخال او به جنت است. و رضای بندگان از خداوند، صبر او به احکام خداوند در دنیا و قناعت و راضی شدن به عطایای خداوند در آخرت است.

و اَیضاً: و لَو اَنَّهُم رَضُوا مَا اَتَاهُمُ اللهُ و رَسُولُهُ و قَالُوا حَسبُنَا اللهُ. (التوبه/59)

ترجمه: و اگر آنها به آنچه که خدا و رسول او عطا کرده راضی بودند و می­گفتند که خاوند ما را کفایت می کند.

(دنباله آیه فوق) سَیُوءتِینَا اللهُ مِن فَضلِه وَ رَسُولُه اِنَّا اِلَی اللهِ رَاغِبُون.

ترجمه: خواهد داد ما را خدا از فضل خود و رسول او هر آئینه ما به سوی خدا رغبت کنندگانیم.

و اَیضاً: اِرجِعِی الی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرضِیَّةً. (الفجر/28)

ترجمه: باز گرد بسوی پروردگار خود در حالیکه تو (از کرده خود در جهان و از نعمت یزدان در آخرت) خوشنودی، و (خدا هم) از تو خشنود (است).

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: مَن رَضِیَ عَنِ الله رَضِیَ اللهُ تَعَالی عَنهُ. (الجامع الصغیر ج2/ص527)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: اگر شخصی از خداوند راضی شود خداوند از آن شخص راضی خواهد شد.

و اَیضاً: مِن سَعَادَةِ اِبنِ آدَمَ رِضَاهُ بِمَا قَضَی اللهُ لَهُ. (ترمذی)

ترجمه: از خوشبختی بنی آدم است رضایت او به آنچه که خداوند برایش قضا و حکم کرده است.

و اَیضاً: مَن رَضِیَ مِنَ اللهِ بِالیَسِیرِ مِنَ الرِّزقِ رَضِیَ اللهُ مِنهُ بِالقَلِیلِ مِنَ العَمَلِ. (الجامع الصغیر ج2/ص527)

ترجمه: هر کس راض شود از خداوند به رزق ناچیز و کم، خداوند راضی می­شود از او به عمل ناچیز و کم.

و اَیضاً: مَن رَضِیَ بِقِسمَةِ اللهِ اِستَغنی.

ترجمه: هر که راضی گشته است به قسمت خدا، مستغنی گشته است.

شرح: مفهوم حدیث این است که هر کس به آنچه که خداوند برای او مقرر کرده و داده است راضی بوده و قناعت نماید آن شخص غنی بوده و در واقع همه چیز دارد.

و اَیضاً: و ارضَ بِمَا قَسَمَ اللهُ لَکَ. (امام احمد)

ترجمه: راضی شو به آنچه که خداوند برایت تقسیم نموده است.

و فِی المَثَلِ: رَضِیتُ مِنَ الوفَاءِ بِاللَّفَاءِ. (النهایه فی غریب الحدیث ج4/ص522)

ترجمه: در مثل آمده است: راضی شدم از وفا به شئ ناچیز.

شرح: یعنی به وفای ناچیزی راضی شدم چون وفای کامل را نزد هیچکس نیافتم.

و ضِدُّهُ اَلسَّخَطُ

ضد رضا خشمگینی و انتقامجوئی است

هُو الاِعتِرَاضُ عَلَی القَضَاءِ و عَدَمُ مَیلِ القَلبِ اِلَیهِ.

ترجمه: اعتراض به قضا و میل نکردن قلب به قضا را سخط می­گویند.

قَالَ اللهُ تَعَالی: فَاِن اُعطُوا مِنهَا رَضُوا و اِن لَّم یُعطَوا مِنها اِذَا هُم یَسخَطُونَ. (التوبه/58)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: پس اگر داده شود ایشان را از آن خوشنود شوند و اگر داده نشوند از آن ناگهان ایشان خشم می­گیرند.

شرح: یعنی اگر از صدقات چیزی داده شوند خوشحال می­شوند و اگر داده نشوند ناراحت و غمگین هستند.

و اَیضاً: رَضُوا بِاَن یَکُونُوا مَعَ الخَوالِفِ و طَبَعَ اللهُ عَلَی قُلُوبِهِم. (التوبه/93)

ترجمه: راضی گشتند به آنکه باشند با بازماندگان و زنان و مُهر زد خداوند بر قلبهای آنان و آنها نمی­دانند.

و اَیضاً: مَن لَم یَرضَ بِقَضَائِی و لَم یَصبِر عَلی بَلاَئِی فَلیَلتَمِس رَبّاً سِوایَ. (حدیث قدسی) (المعجم الکبیر ج16/ص181، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر ج4/ص616)

ترجمه: هر کس بقضای من راضی نبوده و به بلای من صبر نکند پروردگاری غیر از من جستجو کند.

و اَیضاً: مَن لَم یَرضَ بِقَضَائِی و قَدَرِی فَلیَلتَمِس رَبّاً غَیرِی. (حدیث قدسی) (شعب الایمان ج1/ص377، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر ج4/ص617)

ترجمه: هر کس به قضا و قدر من راضی نباشد پروردگاری غیر از من جستجو نماید.

قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: اِنَّ اللهَ اِذَا اَحَبَّ قَوماً اِبتَلاَهُم فَمَن رَضِیَ فَلَهُ الرِّضَا و مَن سَخِطَ فَلَهُ السَّخطُ. (ترمذی، ابن ماجه)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: بدرستیکه خداوند اگر قومی را دوست بدارد آن قوم را مبتلا می­سازد (به یک بلا و یا درد) هر کس که راضی شد. پس برایش رضایت خداوند است و هر کس که خشمگین شده و راضی نشد. پس برایش خشم است.

و اَیضاً: مِن شِقَاوةِ اِبنِ آدَمَ سَخَطَهُ بِمَا قَضَی اللهُ لَهُ. (فیض القدیر شرح الجامع الصغیر ج6/ص19)

ترجمه: از بدبختی بنی آدم است خشم او به آنچه که خداوند برایش قضا و حکم کرده است.

و اَیضاً: تَعِسَ عَبدُ الدِّینارِ والدِّرهَمِ والقَطِیفَةِ والخَمِیصَةِ اِن اُعطِیَ رَضِیَ و اِن لَم یُعطَ سَخِطَ. (ابن ماجه)

ترجمه: هلاک و بدبخت شد بنده دینار و درهم و قطیفه[3] و خمیصه[4]، اگر داده شود راضی می­شود و اگر داده نشود خشمگین می­شود.

شرح: یعنی بندگانِ پول و دنیا پرستان همیشه در معرض هلاکت قرار دارند اگر درهم و دیناری و یا اموال دیگری به آنها داده شوند خوشحال هستند و اگر داده نشوند غمگین و مخزون هستند و با این عمل خود، خود را به ورطه هلاکت می افکنند.

بَیَانُ مُخَالِفَةِ النَّفسِ

بیان مخالفت با نفس

هِیَ عِصیَانُهَا فِیمَا تَشتَهِیهِ مِنَ الشَّهَواتِ.

ترجمه: مخالفت با نفس یعنی: نافرمانی نمودن از نفس در مواردی­که نفس میل و آرزوی به انجام آن دارد.

قَالَ اللهُ تَعَالی: و اَمَّا مَن خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ و نَهَی النَّفسَ عَنِ الهَوی فَاِنَّ الجَنَّةَ هِیَ المَأوی. (النازعات/40)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: و اما هر کس ترسیده باشد از ایستادن در حضور پروردگار خویش و باز داشته باشد نفس خود را از شهوات، پس هر آئینه بهشت همان است جای او.

و نَهَی النَّفسَ بفرمود الله

 بایدت ترک هوی و ترک گناه

و اَیضاً: اِنَّ النَّفسَ لَاَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ. (یوسف/53)

ترجمه: همانا نفس به بدیها و نابکاریها می­خواند .

وَقَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلام: اَعدَی عَدُوِکَ نَفسَکَ الَّتِی بَینَ جَنبَیکَ. (تفسیر القشیری ج7/ص414)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: دشمن ترین دشمنانت نفس خودت است آن نفسی که ما بین دو جنبت (پهلو) قرار گرفته است.

و قَالَ الامام البوصیری (بیت):

و خَالِفِ النَّفسَ والشِّیطَانَ واعصِهِمَا

و اِن هُمَا مَحَّضَاکَ النُّصحَ فَاتَّهِمِ

ترجمه: امام بوصیری فرمودند:

مخالفت نما با نفس و شیطان و نافرمانی کن آنها را

گرچه اینان مشوق تو باشند به دوستی، آنها را متهم گردان

شرح: یعنی همیشه و در همه حال با نفس و شیطان مخالف بوده و نباید از آنها فرمانبرداری نمود گرچه آنها ما را تشویق به دوستی نموده و خواستار نصیحت ما باشند آنها را متهم نموده و خود را از آنان دور نمائیم.

و ضِدُّهَا اِتبَاعَهَا هَواهَا

ضد مخالفت نفس تابع شدن به هوای نفس است

هُو اِطَاعَتُهَا فِی کُلِّ مَا تَمِیلُ اِلَیهِ مِنَ اللَّذَّاتِ.

ترجمه: اطاعت کردن از نفس در هر لذّتی از لذات که نفس به آن مایل به آن باشد را اتباع هویای نفس می­گویند.

شرح:

نفس از هم نفس خود بگیرد خوی

 برحذر باش از لقای خبیث

باد  چون  بر  فضای  بد  گذرد

 بوی بد گیرد از هوای خبیث

قَالَ اللهُ تَعَالی: و لاَ تَتَّبِعِ الهَوی فَیُضِلُّکَ عَن سَبِیلِ اللهِ. (ص/26)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: و پیروی مکن خواهش نفس را که آن گمراه کند تو را از راه خدا.

مبر طاعت نفس شهوت پرست

 که هر ساعتش قبله دیگر است

و اَیضاً: و مَن اَضَلُّ مِمَّن اِتَّبَعَ هَواهُ بِغَیرِ هُدَیً مِنَ اللهِ؟ (القصص/50)

ترجمه: و کیست گمراه تر از کسی­که پیروی خواهش نفس خود کند بدون راهنمائی از خدا.

قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: ما عُبِدَ اِلهٌ اَبغَضُ  عَلَی اللهِ مِنَ الهَوی.(تفسیر حقی ج9/ص233)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: هیچ خدایی پرستش نشده است که منفورتر باشد نزد خداوند از هوای نفس.

شرح: یعنی پیروی از هوای نفس یکی از منفورترین اعمال نزذ خداوند است که پیامبر اکرم فرموده است منفورترین از آن هیچ عملی نیست.

و اَیضاً: اَلکَیِّسُ مَن دَانَ نَفسَهُ و عَمِلَ لِمَا بَعدَ المَوتِ و العَاجِزُ مَن اَتبَعَ نَفسَهُ هَواهَا و تَمَنّی عَلَی اللهِ الاَمَانِیَّ. (امام احمد، ترمذی، ابن ماجه)

ترجمه: شخص عاقل و زیرک آن کسی است که به نفس خود مالک شده و بر آن فرمانروایی کرده و برای بعد از مرگ عمل نموده است و عاجز و ناتوان آن کسی است که نفس خود را فرمانبردار هوا و آرزوهای نفسانی خود نماید و از خداوند تمنای امانی یعنی آرزوی بخشش دارد.

شرح: امانی جمع اُمنیة است، یعنی آن شخص با این­که در طاعت و عبادت خداوند تفریط نموده و تابع هوای نفسانی خود شده به جای این­که از خداوند طلب پوزش کرده و عذرخواهی نماید آرزوی این را دارد که خداوند گناهان او را عفو کرده و نفسش را مکرّم گرداند که این نهایت جهل است.

و اَیضاً: الهَوی مَغفُورٌ لِصَاحِبِهِ مَا لَم یَعمَل بِهِ اَو یَتَکَلَّم. (الجامع الصغیر ج2/ص570)

ترجمه: هوی مغفرت شده است برای صاحب خود تا زمانی­که با آن هوی عمل نکند و یا صحبت نکند.

شرح: یعنی شخصی که در ذهنش هوای نفسانی خطور کرده ولی هیچ عملی را مطابق آن هوی انجام نداده و یا صحبتی نیز مطابق آن هوی ننموده باشد آن هوی مغفرت شده است.

قِیلَ: نُونُ الهَوانِ مِنَ الهَوی مَسرُوقَةٌ فَاِذَا هَویتَ فَقَد لَقِیتَ هَوانا. (تفسیر روح البیان ج8/ص347، تفسیر السراج المنیر ج3/ص473)

ترجمه: حرف نون هوان از هوی سرقت گردیده است. پس اگر در پی هوی باشی بتحقیق مواجه می گردی با ذلیلی.

شرح: کلمه هوی در اصل هوان بوده است. نون هوان را دزدیده و به هوا (بمعنی ضلالت) ملحق گردانیده اند. پس اگر شخصی در پی هوی و هوس باشد بدون شک با ذلالت و حقارت و پستی مواجه خواهد گردید.

و فِی المَثَلِ: اِنَّ الهَوی شَرِیکُ العَمی.

ترجمه: در مثل سائر آمده است: بدرستی­که هوی شریک کوری است.

و اَیضا ً: اِنَّ الهَوی لَهَوانٌ.

ترجمه: بدرستی­که هوی ذلالت و پستی است. (مثل)

بَیَانُ العِفَّةِ

بیان عفت و پاکدامنی

هُو تَرکُ الشَّهوةِ المُحَرَّمَةِ و یُسَمَّی صَاحِبُهَا عَفِیفاً.

ترجمه: ترک شهوات حرام را عفت می­گویند و به صاحب عفت عفیف گفته می­شود.

قَالَ اللهُ تَعَالی: ولیَستَعفِفِ الَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ نِکَاحاً حَتَّی یُغنِیَهُم اللهُ مِن فَضلِهِ. (النور/33)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: که باید عفت ورزند آنان که نمی یابند اسباب نکاح، تا آنکه توانگر کند ایشان را خداوند از فضل خود.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: عِفُّوا تَعِفَّ نِسَاؤُکُم. (الجامع الصغیر ج2/ص337)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: خودداری کنید. (از کارهای زشت و حرام) تا پاکدامن و عفیف باشد زنهای شما.

و اَیضاً: مَن یَستَعفِف یُعِفُّهُ الله. (بخاری)

ترجمه: هر کس طلب عفت نماید خداوند به او عفت عطا می کند.

شرح: مفهوم حدیث این است که هر کس از خداوند طلب عفاف از حرام و سؤال و گدائی از مردم نماید خداوند به آن شخص آن عفت را عطا خواهد نمود.

و اَیضاً: عِفُّوا عَن نِسَاءِ النَّاسِ تَعِفَّ نِسَاؤُکُم و بِرُّوا آبَاءَکُم تَبِرُّکُم اَبنَاؤُکُم. (الجامع الصغیر ج2/ص 337)

ترجمه: خودداری نمائید از زنان مردم، تا زنان شما پاکدامن و عفیف باشند و نیکی نمائید به پدران خود تا نیکی کنند پسران شما.

و اَیضاً: مَن عَشِقَ فَکَتَمَ و عَفَّ فَمَاتَ فَهُو شَهِیدٌ. (الجامع الصغیر ج2/ص534)

ترجمه: کسی که عشق ورزد و آن را کتمان نموده و عفاف نماید و سپس بمیرد آن شخص شهید است.

شرح: کسی که عاشق شود و عفت و پاکدامنی را رعایت نموده و بمیرد به علت این­که آن شخص عفت و پاکدامنی را رعایت نموده شهید است.

و ضِدُّهَا اَلفُجُورُ

ضد عفت فجور و تبهکاری  است

هُو صَرفُ الشَهوةِ فِی الفُرُوجِ المُحَرَّمَةِ و یُسَمَّی صَاحِبُهَا فَاجِراً.

ترجمه: و آن صرف نمودن شهوت در فرجهای حرام است و به صاحب آن فاجر گفته می­شود.

شرح: فجور یعنی صرف نمودن شهوات انسانی در فرجهای که خداوند حرام گردانیده و غیر منکوحه است و به شخصی که به اینگونه اعمال دست می­زند فاسق و فاجر گفته می­شود.

قَالَ اللهُ تَعَالی: اِنَّ الفُجَّارَ لَفِی جَحِیمٍ. (الانفطار/14)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: بدرستیکه فاجران و گناهکاران در دوزخ هستند.

و اَیضاً: و لاَ تَقرَبُوا الزِّنَا اِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً و سَآءَ سَبِیلاً. (الاسراء/32)

ترجمه: و نزدیک نشوید به زنا بدرستیکه زنا عملی زشت و راهی ناپسند و بد است.

قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: اَلزَّانِی بِحَلِیلَةِ جَارِهِ لا یَنظُرُ اللهُ اِلَیهِ یَومَ القِیاَمَةِ و لاَ یُزَکِّیهِ و یَقُولُ لَهُ اَدخُلِ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ. (الجامع الصغیر ج2/ص281)

ترجمه: زنا کننده با دختر همسایه خود، خداوند در روز قیامت به او نظر نکرده و او را تزکیه نخواهد نمود و به او خواهد گفت به آتش داخل شو همراه داخل شوندگان.

و اَیضاً: مَن زَنَی زُنِیَ بِهِ و لَو بَحِیطَانِ دَارِهِ. (الجامع الصغیر ج2/ص528)

ترجمه: اگر شخصی زنا کند با آن شخص زنا کرده می­شود اگرچه در داخل دیوار حیاطش باشد.

شرح: یعنی هر جه کنی به خود کنی، ونیز آمده است: مَن دَقَّ دُقَّ یعنی اگر در کسی را بزنی در خودت نیز زده خواهد شد.

و اَیضاً: اَلزِّنَا یُورِثُ الفَقرَ. (الجامع الصغیر ج2/ص281)

ترجمه: زنا تنگدستی به ارث می­آورد.

و اَیضاً: مَن زَنَا خَرَجَ مِنهُ الاِیمَانُ فَاِن تَابَ تَابَ اللهُ عَلَیهِ. (الجامع الصغیر ج2/ص528)

ترجمه: هر کس زنا کند ایمان از آن شخص خارج می­شود (بی ایمان می­شود) پس اگر توبه کرد خداوند توبه او را قبول می­کند.

و اَیضاً: مَن زَنَی اَو شَرِبَ الخَمرَ نَزَعَ اللهُ مِنهُ الاِیمَانَ کَمَا یَخلَعُ الاِنسَانُ القَمِیصَ مِن رَأسِهِ. (الجامع الصغیر ج2/ص528)

ترجمه: هر کس زنا نماید و یا شراب بنوشد خداوند از آن شخص ایمان را سلب می کند همچنان­که انسان پیراهن را از سرش بیرون می کند.

بَیَانُ المُسَارِعَةِ فِی الخَیرَاتِ

بیان سرعت در خیرات

هِیَ مُبَادِرَةُ المَرءِ بِاَدَاءِ الاَفعَالِ المَرضِیَّةِ.

ترجمه: و آن مبادرت نمودن انسان به افعال رضایت بخش و نیک است.

شرح: سعدی رحمه الله در بوستان می فرمایند:

از آن کس که خیری بماند روان

 دما دم رسد رحمتش بر روان

نمرد  آنکه  ماند  از  وی  بجای

 پل و مسجد و خان و مهمان سرای

و باز حضرت سعدی می فرمایند:

نکوکاری از مردم نیک رأی

 یکی راه بِدَه (10) می نویسد خدای

کرم کن که فردا دیوان نهند

 منازل   بمقدار  احسان   نهند

قَالَ اللهُ تَعَالی: و سَارِعُوا اِلی مَغفِرَةٍ مِّن رَّبِّکُم و جَنَّةٍ عَرضُهَا السَّمَاواتُ والاَرضُ.         

(آل عمران/133)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: و بشتابید بسوی مغفرت از پروردگار خویش و بسوی بهشتی که پهنای آن مانند آسمانها و زمین است.

شرح:

بگذار رِهِ  هوا  پرستی

 رُو آر سوی خدا پرستی

در راه محبّتش روان شو

 بگذر ز رهِ  جفا  پرستی

و اَیضاً: سَابِقوا اِلَی مَغفِرَةٍ مِن رَّبِّکُم و جَنَّةِ عَرضُهَا کَعَرضِ السَّمَاءِ والاَرضِ. (الحدید/21)

ترجمه: پیشی گیرید بسوی موجبات مغفرت پروردگار خویش و بسوی بهشتی که پهنای آن مانند عرض آسمان و زمین است.

و اَیضاً: و یُسَارِعُونَ فِی الخَیرَاتِ و اُولئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ. (آل عمران/114)

ترجمه: و می­شتابند در نیکیها و آنان از برگزیدگان و صالحان هستند.

شرح: یعنی بسوی امتثال اوامر خداوند و انجام اعمال نیک می­شتابند و آنان از جمله شایستگان و برگزیدگان هستند.

و قَالَ النَّبِیُّ علیه السَّلاَمُ: سَارِعُوا فِی طَلَبِ العِلمِ فَالحَدِیثُ مِن صَادِقٍ خَیرٌ مِنَ الدُّنیَا و مَا عَلَیهَا مِن ذَهَبٍ و فِضَّةٍ. (الجامع الصغیر ج2/ص283)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: بشتابید در طلب علم پس یک سخن از شخص صادق و راستگو خیر و بهتر است از دنیا و از آنچه در دنیاست از طلا و نقره.

و اَیضاً: بَادِرُوا بِالاَعمَالِ هَرَماً نَاغِصاً، و مَوتاً خَالِساً، و مَرَضاً حَابِساً، و تَسوِیفاً مُؤیِساً. (الجامع الصغیر ج1/ص187)

ترجمه: بشتابید بسوی اعمال قبل از پیری و عجز مکدر، و مرگ شتابزده و زودرس، و مرض بازدارنده و تأخیر ناامید کننده.

شرح: قبل از این­که پیری و عجز رسیده و زندگی تیره و سخت شود و قبل از این­که مرگ بطور ناگهانی رسیده و به غفلت اندازد و نیز قبل از این­که مرضی رسیده که مانع انجام اعمال و خیرات شده و انسان را سست و ناتوان کند و نیز قبل از تأخیر ناامید کننده یعنی این­که انسان بگوید فلان عمل را بعد انجام خواهم داد. و به تأخیر اندازد ناگهان مرگ فرا رسیده و از انجام آن عمل ناامید و مأیوس شود  باید بسوی اعمال حسنه و نیک شتافت تا بعداً حسرت روزهای گذشته خورده نشود و گفته شود که ای کاش زودتر انجام می دادم و زود از خواب غفلت بیرون می آمدم.

و ضِدُّهَا اَلتَّکَاسُلُ فِیهَا

ضد سرعت در خیرات تکاسل و تنبلی در خیرات است

هُو فُتُورُ المَرءِ عن اَدَاءِ الاَعمَالِ الصَّالِحَةِ.

ترجمه: ضعف و سستی انسان از انجام اعمال نیک و پسندیده را تکاسل می­گویند.

قَالَ اللهُ تَعَالی: و اِذَا قَامُوا اِلی الصَّلاَةِ قَامُوا کُسَالی. (النساء/142)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: و چون منافقان برخیزند بسوی نماز، برمی­خیزند کسل و کاهل.

و اَیضاً: یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَکُم؟ اِذَا قِیلَ لَکُم اِنفِرُوا فِی سَبِیلِ اللهِ اِثَّا قَلتُم اِلَی الاَرضِ. (التوبه/38)

ترجمه: ای کسانیکه ایمان آورده اید چیست شما را؟ که چون به شما گفته شود بیرون آئید در راه خدا (و جهاد کنید) دیر جنبیده و میل می­کنید بسوی زمین.

شرح: یعنی دل به زندگی دنیا دادید و بدان گراییدید.

و اَیضاً: و لا یَأتُونَ الصَّلاَةَ اِلاَّ و هُم کُسَالی و لاَ یُنفِقُونَ اِلاَّ و هُم کَارِهُونَ. (التوبه/54)

ترجمه: و نمی­آیند به نماز مگر که ایشان کسل هستند و انفاق نمی­کند مگر اینکه آنان متنفر بوده و اکراه می­کنند.

شرح: چون وقتی که منافقان به چیزهایی که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم از نزد خداوند آورده است ندارند امیدوار ثواب نبوده واز عقلب خداوند نیز ترس ندارند بدین جهت وقتی که به نماز می ایستند تنبلی می­کنند و وقتی که انفاق می کنند­ با کراهت انجام می­دهند چون نماز را زحمت به بدن و انفاق را تضییع مال به حساب می­آورند.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: التَّسوِیفُ شِعَارُ الشَّیطَانِ یُلقِیهِ فِی قُلُوبِ المُؤمِنِینَ. (الجامع الصغیر ج1/ص304)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: تأخیر نشان و علامت شیطان است که آنرا در قلب­های مؤمنان القاء می­کند.

و اَیضاً: مَن اَبطَأَ بِهِ عَمَلُهُ لَم یُسرِع بِهِ نَسَبُهُ. (ترمذی، ابن ماجه، دارمی)

ترجمه: هر کسی که عملش برایش تنبلی کند نسبش به یاری  او نمی شتابد.

شرح: یعنی کسی که عمل نیک نداشته باشد در آخرت حسب و نسب آن شخص برای او فایده ایی ندارد پس سعی نموده و تلاش نمائیم که اعمال نیک را افزایش داده و به نسب خود اکتفا ننمائیم.

و اَیضاً: و اِلاَّ اَصبَحَ خَبِیثَ النَّفسِ کَسلانِ. (بخاری، مسلم، ابن ماجه، موطأ)

ترجمه: وگرنه صبح برمی خیزی خبیث نفس و کاهل.

شرح: یعنی اگر هنگام بیدار شدن از خواب، خداوند تبارک و تعالی را ذکر نکنی، وضو نگیری و نماز نخوانی، مردی خبیث النفس و کاهل صبح از خواب بیدار می­شوی.

و اَیضاً: اَللهمَّ اِنِّی اَعُوذُ بِکَ مِنَ العَجزِ والکَسَلِ. (الجامع الصغیر ج1/ص97)

ترجمه: پروردگارا، بدرستیکه من پناه می برم به شما از عجز و کسل.

و اَیضاً: هَلَکَ المُسَوِّفُونَ.   (تفسیر روح البیان ج4/ص117)

ترجمه: مسوفون هلاک شدند.

شرح: کسانی­که بجای عمل می­گویند بعداً انجام می­دهیم، در آینده انجام می­دهیم هلاک شدند یعنی نباید انجام هیچ عمل خیر و نیکی را برای آینده گذاشت چون شاید یک دفعه مرگ فرا رسیده و فرستی به انجام عمل نیک نباشد وبنابراین  برای اعمال خیر و حسنه همیشه شتاب داشت تا به ورطه هلاکت دچار نشویم.

و فِی المَثَلِ: بِالعَمَلِ یَحصُلُ الثَّوابُ لا بِالکَسَلِ.

ترجمه: در مثل آمده است: با عمل ثواب بدست می آید نه با کسل.

بَیَانُ الجُوعِ

بیان گرسنگی

هُو اِحتِیَاجُ المِعدَةِ اِلَی الغَذَاءِ و اِستِدعَائُهَا اِیَّاهُ.

ترجمه: احتیاج معده به غذا و خواستن معده غذا را جوع (گرسنگی) می­گویند.

قَالَ اللهُ تَعَالی: و اَن تَصُومُوا خَیرٌ لَکُم. (البقره/184)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: و آنکه روزه دارید بهتر است شما را.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: جَاهِدُوا اَنفُسَکُم بِالجُوعِ والعَطَشِ فَاِنَّ الاَجرَ فی ذلِکَ کَاَجرِ المُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللهِ و اَنَّهُ لَیسَ مِن عَمَلٍ اَحَبُّ اِلَی اللهِ مِن جُوعٍ و عَطَشٍ. (تفسیر روح البیان ج8/ص392، تنقیح القول الحثیث فی شرح لباب الحدیث ج1/ص12)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: مبارزه کنید با نفس­هایتان با گرسنگی و تشنگی، پس اجر و ثواب در آن مانند اجر و ثواب مبارزه در راه خداست و بدرستی که نزد خداوند هیچ عملی بهتر از گرسنگی و تشنگی نیست.

و اَیضاً: اَفضَلَکُم عِندَاللهِ مَنزِلَةً یَومَ القِیَامَةِ اَطولَکُم جُوعاً و تَفَکُّراً فِی اللهِ سُبحَانَهُ.

ترجمه: بهترین شما نزد خداوند از نظر مقام و منزلت در روز قیامت طول دهنده شماست گرسنگی و تفکر در راه خداوند منزه.

شرح: کسی­که با نفس خود مبارزه کرده و گرسنگی بیشتر کشیده و تفکر بیشتر در راه پروردگار نماید در روز قیامت از نظر مقام و منزلت بهترین انسانهاست.

و اَیضاً: اِنَّ اللهَ تَعَالی یُباهِی المَلاَئِکَةَ بِمَن قَلَّ مَطعَمُهُ و مَشرَبُهُ فِی الدُّنیا.

ترجمه: همانا خداوند مباهات می­کند به فرشتگان به شخصی که طعام و شرابش در دنیا کم باشد.

و قَالَت عائِشَةُ رَضِیَ الله عنها: مَا شَبِعَ آل مُحَمَّدٍ مِن خُبزِ شَعِیرٍ یَومَینِ مُتَتَابِعَینِ حَتَّی قُبِضَ. (بخاری، مسلم، ابن ماجه)

ترجمه: حضرت عائشه رضی الله عنها فرمودند: آل محمد تا هنگام مرگ، دو روز پیاپی از نان جو سیر نشدند.

و ضِدُّهُ اَلشَبعُ

ضد گرسنگی سیری است

هُو اِمتَلاَءُ المِعدَةِ مِنَ الطَّعَامِ.

ترجمه: پر کردن معده از مواد غذائی را شبع (سیری) می­گوبند.

قَالَ اللهُ تَعَالی: و الَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ و یَأکُلُونَ کَمَا تَأکُلُ الاَنعَامُ و النَّارُ مَثویً لَهُم. (محمد/12)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: و آنانکه کافر شدند بهره می­گیرند و می­خورند همچنان­که می خورند چهارپایان و آتش جای ایشان است.

شرح: تفسیر حسینی آورده است: یعنی همت ایشان مصروف برخوردن است و عاقل باید که خوردن او برای زیستن باشد یعنی بجهت قوام بدن و تقویت قوای نفسانی طعام خورد و نظر او بر آنکه بدن تحمل طاقت داشته باشد و قوتهای نفسانی در استدلال بقدرت  ربانی معاون بود نه آنکه عمر خود را طفیل خوردن شناسد و مانند چهارپایان جز خورد و خواب مطمح نظر اینان نباشد.

و نعم ما قیل:

خوردن برای زیستن و ذکر کردن است

تو معتقد که زیستن از بهر خوردن است

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِن بَطنِهِ، بِحَسبِ ابنِ آدَمَ اَکَلاَتٌ یُقمِنَ صُلبَهُ فَاِن کَانَ لاَ مُحَالَةٌ فَثُلثٌ لِطَعَامِهِ، و ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ و ثُلُثٌ لِنَفسِهِ. (ترمذی)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: انسان پر نکرد ظرفی را شرتر از شکمش، برای انسان چند لقمه که بتواند با آن کمر خود را نگه دارد کافی است اگر چاره ایی ندارد یک سوم برای غذا و یک سوم برای نوشیدنی و یک سوم برای تنفس.

شرح: پر کردن شکم از غذا بسیار مضر بوده و نباید بطور کامل سیر شد. برای انسان چند لقمه که بتواند با آن قامت خود را نگه داشته و روی پا بایستد کافی است اگر نتواند به این مقدار بسنده کند پس انسان شکم خود را به سه قسمت تقسیم نماید یک قسمت برای خوردنی و یک قسمت برای نوشیدنی و یک قسمت نیز برای تنفس. خلاصه پر کردن شکم از غذا بسیار مضر بوده و منشأ اکثر بیماریها از پرخوری است.

و اَیضاً : اَبغَضکُم عِندَاللهِ عَزَّوجَلَّ کُلُّ نَئُومٍ اَکُولٍ شَرُوبٍ. (تنقیح القول الحثیث فی شرح لباب الحدیث ج1/ص149 با عبارت عندالله عزوجل یوم القیامة)

ترجمه: پست ترین شما نزد خداوند عزوجل (شخصی است که) همیشه در حالت خواب و خوردن و نوشیدن است.

و اَیضاً: اَلمُؤمِنُ یَأکُل فِی مِعیً واحِدٍ والکَافِرُ یَأکُلُ فِی سَبعَةِ اَمعَاءِ. (بخاری، مسلم، ترمذی)

ترجمه: مؤمن در یک روده می­خورد و کافر در هفت روده می­خورد.

شرح: ظاهر حدیث مقصود نیست چون روده در همه انسان یکی است و فرقی میان مسلمان و کافر نیست. بلکه مراد از حدیث این است که مؤمن همه چیز برایش مبارک و با برکت است. به کمترین چیز قانع است. پس هنگام خوردن نیز خیلی کم می­خورد. اما کافر در هیچ چیز برایش برکت نیست و چون در طعامش نیز برکتی وجود ندارد هنگام خوردن خیلی زیاد می­خورد. همچنان­که در آیه ایی که گذشت خداوند می فرمایند: آنان­که کافر شدند بهره می گیرند و می خورند همچنان­که می­خورند چهار پایان و آتش جای ایشان است.

و اَیضاً: اِنَّ اَهلَ الشَّبعِ فِی الدُّنیَا هُم اَهلَ الجُوعِ غَداً فِی الآخِرَةِ. (الجامع الصغیر ج1/ص136)

ترجمه: همانا سیر شوندگان در دنیا، ایشان گرسنگان فردا در آخرت هستند.

و قَالَ لُقمَانُ لِاِبنِهِ: یَا بُنَیَّ اِذَا اِمتَلَأَتِ المِعدَةُ نَامَتِ الفِکرَةِ، و خَرَسَتِ الحِکمَةُ و قَعَدَتِ الاَعضَاءُ عَنِ العِبَادَةِ. (سبل السلام ج4/ص179)

ترجمه: لقمان به فرزند خود گفت: ای پسرم هر وقتی­که معده پر شود، فکر می خوابد و حکمت لال می­شود و اعضای انسان از عبادت باز می­ایستد.

بَیَانُ المُدَارَاتِ

بیان مدارا

هِیَ بَذلُ الدُّنیَا لِصَلاَحِ الدِّینِ.

ترجمه: مدارات یعنی بذل و بخشش دنیا جهت صلاح دین است.

قَالَ اللهُ تَعَالی: یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اِذَا قِیلَ لَکُم تَفَسَّحُوا فِی المَجَالِسِ فَافسَحُوا یَفسَحِ اللهُ لَکُم و اِذَا قِیلَ انشُزُوا فَانشُزُوا. (المجادله/11)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: ای کسانیکه ایمان آورده اید هر گاه به شما گفته شود جا باز کنید و گشاد کنید در مجلس، جا باز کنید، تا خداوند برای شما توسعه گردانیده و گشاد نماید و هر گاه بشما گفته شود برخیزید، پس برخیزید.

شرح: خداوند در این آیه می فرمایند: که هر گاه به شما جهت فراخی مجلس به کسانی­که به مجلس می­آیند گفته شود برخیزید و به آنها جای دهید برخیزید و از خودتان کسالت بروز نکنید خلاصه این­که با مردم مدارا کنید و به آنها احترام بگذارید.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: بُعِثتُ بِمُدَارَاتِ النَّاسِ. (الجامع الصغیر ج1/ص189)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: من برگزیده شدم جهت مدارا نمودن با مردم.

و اَیضاً: رَأسُ العَقلِ المُدَارَاةُ و اَهلُ المَعرُوفِ فِی الدُّنیَا اَهلُ المَعرُوفِ فِی الآخِرَةِ. (الجامع الصغیر ج2/ص267)

ترجمه: رأس عقل مدارا نمودن است و اهل معروف در دنیا اهل معروف در آخرت است.

و اَیضاً: رَأسُ العَقلِ بَعدَ الاِیمَانِ بِاللهِ مُدَارَاةَ النَّاسِ. (الجامع الصغیر ج2/ص268)

ترجمه: رأس عقل بعد از ایمان به خدا مدارا نمودن با مردم است.

شرح: این حدیث اهمیت مدارا نمودن با مردم را بیان می کند و ارزش والای مدارا را گوشزد نموده و مدارا نمودن را بعد از ایمان به خداوند در مرتبه دوم قرار داده است. سازش و مدارا نمودن در مکتب مقدس اسلام از اهمیت ویژه ایی برخوردار است.

و اَیضاً: مُدَارَاةُ النَّاسِ صَدَقَةٌ. (امام احمد، طبرانی)

ترجمه: مدارا نمودن با مردم صدقه است.

و فِی المَثَلِ: مَن لَم یُدَارِ المِشطَ یَنتِفُ لِحیَتَهُ.

ترجمه: در مثل آمده است: که هر کس با شانه مدارا نکند ریش خود را خواهد کَند.

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است

با دوستان مروت با دشمنان مدارا

                                                                        حافظ

وقتی به لطف گوئی و مدارا ومردمی

باشد که در کمند قبول آوری دلی

                                                                       سعدی

و ضِدُّهَا اَلمُدَاهَنَةِ

ضد مدارا مداهنه است

هِیَ بَذلُ الدِّینِ لِصَلاَحِ الدُّنیَا.

ترجمه: بذل و بخشش دین به خاطر صلاح دنیا را مداهنه می­گویند.

قَالَ اللهُ تَعَالی: فَلاَ تُطِعِ المُکَذِّبِینَ ودُّوا لَو تُدهِنُ فَیُدهِنُونَ. (القلم/8)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: پس فرمان مبر تکذیب کنندگان را، آرزو کردند که تو نرمی و ملائمت کنی تا ایشان نیز نرمی­کنند.

شرح: یعنی آنها می­خواهند که شما با ترک نهی آنها، با آنها مداهنه نمائی تا آنها نیز با ترک طعن و آزار با شما مداهنه نمایند.

و اَیضاً: و لا تَرکَنُوا اِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ. (هود/113)

ترجمه: و میل نکنید بسوی آنان که ستم کردند (که اگر چنین کنید) آنگاه رسد بشما آتش.

شرح: یعنی با آنها مداهنه نکنید و یا فرمانبردار و مدد کار آنها نباشید.

تفسیر حسینی آمده است: سفیان ثوری قدس سره فرموده هر قلمی که برای ظلم بتراشد یا سیاهی در دوات ایشان ریزد یا کاغذی بدست ایشان دهد تا بنویسند در ظلم ایشان شریک باشد.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: قُلِ الحَقَّ و اِن کَانَ مُرّاً. (ابن حبان ج2/ص79)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: حق را بگوئید اگرچه تلخ باشد.

و اَیضاً: مُرُوا بِالمَعرُوفِ و اِن لَم تَفعَلُوهُ وانهَوا عَنِ المُنکَرِ و اِن لَم تَجتَنِبُوا کُلَّهُ. (الجامع الصغیر ج2/ص50)

ترجمه: امر به معروف کنید اگرچه خودتان آن را انجام نمی­دهید و نهی از منکر نمائید اگر چه خودتان از همه آن پرهیز نمی­کنید.

شرح: این حدیث به صراحت نظریه بعضی اشخاص را که می­گویند کسی که می خواهد امر به معروف نموده و نهی از منکر نماید قبل از هر چیز خود باید عامل به آن معروف بوده و از منکرات اجتناب نماید را رد می­کند.

و اَیضاً: اِنَّ السَّاکِتَ عَنِ الحَقِّ شَیطَانٌ اَخرَسُ.

ترجمه: همانا ساکت از حق شیطان لال است.

شرح: یعنی همیشه باید حق را آشکار نموده و از حق دفاع کرد و اگر کسی حق را دانسته و گویای حق نبوده و سکوت نماید عمل این شخص عملی شیطانی بوده و این شخص، شخصی است که در دام شیطان گرفتار شده است.

بَیَانُ اِتبَاعِ السُّنَّةِ

بیان تابع شدن به سنت

هُو اَخذُ مَا صَدَرَ عَنِ النَّبِیِّ عَلَیهِ السَّلاَمُ مِن قَولٍ اَو فَعلٍ اَو تَقدِیرٍ و عَن اَصحَابِهِ و عَن اَتبَاعِهِم رِضوانُ اللهِ تَعَالی عَلَیهِم.

ترجمه: گرفتن و قبول آنچه از پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم صادر شده است از سخن و یا فعل و عمل و یا تقدیر و از اصحاب آن حضرت و از اتباع آنان رضوان الله تعالی علیهم را اتباع سنت گویند.

شرح: اتباع سنت یعنی آن­که قبول و اذعان به آنچه که از حضرت رسول اکرم صادر شده چه آن احکام صادره، سخن باشد و یا عمل و یا تقریر. تقریر یعنی این­که شخصی نزد آن حضرت عملی انجام داده باشد و یا سخنی گفته باشد و آن حضرت نیز بدون این­که اعتراض نماید ساکت مانده باشد به اینگونه عمل تقریر می­گویند و نیز اتباع سنت قبول آنچه که از اصحاب و یاران حضرت رسول صادر شده و نیز قبول آنچه از اتباع اصحاب رسول صادر شده را می­گویند.

قَالَ اللهُ تَعَالی: قُل اِن کُنتُم تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونِی یُحبِبکُمُ اللهُ و یَغفِرلَکُم ذُنُوبَکُم.          

 (آل عمران/31)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: (بگو ای محمد) اگر دوست می­دارید خدا را پس پیروی من کنید تا دوست دارد شما را خدا و بیامرزد شما را.

و اَیضاً: و مَا آتَاکُم الرَّسُولُ فَخُذُوهُ و مَا نَهَاکُم عَنهُ فَانتَهُوا. (الحشر/7)

ترجمه: و هرچه دهد شما را پیامبر بگیرید آنرا و از آن چه منع کند شما را باز ایستید.

شرح: خداوند تبارک و تعالی در آیه می فرمایند هر دستور و امری که پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم صادر فرمودند آنرا انجام دهید و از هر عملی که پیامبر از آن نهی فرمودند باید از آن عمل باز ایستید. چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم امر به هیچ عملی نمی کند مگر اینکه در آن عمل صلاح باشد. و از هیچ عملی باز نمی دارد مگر اینکه در آن عمل فساد باشد. پس نتیجه آیه این است کلیه اوامر و دستورات پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم دستور و اوامر خداوند بوده و کلیه نواهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم نهی خداوند تبارک و تعالی است. پس اگر ما خواهان اطاعت خداوند هستیم حتماً باید از رسول خدا نیز اطاعت نمائیم اطاعت ما از خداوند در صورتی اطاعت کامل و مورد قبول است که مطیع و فرمانبردار کلیه اوامر و نواهی نبی اکرم صلی الله علیه و سلم نیز باشیم.

بر کلیه مسلمانان لازم و ضروری است که از سنت رسول خدا صلی الله علیه و سلم پیروی کرده و اعمال و شئونات زندگی خود را مطابق با دستورات خداوند و رسول خدا نمایند خصوصاً در این برهه از زمان که فساد به اوج خود رسیده و تبلیغات ضد دین و ضد سنت و ضد شریعت با شدّت هرچه بیشتر رواج یافته است اگر مسلمانان تابع دستورات رسول خدا و سنت رسول خدا صلی الله علیه و سلم باشند هیچ گاه دشمنان خدا و سنت رسول الله به آنان غلبه نخواهند کرد اما اگر دستورات خدا و سنت رسول خدا را زیر پا نهاده و مطابق هوای نفسانی و شیطانی عمل نموده و مطیع آنها باشند همیشه در حقارت و ذلالت زندگی کرده و دشمنان اسلام بر آنها استیلا خواهند یافت.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: عَلَیکُم بِسُنَّتِی و سُنَّةُ الخُلَفَاء الرَّاشِدِینَ المَهدِیِّینَ عَضُّوا عَلَیهَا بِالنَّواجِذِ. (ابن ماجه)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: بر شما لازم باد سنت من و سنت خلفای راشدین و هدایت شدگان، و بر سنت من و سنت خلفاء راشدین گاز بگیرید با دندانهای آسیا.

شرح: حدیث اولا این را بازگو می نماید که اطاعت سنت خلفای راشدین همانند اطاعت پیامبر اکرم صلی الله علیع وسلم لازم است و ثانیا ما در متابعت از سنت رسول و خلفای راشدین آن حضرت کمر همت را محکم ببندیم و سعی نمائیم در همه امور زندگی چه حقیر و چه بزرگ از دستورات آنها سرپیچی ننمائیم به این علت که سعادت نوع بشر در متابعت و پیروی از احکام و دستورات آن بزرگان می باشد.

و اَیضاً: اَصحَابِی کَالنُّجُومِ فبِاَیِّهِم اِقتَدَیتُم اِهتَدَیتُم. (کنوز الحقایق فی حدیث خیر الخلائق)

ترجمه: اصحاب من همانند ستارگانند به هر کدام که اقتدا نمائید هدایت خواهید شد.

شرح: یعنی  مسلمان به هر یک از اصحاب حضرت رسول اقتدا نموده و او را امام و مرشد خود قرار دهند نجات یافته و به سعادت عظمی دست خواهند یافت.

و اَیضاً: مَن اَحیَا سُنَّتِی فَقَد اَحَبَّنِی و مَن اَحَبَّنِی کَانَ مَعِی فِی الجَنَّةِ. (الجامع الصغیر ج2/ص 509)

ترجمه: هر کس سنت مرا احیا نماید بدرستیکه مرا دوست داشته است و هر که مرا دوست بدارد در جنت با من خواهد بود.

شرح: این حدیث بشارت است برای کسانی­که سنت رسول خدا را احیا نموده و همیشه مطابق سنت خدا زندگی می­نمایند که آنان در جنت جاویدان همراه رسول خدا بوده و با آن حضرت همنشین خواهند بود.

و اَیضاً: مَن سَنَّ فِی الاِسلامِ سَنَّةً حَسَنَةً فَعُمِلَ بِهَا بَعدَهُ کُتِبَ لَهُ مِثلُ اَجرِ مَن عَمِلَ بِهَا و لا یَنقُصُ مِن اُجُورِهِم شَئٌ. (مسلم، نسائی)

ترجمه: هر کس در اسلام یک سنت حسنه سنت کرده و جاری سازد و بعد از او با آن سنت حسنه عمل کرده شود نوشته می­شود برای آن شخصی که آنرا ابداع کرده اجر و ثواب مانند اجر و ثواب عامل آن و کم کرده نمی­شود از اجر آنان (عمل کننده) هیچ چیز.

و ضِدُّهُ اِختِیَارُ البِدعَةِ

ضد تابع شدن به سنت اختیار نمودن بدعت است

هُو العَمَلُ بِالفَعلَةِ المُخَالَفَةِ لِلسُّنَّةِ.

ترجمه: بدعت یعنی انجام دادن عملی که مخالف سنت است.

قَالَ اللهُ تَعَالی: فَلیَحذَرِ الَّذِینَ یُخَالِفُونَ عَن اَمرِهِ اَن تُصِیبَهُم فِتنَةٌ او یُصِیبُهُم عَذَابٌ اَلِیمٌ. (النور/63)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: پس باید بترسند آنانکه مخالفت می­کنند از فرمان رسول خدا از آنکه برسد برایشان عذابی دردناک.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: مَن تَرَکَ سُنَّتِی فَهُو عِندَاللهِ مِنَ الخَاسِرِینَ. (کنوز الحقایق فی حدیث خیر الخلائق)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: کسی­که سنت و راه مرا ترک کند آن شخص نزد پروردگار از بازندگان است.

و اَیضاً: و اِیَّاکُم و مُحدِثَاتِ الاُمُورِ فَاِنَّ کُلَّ بِدعَةٍ ضَلاَلَةٌ. (ابوداود، ترمذی، ابن ماجه)

ترجمه: و برحذر باشید از امور تازه بوجود آمده، پس همانا هر بدعتی ضلالت و گمراهی است.

شرح: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم در این حدیث اعلام خطر می­کند و برحذر می دارد از اموری­که تازه پیدا می­شوند چون هر امری­که تازه بوجود آید و مطابق شریعت نباشد انسان را به گمراهی و ضلالت می­کشاند پس حوادثی را که روی می­دهند نباید بدون فکر و تأمل قبول کرده و براساس آن عمل نمود باید قبل از قبول آنرا بطور دقیق با شریعت تطبیق باید داد اگر مخالف آئین و احکام مشروع دین نباشد می توان به اینگونه حوادث اعتقاد کرده و آنرا قبول داشت.

در این برهه از زمان حوادثی روی می­دهند که اکثر آنها مخالف مذهب و متغایر با احکام الهی است و هیچگونه مشروعیتی در دین ندارند و انسانهایی هستند که با ابداع کارهای شیطانی انسانها را به ورطه هلاکت کشانیده و آنها را استعمار و استثمار می نمایند پس باید بیدار بود و همیشه و در همه حال اعمال خود را موافق و مطابق مذهب و شریعت قرار داده و هر بدعتی را که بوجود می آید نباید بدون تأمل و تفکر قبول نمود.

و اَیضاً: اَصحَابُ البِدَعِ کِلاَبُ النَّارِ. (الجامع الصغیر ج1/ص83)

ترجمه: صاحبان بدعت و نوآورندگان سگان آتشند.

شرح: یعنی نوآورندگان در جهنم بصورت سگ درخواهند آمد.

و اَیضاً: مَن اِبتَدَعَ بِدعَةً ضَلاَلَةً لا تُرضِی الله و رَسُولَهُ عَلَیهِ مِثَلُ آثَامِ مَن عَمِلَ بِهَا لا یَنقُصُ ذلِکَ  مِن  اَوزَارِ النَّاسِ شَیئاً. (ترمذی)

ترجمه: اگر کسی بدعتی ضلالت و باطل در دین ایجاد کند که خدا و رسولش را راضی نمی کند بر بدعت گزار است مثل گناهان کسانی که با آن بدعت عمل نمایند و حمل گناهان سایر عمل کنندگان بر بدعت گزار چیزی از گناهان مردمی که باآن بدعت عمل می کنند نمی کاهد.

شرح: بدعت بر دو نوع می باشد: بدعت سیئه و بدعت حسنه، باید توجه داشت که بدعتی مذموم و نکوهیده واز نظر شرع غیر جائز است که سیئه باشد اما بدعت حسنه مذموم نبوده بلکه عمل به آن جائز می باشد. اگر کسی بدعتی مذموم وگمراه در دین ایجاد کند به تعداد همه کسانی که با آن بدعت عمل نمایند به گناه بدعت گزار افزوده می­شود  اما با افزوده شدن گناهان عمل کنندگان بر بدعت گزار چیز از گناهان عمل کنندگان کاسته نشده وآنها نیز گناهکار باقی می­مانند.

بَیَانُ الشَّفَاعَةِ الحَسَنَةِ

بیان شفاعت حسنه

هِیَ طَلَبَ فَعلِ الخَیرِ لِاَجلِ الغَیرِ فِی اَمرٍ مَشرُوعٍ.

ترجمه: خواستن انجام عمل خیر جهت شخص دیگر در امر مشروع و پسندیده را شفاعت حسنه می­گویند.

قَالَ اللهُ تَعالی: مَن یَشفَع شَفَاعَةً حَسَنَةً یَکُن لَهُ نَصِیبٌ مِنهَا. (النساء/85)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: هر که شفاعت کند شفاعت نیک، باشد بر آن شفیع نصیبی از آن شفاعت (یعنی ثواب).

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: اِشفَعُوا تُؤجَرُوا و یَقضِی اللهُ عَلَی لِسَانِ نَبِیِّهِ مَا شَاءِ. (بخاری، مسلم)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: شفاعت کنید، اجر و ثواب داده خواهید شد، خداوند حکم می­کند بر زبان پیامبر خود آنچه را که خواست.

شرح: یعنی خداوند هر چیزی را که بخواهد، بر زبان نبی خود آن را حکم می نماید یعنی به وسیله او حکم خود را نمایان می سازد و برای شفاعت کننده ثواب داده خواهد شد چه شفاعت او پذیرفته شود و چه پذیرفته نشود.

قَالَ مُعَاوِیَةُ رَضِیَ اللهُ عَنهُ: اِشفَعُوا تُؤجَرُوا فَاِنِّی اُرِیدُ الاَمرَ فَاُؤَخِّرُهُ کَیمَا تَشفَعُوا فَتُؤجَرُوا فَاِنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ و سَلَّم قَالَ: اِشفَعُوا تُؤجَرُوا. (ابوداود، نسائی)

ترجمه: حضرت معاویه رضی الله عنه فرمودند: شفاعت نمائید تا اجر داده شوید پس همانا من می خواهم اینکار را به تأخیر اندازم تا شما شفاعت نمائید و اجر داده شوید چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرموده است: اگر شفاعت کنید، اجر و ثواب داده می شوید.

شرح: حضرت معاویه رضی الله عنه بعضی از حاجات مردم را به تأخیر می­انداخت تا شفاعت کننده ایی آمده و طلب شفاعت نموده و مأجور گردد.

و ضِدُّهَا الشَّفَاعَةُ السَّیِّئَةُ

ضد شفاعت حسنه شفاعت سیئه است

هِیَ طَلَبُ الخَیرِ لِاَجلِ الغَیرِ فِی اَمرِ غَیرِ مَشرُوعِ.

ترجمه: خواستن خیر برای شخص دیگر در کار غیر مشروع را شفاعت سیئه می­گویند.

قَالَ اللهُ تَعالی: و مَن یَشفَع شَفَاعَةً سَیِّئَةً یَکُن لَهُ کِفلٌ مِنهَا. (النساء/85)

ترجمه: خداوند عزوجل فرمودند: و هر که شفاعت کند شفاعتی بد، باشد او را حصه و نصیبی از عذاب آن.

شرح: یعنی هر کس در مورد کارهای خلاف و نامشروع شفاعت کند شفاعت کننده نیز گناهکار است.

و اَیضاً: و لا تَأخُذکُم بِهِمَا رَأفَةً فِی دِینِ اللهِ. (النور/2)

ترجمه: و شما را فرا نگیرد بسبب این دو (زنا کننده) مهربانی در دین خدا.

شرح: خداوند در این آیه می فرمایند: به خاطر شفقت و مهربانی، از جاری ساختن حد بر زناکاران نباید خودداری نمود.

و قَالَ النَّبِیُّ عَلَیهِ السَّلاَمُ: اذا بَلَغَ الحَدُّ السُّلطَانَ فَلَعَنَ اللهُ الشَّافِعَ والمُشَفِّعَ. (سنن الدار قطنی)

ترجمه: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند: وقتی که حد برای سلطان رسید پس لعنت کند خدا شفاعت کننده و شفاعت قبول کننده را.

شرح: یعنی هنگامی­که محکومیت کسی نزد حاکم ثابت شده و قرار اجرای حد گذاشته شد نباید شفاعت این شخص را نمود که پیامبر اکرم در این حدیث می فرماید که هم بر شفاعت کننده و هم بر شفاعت قبول کننده (حاکم) لعنت خدا باد.

و اَیضاً: اَتَشفَعُ فِی حَدٍّ مِن حُدُودِ اللهِ تَعَالی؟ ثُمَّ قَامَ فَاختَطَبَ ثُمَّ قَالَ: اِنَّمَا اَهلَکَ اَلَّذِینَ قَبلَکُم اَنَّهُم کَانُوا اِذَا سَرَقَ فِیهِم الشَّرِیفَ تَرَکُوهُ و اِذَا سَرَقَ فِیهِم الضَّعِیفُ اَقامُوا عَلَیهِ اَلحَدُّ. و اَیمُ اللهِ لَو اَنَّ فَاطِمَةَ بِنتَ مُحَمَّدٍ سَرَقَت لَقَطَعتُ یَدَهَا. (التاج جامع للاصول فی احادیث الرسول ج3/ص37)

ترجمه: آیا شفاعت می­کنید در مورد حدی از حدود خداوند تبارک و تعالی؟ سپس (پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم) بلند شد و خطبه خواند و گفت: بدرستی­که هلاک کرد کسانی­ را که قبل از شما زندگی می کردند آنان هر وقتی­که سرقت می­کرد شریفی و بزرگی از آنان او را رها می­کردند و هر وقتی­که سرقت می­کرد ضعیف و ناتوان برایش حد جاری می­ساختند. قسم به خدا اگر فاطمه دختر محمد نیز سرقت می­کرد دست او را قطع می­کردم.

شرح: پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم می­فرمایند که گذشتگان وقتی­که شریفی از آنان سرقت می­کرد بر وی حد جاری ننموده و او را به حال خود می­گذاشتند اما هنگامی­که شخص ضعیف سرقت می­کرد بر وی حد جاری می­نمودند که این عمل آنان، آنها را هلاک گردانیده است.

خَاتِمَةُ

پایان

اَیُّهَا الطَّالِبُ اللَّبِیبُ هذِهِ المُبَیَّنَاتُ المَذکُورَةُ المَطلُوبَةُ بِهَا مَعَ اَضدَادِهَا المَهرُوبَةِ مِنهَا کانت سِتِّینَ بَاباً، فَاحفِظ و لاَ تَنسَ. فَاَیُّ اِنسَانٍ لَو تَزَکَّی نَفسَهُ عَنِ الاَوصَافِ الرَّذِیلَةِ الذَّمِیمَةِ و تَزَیَّا بِزِی الاَخلاَقِ الجَمِیلَةِ الحَمِیدَةِ، لَارتَفَعَ مِن حَضِیضِ اَلحَیوانِیَّةِ السَّبعِیَّةِ الظُلمَانِیَّةِ، اِلَی اَوجِ المَلَکِیَّةِ الرَّبَّانِیَّةِ النُّورَانِیَّةِ فَصَارَ مَحبُوباً لَدَی الخَالِقِ والمَخلُوقَاتِ الرَّحمَانِیَّةِ. نَسئَلُ اللهَ الکَرِیمَ اَن یَرزُقَنَا الاِتَّصَافَ بِمَکارِمِ الاَخلاَقِ. صَلَّی اللهُ عَلَی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ و عَلَی آلِهِ و صَحبِهِ اَجمَعِینَ.

ترجمه: ای طالبِ عاقل و خردمند این بیانات مذکور خواسته شده و مطلوب، همراه با اضداد از خود گریخته شده و ناخواسته شصت باب شد. پس حفظ کن و فراموش مکن. پس هر انسان اگر نفس خود را از اوصاف پست و فرومایه تزکیه نموده و با زینت اخلاق نیکو و پسندیده مزین نماید از خصلت پست حیوانی و درندگی و ظلماتی بسوی اوج اخلاق ملکوتی و ربانی و نورانی صعود خواهد نمود. نزد خالق مخلوقات رحمانی محبوب می­گردد. از خداوند کریم خواستاریم که ما را با مکارم اخلاق متصف نماید.

سپاس آن خدائی را که به این حقیر اولاً توفیق شروع و ثانیا توفیق اتمام را ارزانی داشت، باشد که مورد قبول درگاه حق قرار گیرد. «تمت و لله الحمد و المنت»

ابوبکرآنائی

پایان: یکشنبه: 1/12/1375 ـ حوزه علمیه عرفانی عرفان آباد


[1]ـ  سماک: آنچه چیزی را بالا برند.

[2]ـ سمک: سقف خانه.

[3]ـ قطیفة: بالا پوش مخملی که مرد بر روی خود می اندازد.

[4]ـ خمیصة: جامه سیاه نقش دار.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *